جهانبینی اولاف شولتس
از آنجا که شولتس سابقه فعالیت در حوزه اقتصاد را دارد، بدیهی است نقطه کانونی توجه او در سیاست خارجی مسائل اقتصادی باشد. بنابراین آرمانگرایی آلمانی تاحدود زیادی باتوجه به ضرورت انتخاب او به عنوان صدراعظم در آلمان چه از دید مردم و چه از دید حامیان اروپاگرای او کنار گذاشته خواهد شد. این ضرورت نیز ناشی از بحران کرونا و سپس جنگ تجاری چینمریکا است که به تقریری، زیر بمبارانهایش اروپا را خرد خواهد کرد. شولتس در سمت وزیر اقتصاد آلمان، یکی از وزرای اقتصادی گروه هفت، گروه بیست و گروه یورو نیز بوده است. تلاش آلمان، احاطه بر گروههای اقتصادی سطح یک جهان برای اعمال نفوذ در تصمیمگیریهای بینالمللی است که البته برای انسجامبخشی به سیاستهای خود از در نظر گرفتن بازیگران کوچکی مانند اروپای شرقی نیز غفلت نمیورزد.
در پاسخ به همهگیری کووید-۱۹، شولتس مجموعهای از بستههای حمایتی بیسابقه را برای اقتصاد کشور ارائه کرد که شامل ۱۰ میلیارد یورو بسته انگیزشی در سال ۲۰۲۰ میشد و بههمراه بستههای کمکی به کسبوکارها و فریلنسرها و همچنین طرحی برای باز نگاهداشتن کارخانهها و اجتناب از اخراج جمعی، موجب مدیریت بهتر بحران در مقایسه با کشورهای همسایه از جمله ایتالیا و فرانسه شد. همچنین شولتس سرپرست اجرایی شدن صندوق «نسل آینده اروپا»، صندوقی با اندوختهای بالغبر ۷۵۰ میلیارد یورو بودجه ترمیمی، برای حمایت از اقتصاد اروپا و ممانعت از رکود بهواسطه پشتیبانی از اعضای اتحادیه در برابر ضربه همهگیری بود و شامل بودجه لازم برای تصمیمی در آلمان، مبتنیبر صرف ۹۰ درصد از ۲۸ میلیارد یورو در حمایت از محیطزیست و دیجیتالیسازی امور نیز میشد.
اهمیت اروپاگرایی و چندجانبهگرایی
اروپاگرایی و چندجانبهگرایی از رویکردهای مهم سیاست خارجی شولتس خواهند بود. شولتس یکی از اروپاگرایان سرسخت است که بارها در منش سیاسی خود آن را نشان داده است. او در یک سخنرانی در دانشگاهی در برلین، اروپا را «مهمترین دغدغه ملی آلمان» دانسته است. او بر این باور است که منافع ملی آلمان ایجاب میکند اطمینان حاصل شود اروپایی قوی، مقتدر و عدالتخواه در صحنه حاضر است. منظور آلمانی او از اروپا، مشابهت بسیاری با خوانش مرکل از اروپا دارد که در عین توجه به اروپای شرقی و خطرات ناشی از آن برای آلمان، بیشتر بر موهبت انسجام اتحادیه و ظرفیتهای همراهی با اروپای شرقی و جنوب متمرکز است. ترس او غرق شدن یا حذف آلمان در مقابل قدرتهای در حال ظهور است و چاره را تکیه بر پهناوری اروپا بهجای آلمان میبیند.
شولتس در همان سمت وزیر اقتصاد بارها بر لزوم تمرکز بر محور اصلی بروکسل و محور فرعی فرانسه و آلمان در هدایت جریانها در اتحادیه اروپا تاکید داشته است. بهنظر میرسد او نیز مانند مرکل اهمیت خاصی به همسایه فرانسوی برای اعتباربخشی بیشتر به تصمیمات سیاست خارجی آلمان بدهد. او و مکرون همفکری یا تلقی مشترکی دارند. هر دو از حوزه اقتصاد به سیاست نگریستهاند، ولی شولتس بیشتر پا بر زمین دارد و از ژن عملگرایی آلمانی بهشیوهای مقتدرانه بهره میبرد. حتی چهبسا شولتس بتواند در آخرین دقایق، پیش از آنکه مکرون از سپهر سیاسی فرانسه کنار گذاشته شود و برای باقی عمرش به کسوت فیلسوفی سیاسی درآید، حیات سیاسی مکرون و بخشی از آرمانهای ذهنی او درباره جمهوریت و کشورداری را نجات ببخشد. البته در ترکیب آتی این زوج، مکرون بازهم تازهوارد و شولتس چهرهای کارکشته مانند مرکل در عرصه سیاسی خواهد بود. شولتس تاکنون همکاریهایی با فرانسه داشته است که شامل تلاشهایی برای معرفی مالیات حداقلی شرکتها و وضع قواعد جدیدی برای مالیات بر فعالیت غولهای فناوری در اروپا میشود. این نمونه هم در مجموعه سیاستهای چندجانبهگرایی اروپایی آلمان جای میگیرد. باوجود این، شولتس آگاه است که اروپا و آلمان سهم اندکی در ژئوپلیتیک و سیاستهای جهانی ایفا میکنند. از اینرو، او در طرحی پیشنهاد کرده است فرانسه، کرسی شورای امنیت را به «کرسی اروپایی» تبدیل کند و درعوض بهطور دائم فرانسه اجازه نمایندگی اتحادیه اروپا در سازمان ملل متحد را داشته باشد.
