راست افراطی در آمریکا و اروپا پیوندهای شبکهای و بینالمللی دارند
فاشیستها رادیکالتر میشوند
سالهاست افراطگرایان راست افراطی از ایدئولوژی و الهام آفرینی در حواشی جوامع و در عمیقترین حوزههای اینترنت سوءاستفاده کردند. اکنون، حوادث ۶ ژانویه در ساختمان کنگره پتانسیل خشونت آنها را عیان کرده است. در گفتوگوهای آنها در شبکههای مجازی، بسیاری یورش به کنگره را به مثابه نوعی بیمهارتی آماتور رد کردند. برخی جعلیاتی را بازتاب دادند که از کانالهای وابسته به «کی آنون» (QAnon) در ایالاتمتحده بر میخاست که مدعی بودند این شورش از سوی چپها برای توجیه مقابله با حامیان ترامپ تدارک دیده شده است. اما بسیاری دیگر آن را «لحظهای آموزنده» میدیدند در مورد چگونگی به حرکت در آوردن جامعه و دنبال کردن هدف سرنگونی حکومتهای دموکراتیک به شیوههایی منسجمتر و مشخصتر. این تهدیدی است که مقامهای اطلاعاتی- بهویژه در آلمان- آن را جدی میگیرند. این جدی گرفتن به حدی است که بلافاصله پس از خشونت در ایالاتمتحده، مقامهای آلمانی امنیت حول ساختمان پارلمان در برلین را سختتر کردند، جایی که معترضان راست افراطی – که بسیاری همان پرچمها و نمادهایی را به اهتزاز در آوردند که شورشطلبان در آمریکا به اهتزاز در آورده بودند- کوشیده بودند تا در ۲۳ اوت راه خود را به سوی آن به اجبار بگشایند.
پرزیدنت جو بایدن دستور ارزیابی جامعی از این تهدید که برخاسته از خشونت داخلی افراطگرایی در ایالاتمتحده است را صادر کرد. مقامها میگویند تاکنون هیچ طرح مشخصی برای حمله در آلمان از سوی این گروه شناسایی نشده است. اما برخی نگرانند که پیامد حوادث ۶ ژانویه این پتانسیل را دارد تا افراطگرایان راست افراطی در اروپا را رادیکالتر کند. «استفن کرامر»، رئیس اطلاعات داخلی ایالت شرقی تورینگن آلمان، میگوید: «افراطگرایان راست افراطی، بدبینان و نئونازیها احساس بیقراری میکنند.» او میگوید، ترکیب خطرناکی از «سرخوشی» (که شورشیان تا جایی که بتوانند به آن دست مییازند) و «سرخوردگی» (که به جنگ داخلی یا کودتا منجر نشده) وجود دارد. گفتن این مساله دشوار است که پیوندهای میان راست افراطی در آمریکا و همتایان اروپاییشان چقدر عمیق و ریشهدار است. اما مقامها به شدت نگران پیوندهای شبکهای و در همتنیده بینالمللی هستند و ابراز نگرانی میکنند که این شبکهها- که در دوران ترامپ جسور شدهاند- از ۶ ژانویه به این سو مصممتر شدهاند.
