جاده جدید امپراتور

هدف این تلاش‌ها حمل سریع‌تر و دورتر کالاها و انسان‌هاست و فضای فراوانی برای بهبود و پیشرفت وجود دارد. طی سفرم، به نظر می‌رسید که زمان و مکان در حال کش آمدن است. خود دریا آرام بود اما گذر از آن مستلزم هدایت آشفتگی‌ها در سواحلش بود. هرکسی در هر مرحله‌ای از راه مشتاق کمک - به طور طبیعی در ازای قیمتی - بود. سفرم در امتداد دریای خزر در آکتائو، قزاقستان، شروع شد؛ شهری که خیابان‌هایش به‌راستی هیچ نامی ندارند. این شهر که در دهه ۱۹۵۰ توسعه یافت همچنان از سیستم شبکه‌ای دوران شوروی استفاده می‌کند که برای مناطق و بلوک‌ها عدد اختصاص می‌دهد. به‌محض رسیدن، من با شرکت کشتیرانی کاسپین تماس گرفتم؛ شرکتی که بر بلیت‌ها(ی فرابری) [ or ferry tickets«ferry»: اشاره دارد به عبور از یک سوی رودخانه /دریاچه/ دریا به‌سوی دیگر که برخی معادل «فرابری» را برای آن به کار برده‌اند] خزر انحصار دارد. [پرسیدم] قایق بعدی کِی است؟ [گفتند] فردا، پس‌فردا، یا شاید پسِ پس‌فردا. مسافران قبلی می‌گفتند که ممکن است چند روز به طول انجامد. برای این فرابری‌ها و آغاز سفر از طریق دریا هیچ زمان مشخصی وجود ندارد؛ این فرابرها واگن‌های قطار، خودروها و مسافران گاه‌به‌گاه را جابه‌جا می‌کنند. این سفرها نه سریع است، نه ارزان. پرواز از آکتائو به باکو یک ساعت طول می‌کشد و هزینه آن ۱۰۰ دلار است. همین مسیر از سوی فرابرها یا کشتی‌های مسافری از ۲۰ تا ۴۰ ساعت به طول می‌انجامد و هزینه آن ۸۰ دلار است. برای دوچرخه‌سواران و موتورسواران بی‌باک، زمان مضاعف می‌تواند ارزش جروبحث داشته باشد. شرکت کشتیرانی کاسپین ناوگان دریایی خود را به‌صورت آنلاین فهرست می‌کند اما وقتی کنترل کردم، یک ماه بود که محل استقرار و مکان کشتی‌ها به‌روزرسانی نشده بود. بازی انتظار شروع شده بود.

در آکتائو پریشانی کمتری وجود دارد. شرکت گردشگری و مسافرتیِ ما به نام «Lonely Planet» پنج «نقطه برتر دیدنی» را فهرست می‌کند که یکی از آنها دریاست و تمام آن نقاط طی پانزده دقیقه پیاده روی می‌تواند دیده شود. یکی از آن جاذبه‌ها جنگنده «میگِ» از کار افتاده دوران شوروی، بازمانده امپراتوری، و دیگری تندیس یک شاعر اوکراینی به نام «تاراس شوچنکو» است که به نماد ملی‌گرایی اوکراینی تبدیل شده است. من که پس از یک روز بی‌قرار و پریشان بودم و تماس ناموفق دیگری با دفتر بلیت فروشی داشتم، شروع به چِک کردن نام‌های فرابرها/قایق‌های مسافری در وب‌سایتی کردم که به‌روزرسانی‌ها را از فرستنده‌های کشتی جمع‌آوری می‌کند. به طرز عجیبی، دو قایق فرابر مقصد خود را «کوریک» ذکر کرده بودند که در ۵۰ دقیقه‌ای جنوب آکتائو بود. جست و جوی دیگر شامل اطلاعیه‌ای در مورد یک مجموعه جدید کشتیرانی در آنجا بود. من بار دیگر به دفتر بلیت فروشی زنگ زدم و مطمئن شدم که کشتی‌ها به تازگی از آکتائو حرکت کرده‌اند.

من چند شماره دیگر شرکت کشتیرانی کاسپین را گرفتم از جمله به اشتباه یک «خط کمکی» را گرفتم که بعدا فهمیدم برای مسافران سرگردان نیست بلکه برای گزارش دادن اختلاس‌ها، سوءاستفاده‌ها و تخلفات اخلاقی است.

قایق زیادی نبود که سوار شوم اما در نهایت سوار یکی شدم. پس از دو روز ماندن در آکتائو، عازم کوریک شدم؛ روستایی با کمتر از ۱۰ هزار نفر جمعیت که دولت تلاش دارد آنجا را به یک قطب مهم دیگر در جاده جدید ابریشم تبدیل سازد. رئیس‌جمهور نظربایف در کوریک و در مراسم افتتاحیه یک ترمینال دریایی حمل خودرو در دسامبر ۲۰۱۷ اعلام کرد که «اکنون می‌توانیم بگوییم که قزاقستان کشوری محصور در خشکی نیست و به تمام دریاها از جمله خلیج فارس دسترسی دارد.» گذشته و آینده درست بیرون از کوریک با هم تلاقی می‌کنند. یک قبرستان با سنگ قبرهای قدیمیِ متعلق به دهه ۱۹۵۰ وجود دارد و لحظاتی بعد تابلوی سفیدرنگ بزرگی را می‌بینیم که کنار جاده کار گذاشته شده و تابلوی «قزاقستان ۲۰۵۰» را با حروف بزرگ نشان می‌دهد. با مشاهده وسعت آن فضای صاف و هموار، از این در عجب بودم که در این ۸۰ سال گذشته در این منطقه چقدر تغییر رخ داده و در ۳۰ سال آینده چقدر رخ خواهد داد.

این رانندگی یک‌ساعته چشم‌اندازی از ماسه‌های بی‌پایان بود، که وسیع‌ترین آن جایی بود که استپ قهوه‌ای با آسمان آبی تلاقی می‌یابد. خطوط لوله و خطوط برق مهم هستند و به صورت موازی و عمود بر افق حرکت می‌کنند. همین استپ مسطح و وسیع شاهد ظهور و سقوط شوروی هم بود، شاهد ظهور قزاقستان مستقل هم بود و اکنون شاهد این است که چین می‌کوشد تا به دریای خزر دسترسی یابد.

333