جاده جدید امپراتور

شرکت پروسی زیمنس و هالسکه با احساس سود بادآورده پیشنهاد خط جدیدی از طریق ایران و روسیه را دادند که از مسیر امپراتوری عثمانی اجتناب می‌کرد. این یک تلاش خانوادگی برای برادران زیمنس بود. یک برادر مذاکرات با بریتانیا را پیش می‌برد، برادر دیگر وارد معامله با روسیه شده بود، برادر سوم مذاکره با ایران را مدیریت می‌کرد و برادر چهارم در راستای به جریان انداختن و خودکارسازی فرآیند انتقال پیام میان ایستگاه‌های دریافت‌کننده کمک می‌کرد. این پروژه در سال ۱۸۶۹ تکمیل شد و سال بعد به بهره‌برداری رسید. اولین پیام از لندن به کلکته ۲۸ دقیقه طول کشید. «ورنر زیمنس» به برادر خود «کارل» سرخوشانه نوشت: «از بالای پشت‌بام فریاد بزن که فاصله ۱۰ تا ۱۲ ساعته در دریای سرخ به یک دقیقه تا تهران و ۲۸ دقیقه تا کلکته کاهش ‌یافته است.» در اوایل ۱۸۷۰، یک کابل رقیب از طریق دریای سرخ کشیده شد که فقط به مصر می‌رسید و سپس وابستگی بریتانیا به سرزمین‌های خارجی را به حداقل می‌رساند. طولی نکشید که استیلای تجاری بریتانیا بر شبکه‌های تلگراف جهانی سودها و مزیت‌هایی استراتژیک نصیب این کشور کرد. در آغاز قرن، دولت بریتانیا سیستم مجزایی از کابل‌ها را توسعه داد که به مسیرهای «All Red»- «کاملا قرمز»- معروف شد که فقط بریتانیا و دارایی‌ها و مستعمرات این کشور را در برمی‌گرفت. با رشد این شبکه، وزارت خزانه‌داری بریتانیا با برخی از این پروژه‌ها به دلایل اقتصادی مخالفت کرد. همان‌طور که «پاول کندی» می‌نویسد، اما ارتش، نیروی دریایی و دیگر سازمان‌های دفاعی تا حد زیادی دست بالا یافته و «خرافه مجازی»ای را برای مسیرها «توسعه دادند». این سرمایه‌گذاری‌ها ارزش تجاری اندکی داشت اما در سال‌های آینده به رقابت میان قدرت‌های بزرگ اروپایی تبدیل شد که رو به وخامت رفته و در نهایت از کنترل خارج شد.