برخی دیدگاههای امنیتی شولتس
شولتس ازجمله سیاستمداران اروپایی است که نظارهگر و نگران قدرت گرفتن چین، روسیه، هند و شماری دیگر و همچنین رویکرد یکجانبهگرایانه آمریکا است. این تغییر پازل ژئوپلیتیک بینالمللی برای او بهمعنای ظرفیت انسجام ۴۵۰ میلیون نفر جمعیت اروپا در قالبی واحد یا پذیرش احتمال سقوط دولتملتهای اروپایی است. او از این کل، بهویژه درمقابل روسیه دفاع میکند. شولتس امیدوار است اروپا در شرق بتواند مانعی برای گسترش روسیه و رفع بحران در کریمه بیابد. مهمترین ابزار از دید او، گسترش مشارکت و همسایگی شرق تحت لوای سازمان امنیت و همکاری اروپا است. با وجود این، در بیان شولتس روسیه در قرن بیستویکم همچنان یک «ابرقدرت» است که این دیدگاه، پیوند سنتی نزدیکی روابط آلمان و روسیه را در نگاه او تایید میکند. او نیز مانند مکرون موافق برقراری روابط دوجانبهای بین اتحادیه اروپا و روسیه است.
از نظر شولتس، هرگونه چند پارگی بین اروپای شرقی و غربی یا اروپای شمال و جنوب، تهدید امنیتی و حتی هنجاری علیه اروپا است. او طبق تاریخ آلمان و رخدادهای تلخی که حکومت رایش رقم زده است، آلمان را دارای «مسوولیت اجتماعی» برای تضمین موفقیت طرح اروپایی میداند. بنابراین مدعی برابری و حق حضور کلیه زبانها، اقوام و ملتهای اروپایی در تمامی تصمیمگیریهاست.
او همین دیدگاه را از فرانسه نیز متوقع است و استدلال میکند سخنان فرانسه مکرون از گذشته مشترک تمدن اروپایی برای یکپارچهسازی اتحادیه فقط حرف است، درحالیکه تحقق کرسی اروپایی شورای امنیت سازمان ملل میتواند یک اقدام عملی و روحیهبخش برای نجات اروپا از چندپارگی باشد.
از دید شولتس، اتحادیه باید در امور دفاعی منسجم شود. فقط عضویت در ناتو و هزینه بخشی از تولید ناخالص داخلی کافی نیست، بلکه او پیشنهاد میکند مانند آمریکا که فقط ۳۰ سامانه تسلیحاتی دارد، اعضای اروپا نیز اقدامی برای تقلیل وجود ۱۸۰ سامانه تسلیحاتی در اروپا بیندیشند. بیشک او به کارخانههای تسلیحاتی و اقتصاد آن نیز در این تصویر نگاهی دارد. او خواهان تحول سند همکاری پایدار اروپایی (پسکو) است. امنیت مرزها و پذیرش سامانه ویزای الکترونیکی یکپارچه در اروپای شینگن از دیگر پیشنهادهای اوست.
حقوق بینالمللی و حقوق بشر
سبک زندگی اروپایی از نظر شولتس در پیمان لیسبون اینگونه عنوان شده است: احترام به کرامت انسانی، آزادی، مردمسالاری، برابری، اجرای قانون و احترام به حقوق بشر ازجمله احترام به حقوق انسانهای در اقلیت. باوجوداین، شولتس نیز نظیر دیگر همگنان اروپاییاش نگاهی ابزاری به حقوق بینالمللی دارد، احترام به آن را لازم میداند و راههای گریز ضروری از آن را میشناسد.
