بخش صد و نود و دوم
تراژدی اجتنابناپذیر: کیسینجر و جهان او
منتقدانی مانند رابرت دالک، کیسینجر را به دلیل «همکاری» غیراخلاقیاش با نیکسون سرزنش میکردند. «درک این مساله دشوار است که چگونه فردی میتواند برای یک انسان بیثبات و غیرمنطقی که گاهی نیکسون چنین بود، کار کند.» آنها از «معاملهای فاوستمآبانه» [Faustian bargain: فاوست شخصیت اصلی یک افسانه آلمانی است. او انسانی موفق با تحصیلات دانشگاهی ولی ناراضی از زندگی است که روحش را برای دستیابی به دانش نامحدود و لذات دنیوی در معاملهای با شیطان معاوضه میکند. بنابراین، فاوست و صفت آن فاوستی، اغلب توصیف موقعیتی است که در آن فردی جاهطلب بهمنظور رسیدن به قدرت و موفقیت دست از اخلاقیات میکشد] سخن میگویند «که باید سایه بزرگی را بر سر شهرت تاریخیاش بیندازد.» اما برای نیکسون که برج عاج را بهخاطر حرفهای عمومی ترک کرد، تنها گزینه این بود که آیا بهتر است داخل چادر باشد یا خارج از آن. کیسینجر به شوخی - اما نه کاملا هم به شوخی - میگفت: «اگر من استعفا دهم، نیکسون دچار حمله قلبی خواهد شد و اگنیو [اشاره دارد به «اسپیرو اگنیو» که طی سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ بهعنوان ۳۹ مین معاون رئیسجمهور ایالات متحده مشغول به کار بود] رئیسجمهور خواهد شد.» (کیسینجر تنها کسی نبود که چشمانداز و شبح نگرانکننده رئیسجمهور اگنیو را مطرح کرد. نیکسون نگران بود که اگر بیمار شود یا تصادف کند چه میشود و او نگران جانشین ریاستجمهور بود. نیکسون در جولای ۱۹۷۱ با هالدمان و ارلیچمن وارد بحث شد تا دریابد که چگونه میتوانند از شر معاون رئیسجمهور [منظور اسپیرو اگنیو است] خلاص شوند. بیتردید، این خوراکی برای نظریهپردازان توطئه بود که همگی از سرنوشت نهایی اگنیو آگاه بودند). نکته کیسینجر این بود که قرار است کسی در کاخ سفید برود و قرار است هم او تصمیمات مربوط به مرگ و زندگی را بگیرد. قدرت دولت آمریکا دچار افول نمیشد اگر او به دانشگاه یا به یک پست مشاورهایِ پردرآمد بازمیگشت.
در چنین جهانی که رقابت میان دولتها را هرگز پایانی نیست، مشکلات نمیتوانند حل شوند، فقط کاهش مییابند و در این مواقع، وقتی راهحلهای بهظاهر دائمی یافت شود، مشکلات جدیدی به ناگزیر برای جایگزینی آنها به وجود خواهد آمد. هیچ پایانی برای اینها نیست، هیچ توقفی برای نزاعها و تضادهایی که با اراده همیشگی افراد بهقدرت به وجود میآید وجود ندارد، هیچ چشماندازی برای صلح ابدی هم نیست. سیاستگذارانی که با ازمیانبردن و تلف کردن حجم یا بار کاریشان خسته میشوند میتوانند با این احساس رها شوند که آنها چیزی بیش از چوبپنبهای نیستند که در دریای مواج مشکلات رها شدهاند. کیسینجر میگفت: «زندگی عمومی تمام چهرههای سیاسی مبارزهای دائمی است برای نجات عنصر انتخاب از فشار شرایط.»
زندگی در این جهان چالشهای بیپایان بدون تصور آسودهخیالانه رؤیاهای اتوپیایی یا امیدهای کمالگرایانه بهعنوان نقشه راهی برای تصمیمگیران به چه معناست؟ کیسینجر نوشت: «هیچ زمین مسطحی در سیاست خارجی نیست.» به نوشته کیسینجر، «هر دستاوردی با رنج و مشقت جدیدی خریداری میشود.» ازآنجاکه هیچ استراحتی برای یک ابرقدرت جهانی وجود ندارد، کار و سلوک سیاست خارجی یک کار تماموقت ۲۴ ساعته است؛ کاری که فقط میتواند از سوی فردی به اجرا در آید که آماده وقف کامل خود است.