برای مقام‌های آلمانی، «اسلحه‌های آگوست» [the guns of August: در فارسی «تفنگ‌های ماه اوت» [یا آگوست] و «توپ‌های ماه اوت» هم ترجمه شده است که نام کتابی تاریخی است به قلم باربارا تاکمن، نویسنده آمریکایی. موضوع کتاب در مورد ماه نخست جنگ جهانی اول است و سپس با جزئیات از وقایع آغازکننده آن جنگ بزرگ سخن گفته است.] با سکوتی مرگبار دنبال شد. در ۵ اوت ۱۹۱۴، یک روز پس از اعلام جنگ به آلمان، بریتانیا پنج کابل تلگراف آلمان را قطع کرد که طی جنگ کاملا قطع ماند. مزیت‌های بریتانیا نه فقط از برخورداری و عملیاتی کردن زیرساخت‌های فیزیکی که از توانایی‌های شرکت‌هایش و معیارهای بین‌المللی که تعیین می‌کرد نشأت می‌گرفت. بزرگ‌ترین شرکت بریتانیایی تلگراف دو‌سوم کابل‌های تولید شده طی قرن نوزدهم و تقریبا نیمی از آن را پس از جنگ تولید می‌کرد. در سال ۱۸۹۶، در جهان ۳۰ کشتی کابل‌گذاری وجود داشت و ۲۴ مورد از آنها در مالکیت بریتانیا بود. انحصار تخصص کابل‌گذاری در دست بریتانیا به این معنا بود که رقبایش برای ترمیم کابل‌های آسیب‌دیده تلاش می‌کردند. آنچه مقام‌های انگلیسی پیش‌بینی نکردند، همانا پتانسیل بالقوه تلگراف برای شکستن امپراتوری‌شان از داخل بود. خط تلگراف هند و اروپا- و شبکه عظیمی که این خط بخشی از آن بود- نه‌تنها حامل خواسته‌های استعماری بریتانیا بلکه حامل ایده‌های قدرتمندی برای تغییر بود. جنبش‌های ملی‌گرایانه از این ابزارها در نبردشان برای استقلال بهره می‌جستند و سانسورهای بریتانیا نمی‌توانست مانع جریان یافتن اخبار و ارتباطات شود. همان‌طور که «دنیل هدریک» مورخ خاطرنشان می‌سازد: «توانایی روزافزون هندی‌ها برای به‌دست‌آوردن اخبار و پخش ایده‌ها و اطلاعات با استفاده از همان رسانه یا نظام ارتباطاتی که بریتانیا به‌کار گرفته بود، حکومت این کشور را ابدی نساخت بلکه در عوض آن را تضعیف کرد.»اکثر قریب به‌اتفاق دولت‌های جهان طی دهه‌های ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ مشتاق پذیرفتن تلگراف بودند اما دولت چین برای جلوگیری از آن می‌کوشید و سپس معرفی و به‌کارگیری آن را به‌شدت کنترل کرد. «شن بائوژن»- همان مقام چینی که بعدها نظارت بر برچیدن راه‌آهن ووسانگ را برعهده داشت- با درنظر داشتن این فناوری در سال ۱۸۶۵ چنین ابراز نگرانی کرد: «جلوگیری از انتشار شایعات بی‌اساس در روزنامه‌ها حتی دشوارتر خواهد بود و مردم را به وحشت خواهد انداخت.» همچون احتیاط چین در مورد راه‌آهن، محرک مقاومتش در برابر تلگراف و اتخاذ نهایی آن تا حد زیادی نگرانی‌های امنیت ملی این کشور بود. در ابتدا، بزرگ‌ترین تهدید اطلاعاتی نبود که از طریق خطوط تلگراف جابه‌جا می‌شد بلکه قدرت‌های خارجی بودند که مشتاق ساخت این خطوط بودند. همان‌طور که یک ارگان برجسته امور خارجی چین در سال ۱۸۷۰ به این نتیجه‌گیری رسید: «وقتی به خارجی‌ها اجازه داده می‌شود یک گام جلو بیایند، آنها به جلو می‌شتابند... با سرعتی یورتمه‌وار و بی‌وقفه سعی در رسوخ و ورود به داخل کشور خواهند کرد و با سرمایه‌گذاری‌های همواره درحال تغییر خود، اهداف و برنامه‌های خود را زیرکانه دنبال می‌کنند.» مقام‌های چینی استدلال می‌کردند که سیم‌های تلگراف حتی بیشتر از راه‌آهن در برابر سرقت یا لطمه، آسیب‌پذیرند و هرگونه خسارتی می‌تواند قدرت‌های خارجی را به مداخله مستقیم دعوت کند.

البته موضع مقام‌های دولت چین منعکس‌کننده دیدگاه‌های مختلفی بود و همه آنها مخالف تلگراف نبودند. به‌طور نمونه، در میان طبقه بازرگان چین علاقه‌ای به گسترش شبکه تلگراف دیده می‌شد اما دلایل دیگری هم برای مخالفت وجود داشت. مقام‌های استانی نگران بودند تلگراف با افزایش پاسخگویی و تقاضاهای دولت مرکزی استقلال آنها را با فرسایش مواجه ساخته و در عمل این استقلال را از میان ببرد. دیپلمات‌های خارجی هم نگرانی‌های مشابهی داشتند.