استفاده از آبهای فسیلی و تکرار خطاهای گذشته
از سال ۱۹۶۰ تاکنون مصرف آب در بخش خانگی حدود ۶۰۰درصد افزایش داشته و بیشتر مصرف آب در بخش کشاورزی بوده است. در کشور ما هم حدود ۹۰درصد منابع آب تجدیدپذیر در بخش کشاورزی مصرف میشود.
سه چالش بزرگ بشر در حال حاضر، کمبود منابع آبشیرین، تغییرات اقلیمی و بیابانزایی است که متاسفانه در کشور همزمان با هر سه مواجه شدهایم و برای هیچکدام هم راهکار اساسی و مبتنی بر توسعه پایدار (به صورت عملی؛ نه روی کاغذ) ارائه نشده است.
البته بیآبی و خشکسالی دامن بعضی از کشورها خصوصا در منطقه خاورمیانه را هم گرفته است. میتوان گفت، اولین کشورهایی که به فکر استفاده از آبهای فسیلی افتادند، لیبی و عربستان بودند. آبهای فسیلی در عمقی بیش از هزار متر و گاه تا سههزار متری یافت میشوند. ایران در منطقه خشک و نیمهخشک قرار دارد و از هزاران سال پیش تاکنون از کمآبی رنج برده است.
استفاده از آبهای فسیلی، بهعنوان منبع جدید تامین آب، خطای بسیار بزرگی محسوب میشود، کما اینکه آب فسیلی که طی هزاران سال پیش ایجاد شده است، قابل بازیابی نیست و برخلاف آبهای زیرزمینی معمولی، حتی نمیتوان بهدرستی پیامدهای منفی برداشت آن را محاسبه کرد و شاید دههها بعد تمامی ابعاد منفی برداشت آبهای ژرف نمایان شود (البته بخشی از ابعاد منفی این مساله در بعضی از کشورهایی که از آن استفاده میکنند، نمایان شده است).
برخی از سوالاتی که مطرح میشود، این است که آیا با اینکه میدانیم کشاورزی در کشور ما کاملا ناکارآمد و با بهرهروی پایین اقتصادی است، باید برای تامین آب کشاورزی از آبهای فسیلی که طی هزاران سال یا میلیونها سال ذخیره شدهاند، استفاده کرد؟ آیا به نابودی کشاندن منابع آبهای زیرزمینی کافی نیست که میخواهیم به سراغ آبهای فسیلی برویم؟ آیا فرونشستهایی که در مناطق مختلف کشور شاهد هستیم، دلیلی بر مصرف بیرویه آبهای زیرزمینی نبوده که حالا میخواهیم همین کار را با آبهای فسیلی انجام دهیم؟ آیا ادامه استراتژی توزیع آب (تقسیم داراییهای تمامشدنی به جای ایجاد دارایی پایدار) کافی نیست؟ چرا استراتژی ما در کشور به جای ایجاد پایداری در هر موضوعی، توزیع و مصرف داراییهای موجود و در نهایت اتمام آن بدون مسوولانه رفتار کردن در قبال آیندگان است؟
در کشورهایی که کمآب هستند و در مناطق خشک و نیمهخشک قرار دارند، محور توسعه اقتصادی نباید بر کشاورزی استوار شود. این توسعه با بهترین راهکارهای مدیریتی در زمینه مدیریت آبی هم نمیتواند پایدار باشد؛ مگر به صورت محدود و کاملا کنترلشده و متناسب با توان اکولوژیکی کشور. ما در کشور بیشتر روی افزایش سطح کشت تمرکز کردهایم که به جای افزایش تولید در هر هکتار، باعث افزایش مصرف آب و مشکلات زیستمحیطی شده است.
