بخش صد و چهل و سوم
تراژدی اجتنابناپذیر: کیسینجر و جهان او
تاریخ، پیچیدگی و احتمال را میآموزد؛ روشی که رهبران سیاسی و نظامی به انتخاب میان گزینههای نامشخص در شرایط خاصی که با آن مواجه بودند دست زدند و اشتباهاتی که آنها- بهعنوان افرادی که دست به انتخاب گزینههای فردی میزنند- اغلب مرتکب شدند. هیچ فراری از عدم قطعیت نبود؛ تراژدی حضوری دائمی در امور انسانی داشت. یکی از گذشته به دست میآمد: نه از فرمولهای انتزاعی که به شکل مکانیکی برای مشکلات دوران مدرن استفاده میشد بلکه یک آگاهی انعطافناپذیر از شرایط انسانی که میتوانست فرآیند تصمیمسازی را غنی سازد. کیسینجر نوشت:«تاریخ با قیاس میآموزد نه با هویت. این به این معناست که درسهای تاریخ هرگز اتوماتیک نبود.» نیازی به گفتن نیست که کیسینجر نسبت به مورگنتا دیگر شیفته تفکر کمّی نبود.
در مورد «جهان ترمیمشده»، کیسینجر مشابهتهایی میان «کنگره وین» (که پایان جنگهای ناپلئونی را به دنبال داشت) و «کنفرانس پاریس» در سال ۱۹۱۹ (که پس از جنگ جهانی اول شکل گرفت) میدید. اولی پاسخی سنجیده بود که در برابر درخواست برای انتقام مقاومت میورزید و موجب یک قرن آرامش نسبی شد و دومی تلاشی خودخواهانه برای تحمیل یک ساز و کار تنبیهی بود که موجب «صلح پیروزمندان» و بروز فاجعه شد. سایر تشابهات دیپلماتیک که کیسینجر میدید بهطور مستقیمتر به زمان حال او مرتبط بود. او در اوایل قرن نوزدهم در مورد اروپا مینوشت اما در زمانهایی هم ائتلاف اخیر با شوروی طی جنگ جهانی دوم و فروپاشی اجتنابناپذیرش در دوران جنگ سرد را توصیف و روایت میکرد:«از آنجا که ظهور هماهنگی و هارمونی یکی از موثرترین سلاحهای ائتلاف است، یک ائتلاف هرگز نمیتواند بپذیرد که یکی از اعضایش نمایاننده تهدید بزرگ به اندازه دشمن مشترکش و شاید تهدیدی بزرگتر باشد چرا که طرفهای پیروز جایگاه و موضع نسبی قدرتها را تغییر میدهند. ائتلافها میان وضع موجود و قدرتهای حریص همیشه مسالهای دشوار بوده و بنابراین، میل به این است که یا مبتنی بر سوء تفاهم باشد یا طفره.» چنین ملاحظاتی میتوانست بهطور مستقیم خارج از شیوهنامه مورگنتا باشد. در واقع، رد پای مورگنتا در اولین کتاب کیسینجر کاملا دیده میشود. در آغاز، کیسینجر نسبت به سیاستهای مبتنی بر نیات خوب هشدار داد و خواستار پیگیری تعادل از طریق توازن قدرتِ با دقت ساختهشدهای شد که ممکن است از نظر اخلاقی رضایتبخش نباشد اما نیازها و الزامات ثبات جهانی را برآورده سازد. «ادعاهای اخلاقی شامل تلاش برای مطلقبینیها، انکار ظرافتها و نفی تاریخ میشود». همچون مورگنتا، کیسینجر میان زور و مشروعیت قائل به تمایز شد.