ریشه‌های نظم سیاسی  از دوران پیشا انسانی تا انقلاب فرانسه

غیر از طبقه دهقان، این گروه‌های اجتماعی به میزان کمتر یا بیشتری بسیج می‌شدند و از این رو می‌توانستند به‌عنوان بازیگران سیاسی رفتار کرده و به کشمکش برای قدرت بپردازند. دولت می‌توانست برای توسعه استیلای خود تلاش کند؛ در حالی که گروه‌های خارج از دولت به دنبال حفاظت و موسع‌تر کردن امتیازات موجودشان در برابر دولت و در برابر یکدیگر بودند. نتیجه این کشمکش‌ها تا حد زیادی به کنشی جمعی بستگی داشت که هر یک از این بازیگران اصلی می‌توانستند به آن دست یابند. نیاز به همبستگی به خود دولت هم تعمیم یافت. ضعف دولت می‌توانست نتیجه چند اتفاق باشد: شکاف‌های داخلی درون سلسله حاکم، ناکامی‌های سازمانی، عدم اعتقاد به مشروعیت خاندان حاکم در بخشی از ملازمان یا حتی ناکامی و شکست ساده شاه برای تعیین یک وارث. افزون بر این، هر تعداد ائتلافی در میان این گروه‌های مختلف محتمل بود: میان شاه و نجیب‌زادگان؛ میان شاه و طبقه سوم؛ میان اشراف والامقام و نجیب‌زادگان یا نجبای دون‌رتبه؛ میان نجیب‌زادگان و طبقه سوم و...  

در مواردی که مطلقه‌گرایی رخ می‌نمود، خواه از نوع قوی یا ضعیف آن، به ناگزیر شکست‌های کنش جمعی در بخشی از گروه‌هایی که در برابر دولت مقاومت می‌ورزیدند وجود داشت. جایی که پاسخگویی تحمیل می‌شد، دولت در ارتباط با گروه‌های سیاسی دیگر نسبتا ضعیف بود. حکومت پارلمانی زمانی رخ نمود که توازن نسبی قدرت میان یک دولت منسجم و یک جامعه به‌خوبی سازمان‌یافته که می‌توانست مدافع منافع خود باشد وجود داشت. اکنون ما در موقعیتی هستیم که بتوانیم نتایج توصیف شده در فصل‌های قبل را خلاصه کنیم.

مطلقه‌گرایی ضعیف زمانی در فرانسه و اسپانیا ظاهر شد که یک دولت نسبتا ضعیف با یک جامعه به‌خوبی سازمان‌یافته مواجه شد و با این حال، موفق به استیلا بر آن شد. در هر دو مورد، قدرت پایگاه دولت حول اراضی کوچکی متمرکز بود که متشکل بود از قلمروهای شاهی و اراضی مربوطه که دولت اقتدار مالیاتی مستقیمی بر آنها داشت: مناطق پولی در مناطق اطراف پاریس در مورد دستگاه سلطنت در فرانسه و کاستیل برای هابسبورگ‌های اسپانیا.

22222