او که مانند مرکل شخصیتی محافظهکار دارد، درباره یکی از چالشبرانگیزترین سیاستهای دوران مرکل یعنی سیاست درهای باز که نزدیک بود موجب سقوط آنجلا در سال ۲۰۱۵ شود، بر تمایز «مهاجر» و «پناهجو» تاکید میورزد که اولی را میپذیرد و حتی آلمان و اروپا را در بحث تخصصها نیازمند آن میداند؛ اما دومی یعنی ریزش بحران از غرب آسیا و آسیای میانه به اروپا را برنمیتابد. اگرچه تحت مسوولیت حمایت، او کل یکپارچه اروپا را مسوول میشمارد و باور دارد آلمان نیز باید وظایف خود را انجام دهد. در مقام سخن، بار پناهجویی اتحادیه نباید فقط بر گُرده کشورهای مرزی مانند اسپانیا و یونان سنگینی کند؛ اما ناگفته پیداست آلمان کمک مالی به این کشورها را درمقایسه به اینکه بار دیگر دروازههایش را باز کند ترجیح میدهد.
گاه شخصیت محافظهکار شولتس از بیرون از او چهرهای دیکتاتوری میسازد که رافت یک نقاش و خشونت یک رایش را توام میتواند نشان دهد. در گذشته نشریهای به شولتس برای تلاش به خدشهدار کردن آزادی بیان و استفاده از قدرت برای حذف گفتههایش از مصاحبهای اعتراض کرد. باوجوداین، صدراعظم احتمالی آلمان سخنرانیهایی درباره آزادی بیان و دیگر آزادیها و وضعیت حقوق بشر بهویژه در چین دارد و درعمل گاه با وضعیت حقوق بشر در لهستان و مجارستان نیز سایشی پیدا میکند. یکی از مسائل جالب در دیدگاههای شولتس که تاحدودی حزبی است، ستون اروپایی حق اجتماعی است که عملی شدن آن تاحدود بسیاری موجب محبوبیت او است. حق اجتماعی، شامل کار، حقوق، رفاه، حمایت دولتی و نظایر آن میشود که او آنها را ازخلال افزایش تابآوری سیستم پولی یورو و ارتقای آن به ارزی بینالمللی، همچنین تحول در اتحادیه بانکی قابل حصول میداند. بهنظر میرسد شولتس مشغلههای بسیاری در مقام صدراعظمی خواهد داشت؛ اما گاه ممکن است توصیههایی حقوق بشری داشته باشد. ضمن اینکه پیشتر نیز موضعگیری محافظهکاری داشته است. او درباره مسائلی مانند حضور آمریکا در نزدیکی تنگه هرمز مخالفت خود را بیان کرده است یا به رژیم صهیونیستی توصیه کرده است بهنفعش است که با توافق هستهای ۱+۵ با ایران را کنار بیاید. درکل، درمقایسهبا دیگر نامزدهای صدراعظمی، او مداخله کمتری در امور داخلی دیگر کشورها خواهد داشت و بر پیوندهای اقتصادی تاکید خواهد کرد. بهنظر میرسد کمتر از سایرین اسیر بازی سیاسیسازی شود.
سخن پایانی
همانگونه که درک میشود، شولتس بیش از آنکه خواستار تحولی در سیاست خارجی آلمان باشد، بهدرستی از جایگاه رهبری آلمان برای اروپا، درصدد ایجاد تحولی در سیاست خارجی اتحادیه اروپا است. برای او مانند مرکل، سیاست خارجی آلمان هادی سیاست خارجی اتحادیه اروپا است، اگرچه تفاوتهای ظریفی نیز بین آنچه آلمان برای خود و آنچه برای دیگریِ اروپایی میپسندد؛ بهویژه در حوزه اقتصاد دیده میشود. بههرحال، شولتس برای دیگر کشورهای اروپایی نیز در ظاهر استقلال عملی قائل است. او از موافقان نورد استریم ۲ است و رقیبش بائربوک ازهمینرو او را متهم به اقتصادی کردن سیاست کرد، اما نورد استریم ۲ واقعیتی ژئوپلیتیک برای حیات اروپا بهلحاظ امنیتی است. از سیاستهای احتمالی آلمان با صدراعظمی شولتس میتوان این موارد را جمعبندی کرد: تغییر معیارهای سیاست اقتصاد بینالملل اتحادیه اروپا بهویژه در مواجهه با آمریکا؛ حفظ یکپارچگی اروپایی ۴۵۰ میلیونی، حفظ ارکان کنونی نظام بینالملل که امتیازاتی حداقلی برای اروپای درحال غرق شدن قائل است، تکیه بر چندجانبهگرایی برای حذف نشدن اروپا از عرصه تصمیمسازی بینالمللی، تلاش برای اصلاحات ساختاری، سیستمی و اقتصادی در اتحادیه اروپا، تذکر هویت و ارزشهای اروپایی برای جهان؛ حفظ سازمانها، هنجارها، حقوق بینالمللی و سایر دستاوردهای صلح.