ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشا انسانی تا انقلاب فرانسه
برخی رویدادهای تاریخی از سوی افراد کاتالیز میشوند و نمیتوانند بدون ارجاع به خصوصیات خاص اخلاقیشان توضیح داده شوند. نزاع بر سر تفویض یکی از این لحظات بود. گریگوری ارادهای قوی و انعطافناپذیر داشت و یک بار از سوی یکی از همقطارانش در مراسم پاپی «شیطان مقدس من» خطاب شد. همچون مارتین لوتر در چهار قرن بعد، او دیدگاه کلانی برای یک کلیسای اصلاح شده و نقش آن در جامعه داشت. او دچار ارعاب نمیشد و مشتاق این بود که ببیند نزاع با امپراتور به یک جنگ آشکار ختم میشود. اما این نزاع تاریخی، نمیتواند به وضوح به مثابه موضوع اراده فردی توضیح داده شود. یک شرط پیشزمینهای مهم که ظهور کلیسای کاتولیک به مثابه بازیگر سیاسی خودمختار را تسهیل میکند، ضعف سیاسی در تمام اروپا بود. کلیسای شرقی در بیزانس و جانشین ارتدوکس آن در روسیه، هیچ گزینهای نداشت جز باقی ماندن زیر بیرق امپراتوریهایی که در جایشان [جای این کلیساها] آنها [امپراتوران] مستقر بودند. در عوض، کلیسای غربی در شبهجزیره به لحاظ سیاسی متفرق و پراکنده ایتالیا قرار داشت. نزدیکترین ایالتها همانا ایالتهای متفرق آلمانی در شمال بودند که وحدتشان ذیل امپراتوری مقدس روم اسمی بود و بس. فرانسه در قرن یازدهم به ندرت یکپارچهتر بود و در این مقطع، فاقد ظرفیت مداخله قاطع در سیاستهای پاپی بود. بنابراین، در حالی که کلیسا فاقد نیروی نظامی خاص خود در این دوره زمانی بود، اما میتوانست در رقابتهای برخاسته از نظامهای سیاسی پیرامون به بازی بپردازد.
اگرچه هنری اقتدار پاپ را در کانوسا پذیرفت اما حق پاپ برای انتصاب اسقفها را نپذیرفت و همچنان به رد خواستههای گریگوری ادامه داد. هنری به اشغال روم پرداخت، گریگوری را خلع و نامزد خود «کلمنت سوم» را که فردی ضد پاپ بود به جای او گماشت. گریگوری از شاهان نورمن در جنوب ایتالیا خواستار کمک شد؛ آنها از او بهره بردند اما به قیمت تاراج روم و تبدیل مردم علیه خودشان. گریگوری با متحدان نورمن خود مجبور به عقبنشینی به جنوب شد؛ جایی که او در سال ۱۰۸۵ در «سالرنو» بهعنوان مردی شکستخورده درگذشت. نزاع بر سر حق تفویض [ the right of investiture] برای بیش از یک نسل ادامه یافت و جانشینان گریگوری هم بار دیگر هنری چهارم و فرزندش هنری پنجم را تکفیر کردند و امپراتور، پاپ را خلع و نامزد مطلوب خود را به مثابه فردی ضد پاپ به جای او گماشت. این مساله در نهایت در سال ۱۱۲۲ با «موافقتنامه وُرمز» [Concordat of Worms: موافقتنامهای میان هنری پنجم، امپراتور مقدس روم و پاپ کالیکستوسِ دوم که موجب شد فاز اول کشمکش قدرت میان نهاد پاپی و امپراتوری مقدس روم به پایان برسد. این موافقتنامه به «مناقشه تفویض» هم معروف است] حل و فصل شد که در آن امپراتور تا حد زیادی از حق تفویض منصرف شد در حالی که کلیسا اقتدار امپراتور در طیفی از مسائل دنیوی را مورد شناسایی قرار داد. «مناقشه تفویض» از چند جنبه برای توسعه بعدی اروپا به شدت مهم بود. در وهله اول، به کلیسای کاتولیک اجازه داد حول یک نهاد مدرن، سلسله مراتبی، بوروکراتیک و قانونمدار تکامل یابد که - چنانکه مورخ حقوق «هارولد برمان» استدلال کرده است- به الگویی برای دولتسازان بعدی سکولار تبدیل شد.