در برخی از گزارشهای مربوط به آبهای فسیلی آمده است که این آبها میتوانند آلوده به مواد رادیواکتیو باشند. خشکسالی در مرحله هواشناسی، هیدرولوژی و کشاورزی میتواند به بحرانهای اجتماعی و اقتصادی منجر شود و رفتن به سمت آبهای فسیلی فقط همچون یک مسکن، بیماری را با شدت بسیار زیاد به آینده انتقال میدهد. طی اجرای پروژهای در سال ۱۹۸۰ در لیبی قرار بود، حدودا بیش از ۶میلیون مترمکعب آب فسیلی هر روز از چاههای بسیار عمیق با هزینه چند میلیارد دلاری برداشت شود. در اردن هم پروژهای برای برداشت سالانه صد میلیون مترمکعب آب فسیلی در سال با هزینه حدود ۶۰۰میلیون دلاری کلید خورده بود که به دلیل پیدا شدن آثار رادیواکتیو به میزان ۲۰برابر حد مجاز متوقف شد. بنابراین اگر بخواهیم بدون در نظر گرفتن آثار آلودگی این آبها، مقایسهای با میزان مصرف آب در کشور داشته باشیم، متوجه میشویم که میزان مصرف آب در کشور ما که قسمت اعظم آن در بخش کشاورزی (نزدیک به ۹۰درصد) مصرف میشود، اصلا قابل مقایسه با مقدار مصرف کم آنها نسبت به ما نیست و عملا حتی درصورت استفاده از این حجم آب فسیلی در کشور (مثلا حدود ۶میلیون مترمکعب در روز)، بهرغم هزینه بسیار زیاد آن، میتواند پیامدهای بسیار منفی در آینده ایجاد کند.
استفاده از آب ژرف، یعنی استفاده از منابع آب غیرتجدیدپذیر؛ این مانند شخصی است که از گوشت بدن خود برای تغذیه استفاده کند. یادمان باشد که هنوز برای بشر استفاده و برداشت از آبهای ژرف یا فسیلی ناشناخته است و میتواند پیامدهای جبرانناپذیر و حتی خطرناکی همچون فعال شدن گسل یا زلزله را ایجاد کند. کمترین اثر استفاده از آب چاههای معمولی و کمعمق که با چشمهای انسان دیده میشود، فرونشست زمین است که به جادهها یا زیرساختها خسارت وارد میکند، ولی اثرات بدتر آن ناتوانی زمین برای جذب آب و در نتیجه افزایش بیابانزایی خواهد بود.
حال سوال این است که چگونه میتوانیم با ورشکستگی آبی مقابله کنیم؟ راهکار برخورد با خشکسالی و ورشکستگی آبی چیست؟ تفکر با هدف توسعهگرایی پایدار باید در بدنه مدیریت اجرایی و حتی بالادستی کشور حاکم شود تا بتوان نسبت به حفظ منابع آبی امید داشت. متاسفانه چون امکان تدوین سیاستگذاریها و نیز ارائه استراتژیهایی در جهت ایجاد توسعه پایدار (که امنیت آبی زیرمجموعه آن است)، به دلایل مختلف وجود ندارد، بنابراین متولیان امر سعی در همراه کردن تودههایی با خود برای خواستههای پوپولیستی و جزیرهای رفتار کردن در جهت رسیدن به اهداف انتخاباتی محلی-قومی خود دارند که میتواند کاملا در تضاد آشکار با توسعه پایدار باشد. ویژگی اقلیم کشور، توان تامین همه محصولات کشاورزی-دامی برای تمام جمعیت کشور را ندارد.
مشکل ما در کشور، مدیریت مصرف آب و منابع آبی نیست، بلکه مشکل محوریت توسعه اقتصادی کشور است که بر مبنای کشاورزی بنا شده است. نباید به دنبال حل مشکلات منابع آبی در وزارتخانههای متولی مستقیم آن باشیم و مشکل را باید در خارج از دایره وزارتخانههای نیرو و جهادکشاورزی جستوجو کنیم. یادمان باشد که منطق اقتصاد و اشتغال ظاهری ناپایدار و ناکارآمد، نباید بر منطق سلامت، امنیت آبی و محیطزیست در جامعه حاکم شود.