ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشا انسانی تا انقلاب فرانسه
بر خلاف بوروکراتهای معمول، خواجگان دسترسی مستقیمی به خانواده امپراتوری داشته و اغلب بیش از مدیران معمول دولتی به آنها اعتماد میشد. از اینرو، کاخ امپراتوری آنها را برای ماموریتهای جاسوسی اعزام میکرد و سلسله مراتب معمول را تحت نظم درمیآوردند. در پایان سلسله مینگ، حدود یکصد هزار خواجه مرتبط با کاخ وجود داشتند. از سال ۱۴۲۰ به اینسو، اینها در قالب یک سازمان پلیس مخفی «اورولی» که به «مخزن شرق» معروف بود سازماندهی شدند – آنهم تحت هدایت و سرپرستی خواجهای که مدیر تشریفات بود – که به «ارگان تروریسم توتالیتری» در سالهای بعدی سلسله تبدیل شد. اما امپراتور دریافت که نمیتواند خواجگان را کنترل کند؛ خواجگانی که سیاست خود را به پیش میبردند، دست به کودتاها میزدند و - با وجود «دفتر اصلاح خواجگان» [Eunuch Rectification Office]- علیه امپراتور توطئه میکردند. نظام سیاسی هیچ ساز و کار زیرین پاسخگویی سیاسی نداشت؛ یعنی، هیچ انتخابات عمومی یا رسانه مستقلی برای صادق و راستگو نگاه داشتن مقامها وجود نداشت. در نتیجه، امپراتور باید یک نظام متمرکز کنترل بالا به پایین را بر روی دیگری شکل میداد. اگرچه، او قادر به دستیابی به حجم قابلتوجهی از کنترل بر قلمرو خود نبود. بیمیلی و ناتوانی سلسله مینگ برای استخراج مالیات موردنیازش در نهایت منجر به فروپاشی این سلسله شد. در حالی که چین تا حد زیادی برای دو قرن اول حکومت مینگ عاری از تهدیدات خارجی بود اما تهدیدات امنیتی تا پایان قرن شانزدهم بهشدت رو به وخامت رفت. دزدان دریایی ژاپنی یورش خود به کرانه جنوب شرقی ثروتمند را آغاز کردند و «شوگان تویوتومی هایدیوشی» در سال ۱۵۹۲ به کره حمله برد. همان سال جنگی در «مغولستان داخلی» [Inner Mongolia: منطقه خودمختار مغولستان داخلی جزو چین محسوب شده و در شمال این کشور واقع است] کلید خورد و قیامهایی از سوی مردمان بومی در جنوب آغاز شد. جدیترین تحول این بود که منچوهای شمال در حال قویتر شدن بوده و سازماندهی بهتری مییافتند و در حال دستاندازی و یورش به مرزهای شمالشرقی بودند. واکنش دولت به این بحران کاملا بیروح بود. در مواجهه با افزایش هزینهها، دولت ذخایره نقره خود را تهی کرد اما از بستن مالیات بر طبقه نجیبزاده سر باز زد تا کار از کار گذشت. بزهکاریهای مالیاتی انباشته شده در سراسر دهههای اول قرن هفدهم با شدت یافتن تهدید نظامی ادامه یافت. امپراتور، ظاهرا در راستای درک این حقیقت که دولت هیچ شانسی برای جمعآوری مالیات ندارد، حتی برخی معافیتهای مالیاتی را اعلام کرد. سربازان در مرزها، که از قبل در قالب کلونیهای نظامی خودکفا سازماندهی شده بودند، دیگر نمیتوانستند از خودشان حمایت بهعمل آورند و به پرداختهای دولت مرکزی وابسته شدند که باید از طریق خطوط طولانی تامین، تحویل میشدند. رژیم نتوانست یک نظام لجستیکی را سازماندهی کند و به همین ترتیب، نتوانست حقوق سربازان را بهموقع بدهد. این سلسله تا سال ۱۶۴۴ لنگلنگان به حیات خود ادامه داد یعنی زمانی که دولت مستقر در پکن با شورش یک چینی «هان» به نام «لی زی چنگ» تضعیف شد و سرانجام به دست ارتش منچو از شمال که با بقایای ناراضی ارتش مینگ همکاری میکردند، سقوط کرد.
حکومت خوب، حکومت بد
سلسله مینگ آخرین رژیم کاملا بومی بود که تا قرن بیستم بر چین حکمروایی داشت؛ قرنی که در آن نظام سیاسی سنتی چینی به بیشترین حد خود توسعه یافت. مشخصه این نظام سیاسی نهادهایی بود که با نگاهی به گذشته به طرز حیرتانگیزی مدرن و کارآمد بودند و نظامهای دیگر به شکل غیرقابل باوری واپسگرا و ناکارآمد. در دسته اول نظام استخدامی در بوروکراسی امپراتوری قرار داشت. ریشههای نظام آزمونگیری به دوران سلسله «هان» بازمیگردد اما در تمام دوران سلسلههای «سوئی»، «تانگ» و اوایل «سونگ» ورود به بوروکراسی از سوی حلقه کوچکی از خانوادههای نخبه کنترل میشد. تنها در دوره سلسله مینگ بود که نظام آزمونگیری به مسیری اصلی برای ورود به [سلسله مراتب] حکومت[ی] تبدیل شد و به سطحی از اعتبار و استقلال دست یافت که آن را به الگویی برای تمام نظامهای آزمونگیر بعدی تبدیل کرد. نظام آزمونگیری به یک تشکیلات بسیار گستردهتر آموزشی مرتبط بود. شبکهای از مدارس کنفوسیوسی در تمام کشور وجود داشت که والدین بلندپرواز میتوانستند فرزندانشان را به آنجا بفرستند. به بهترین دانش آموزان از سوی معلمانشان توصیه میشد که به دانشگاههای ملی در پکن و نانجینگ بروند، جایی که آنها برای اخذ آزمونهای خدمات کشوری آماده میشدند (معلمانی که به دانشآموزان چنین توصیهای میکردند، در صورتی که این دانشآموزان نمیتوانستند عملکرد خوبی نشان دهند، مجازات میشدند؛ چیزی که دانشگاههای مدرن ممکن است آن را به مثابه ابزاری برای مقابله با تورم مدرک/ نمره [grade inflation] مینگرند. هنوز برای خانوادههای نخبه ممکن بود که فرزندانشان را از طریق دستهبندیای که به «دانشآموزان دُردانه» [students by purchase: این معادل را برای تقریب به ذهن بهکار بردم اما منظور این است که خانوادههای نخبه میتوانند از طریق خرید پُست یا منصبی آن را برای فرزندان خود رزرو کنند] معروف است وارد سیستم کنند. اما این پیشروان چینی که پذیرفتهشدگان معاصر در «هاروارد» یا «ییل» هستند (یعنی، فرزندان فارغالتحصیل ثروتمند) به ندرت راه به بالاترین سطوح بوروکراسی که همچنان به شدت شایستهسالار مانده است مییابند. بالاترین افتخار احتمالی همانا قرار گرفتن در سه سطح پیاپی امتحانی است: استانی، کلانشهری و کاخی [palace: منظور امتحاناتی است که از سوی کاخ امپراتوری برگزار میشود]. تنها یک نفر به نام «شانگ لو» موفق شد در کل تاریخ این سلسله به این جایگاه برسد؛ او بهعنوان «وزیر اعظم» یا صدراعظم به بالاترین سطوح بوروکراسی در اواخر قرن پانزدهم دست یافت.