ناگفتههای گفتنی
پیشگفتار مترجم
عنوان اصلی کتاب «بُوْحٌ فِی المُتاح» و به فارسی «فاشگویی روا» یا «بازگویی ممکن» است که روادارانه و با هدف ارتباط بهتر با مخاطبان فارسیزبان، به «ناگفتههای گفتنی» ترجمه شده است. همانگونه که از عنوان فرعی این کتاب: «حوار شامل مع الدکتور الیاس شوفانی فی الفکر و السیاسه و التجربه» برمیآید، حاصل «گفتوگوی فراگیر» مصطفی الولی و عبده الاسدی مولفان آن با زندهیاد دکتر الیاس شوفانی پژوهشگر، مورخ و متفکر برجسته فلسطینی درباره «اندیشه، سیاست و تجربه» یا به بیان دیگر خاطرات زندگی فردی و سیاسی و تاملات اندیشهورزانه او پیرامون اشغال فلسطین، طرح صهیونیسم، اسرائیل و مقاومت است.
او اما همانگونه که با روبهرو شدن با گندمنمایی و جوفروشی همراهان خود در جنبش فتح، سیاست عملی و روزمره را در دو دهه پایانی عمرش کنار گذاشت و یک سر، وقت خود را وقف بررسی و پژوهش های بنیادین درباره اسرائیل و صهیونیسم کرد. در روایت تحلیلی خود از مساله فلسطین در این کتاب نیز با موضوعات، به صورت علمی برخورد کرده و با پرهیز از جانبداری های سیاسی و ایدئولوژیک یا طاووسنماییهای خودپسندانه و برخورداری از روحیهای انتقادی از نقد خود و تجربه معاصر فلسطین خودداری نمیکند.
الیاس شکریشوفانی، متفکر فقید فلسطینی، زاده سال ۱۹۳۲ در روستای «معلیا» در منطقه «جلیل» در شمال فلسطین و درگذشته سال ۲۰۱۳ در دمشق است که کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته مطالعات شرقی به ترتیب از دانشگاه عبری قدس و دانشگاه پرینستون ایالات متحده و دکترای خود را در رشته مطالعات تمدن اسلامی از همین دانشگاه آمریکا دریافت کرده است. او پس از چند سال تدریس در دانشگاههای جرج تاون و مریلند، همه امکانات رفاهی و موفقیتهای علمی و دانشگاهی خود را پشت سر گذاشت و به لبنان آمد و به مدت ۱۰سال (از ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۲)، مسوولیت واحد پژوهشی و بخش بررسیهای اسرائیل «موسسه مطالعات فلسطینی» را در بیروت برعهده گرفت.
مترجم کتاب، کار خود را در وزارت امور خارجه از میز فلسطین آغاز و بیش از یک دهه بهصورت مستمر بهعنوان کارشناس مسوول و معاون ویژه امور فلسطین در بخش خاورمیانهای این وزارت و نمایندگی ایران در سوریه فعالیت کرده و اگر موفقیتی در زندگی کاری خود داشته است، آن را بیش از هر چیز نتیجه ورزیده شدن در آسیاب بحران خاورمیانه و فلسطین و تمرکز بر این موضوع مهم انسانی، اسلامی و جهانی میداند.
مترجم همچنین از این فرصت نیز برخوردار است که در دوره زندگی دمشقی و فعالیت دیپلماتیک خود در سفارت ایران در سوریه (۱۳۷۷ تا ۱۳۸۱)، از نزدیک با دکتر الیاس شوفانی در دوران انزوای سوری او آشنا شده و از گنجینه مطالعات و پژوهشها و تجربه علمی و عملیاش برخوردار شود. از این رو ترجمه این کتاب، نه تنها ادای دینی کوچک از سوی مترجم به مردم تحت ستم و اشغال فلسطین و ملت حقیقتجوی ایران است که به جا آوردن حق صحبت دوستی و مصاحبت با چنین اندیشهورزی نیز هست.
الیاس شوفانی، نویسنده کتابهای متعدد و ارزندهای درباره فلسطین و اسرائیل مانند «چکیده تاریخ سیاسی فلسطین، از بامداد تاریخ تا ۱۹۴۹» (موسسه مطالعات فلسطینی، بیروت: ۱۹۹۶)، «رابطه میان پایگاه نظامی و مرکز: رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا» (انتشارات دارالحصاد، دمشق: ۱۹۹۲) »، «پنجاه سال اسرائیل: طرح صهیونیسم از ایده تا واقعیت» در سه مجلد بزرگ (موسسه مطالعات و انتشاراتدار جفرا، دمشق: ۲۰۰۲) است که فهرست کامل آنها در واپسین پیوست «ناگفتههای گفتنی» خواهد آمد. امیدوارم ترجمه کتاب خاطرات و تاملات شوفانی، سرآغازی بر توجه به کتابهای اصلی و طرحهای عمده پژوهشی او درباره اسرائیل و صهیونیسم، در جامعه سیاسی - فرهنگی و علمی - پژوهشی ایران باشد و این آثار ارزشمند به زبان فارسی ترجمه و مورد بهرهبرداری علاقهمندان قرار گیرد؛ چنین باد. از خوانندگان فاضل این ترجمه درخواست میشود، نکات و ملاحظات احتمالی خود را برای مترجم به آدرس الکترونیک معرفی شده ارسال کنند تا در ویرایش نهایی برای انتشار نسخه کتابی اثر مورد توجه قرار گیرد.
فصل اول:
شاهدی بر نکبت اشغال فلسطین
در کتاب «روزهای هجرت» که ثبت بخشی از خاطرات شما است، شماری از رویدادهای مرتبط با لحظههای فاجعهبار سقوط روستای «معلیا» را آورده و در همین چارچوب به برخی حقایق مهم اشاره کردهاید. از جمله رابطه شبهنظامیان محلی با گروههای ارتش نجات فلسطین، پیوندها میان کشاورزان و بدوها در منطقه جلیل، تصمیم بزرگان روستای «معلیا» برای ماندن و نپذیرفتن ترک روستا به هر بهانه ای… و دیگر اطلاعاتی که آوردهاید، از هم گسستن پیوند میان روستای شما و مناطق همجوار آن را از نظر هماهنگی در روبهرو شدن با موضوعات سرنوشتسازفاش میسازد. ضمن اینکه دربرگیرنده صحنههایی است که نشاندهنده تناقضهای داخلی در بین عربها بر سر زمینهای منطقه «جلیل» است. همچنین اشاره ضمنی به این دارید که برداشت شما از عوامل قطعی کوچ ساکنان یک روستا و باقی ماندن ساکنان روستای دیگر، مخدوش و در هم ریخته است. آیا این برخورد متفاوت ساکنان روستاها، به برنامهریزی دشمن یا خود آگاهی فرزندان برخی روستاهای مشخص ارتباط داشت؟ سرانجام «معلیا» در ۱۹۴۸/ ۱۱/ ۳۱ سقوط کرد و شما ناچار شدید با برادر بزرگتر خود روستا را ترک کنید. همچنان که پدر شما به ناچار همراه با شماری از مردان شبهنظامی محلی به سوی لبنان عقبنشینی کرد. آیا امیدها برای به شکست کشاندن برنامه دشمن، در این رفتار شما تاثیر داشت یا آنچه روی داد معانی و دلالتهای دیگری دارد؟
jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com