گزارش اخیر وزارت خارجه آلمان از یک «جنبش جدید، بیسر و فراملی» سخن میگوید که «ذهنی آخرالزمانی دارند و بسیار خشونتطلب هستند». این جنبش طی دهه گذشته ظهور کرده است. در پایان گزارش آمده است که افراطگرایان با همان تئوریهای توطئه و روایتهای مربوط به «نسل کشی سفیدپوستان» و «جایگزینی بزرگ» جمعیت اروپا با مهاجران برانگیخته میشوند. آنها در همان فضاهای آنلاین مشابه پرسه میزنند و همچنین بهطور حضوری در جشنوارههای موسیقی راست افراطی، مسابقات رزمی ترکیبی (MMA) و تجمعات راست افراطی با هم دیدار میکنند. کرامر، مقام اطلاعاتی آلمان، میگوید: «صحنههای نئونازی به خوبی با هم پیوند دارند. ما فقط در مورد لایکها در فیس بوک صحبت نمیکنیم. ما در مورد سفر نئونازیها، دیدارشان با هم و جشنهای مشترکشان صحبت میکنیم.» اردوگاههای آموزشی موجب نگرانی و اضطراب در میان مقامهای اطلاعاتی و ضابطان قانون شده است؛ مقامهایی که از این نگرانند که چنین فعالیتهایی زمینه را برای خشونتهای سازمان یافتهتر و آگاهانهتر فراهم میکند. دو ملیگرای سفیدپوست که در اردوگاهی شبه نظامی که از سوی گروه افراطی «جنبش امپراتوری روسیه» خارج از سن پترزبورگ اداره میشد حضور مییافتند، از سوی دادستانهای سوئدی به بمبگذاری در مراکز پناهجویان متهم شدند. سال گذشته، وزارت خارجه ایالاتمتحده این جنبش افراطی روسی را یک سازمان تروریستی معرفی کرد و اولین گروه ملیگرای سفیدپوست بود که این برچسب به آن تعلق گرفت.
در سال ۲۰۱۹، «کریستوفر ری»، مدیر سیا، هشدار داد که نژادپرستان سفیدپوست آمریکایی برای آموزش گروههای ناسیونالیست خارجی دست به سفرهای خارجی میزنند. گزارش اندیشکده «سوفان» در همان سال دریافت که بیش از ۱۷ هزار خارجی که بسیاری از آنها ملیگرایان سفیدپوست بودند، به اوکراین سفر کرده بودند تا در کنار هر دو سوی درگیری جدایی طلبان بجنگند. بیشتر آنها روس بودند اما در میان آنها دهها آمریکایی هم بود. گاهی آنها الهام بخش دیگری برای قتل میشوند. مانیفست سرشار از نفرتِ «آندره برویک» که ۷۷ نفر را در سال ۲۰۱۱ در نروژ کشت، و «دیلان روف»، برتری طلب سفیدپوست آمریکایی که ۹ نفر را در کلیسای چارلستون (کشتار جمعی که در تاریخ ۱۷ ژوئیه ۲۰۱۵ در کلیسای آفریقایی عمانوئیل واقع در چارلستون کارولینای جنوبی اتفاق افتاد. این کلیسا یکی از قدیمیترین کلیساهای متعلق به سیاهپوستان آمریکا بهشمار میرود) کشت و «برنتون هریسون» که در سال ۲۰۱۹ بیش از ۵۰ مسلمان را در «کرایست چرچ»، نیوزیلند به قتل رساند تاثیرگذار بودند. مانیفست آقای «تارانت» هم «جایگزینی بزرگ» نام داشت که او هم الهام بخش پاتریک کروز بود که ۲۲ نفر را در «الپاسو» کشت و نیز الهام بخش یک مرد مسلح نروژی که تلاش داشت تعدادی از مسلمانان را در مسجدی در اسلو به قتل برساند. در هر حال، به نوشته «بنهولد- شویرتز»، بسیاری از افراطگرایان راست افراطی به سرعت حادثه ۶ ژانویه را هم به مثابه یک پیروزی نمادین و هم یک شکست استراتژیکی که باید از آن درس بیاموزند تفسیر کردند. آقای الاسر، سردبیر مجله آلمانی که سرویس اطلاعات داخلی آلمان در اسناد خود او را افراطگرا طبقهبندی کرده است، حمله به کنگره را به مثابه «تلاشی افتخارآمیز» توصیف میکند که بهدلیل برنامهریزی ناکافی شکست خورد. او یک روز پس از شورش نوشت: «حمله به پارلمان از سوی معترضان به مثابه آغاز انقلاب میتواند موثر باشد. اما انقلابی که اگر سازماندهی شود، بتواند موفقیتآمیز باشد.»