بخش نود و هشتم
ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
توسعه اجتماعی هند از توسعه سیاسی و اقتصادی اولیه فراتر رفت. شبهقاره ذیل مجموعهای از باورهای مذهبی و اقدامات اجتماعی که آن را بهعنوان تمدنی مجزا مشخص کرد، مدتها پیش از اینکه اساسا کسی کوشیده باشد آن را به لحاظ سیاسی متحد سازد به یک فرهنگ مشترک دست یافت. وقتی برای آن اتحاد تلاش شد، قدرت این جامعه به گونهای بود که قادر به مقاومت در برابر اقتدار سیاسی و جلوگیری از شکل دادن دوباره جامعه از طریق این اقتدار بود؛ بنابراین در حالی که چین دولتی قوی برساخت که جامعه را به شکلی خودخواسته ضعیف نگه میداشت، هند جامعهای قوی داشت که مانع از این میشد که دولتی قوی در وهله اول شکل گیرد.
از میان اینها، ماگادها (که هسته اصلیاش در دولت معاصر بیهار بود) محکوم به این بود که نقش دولت «چین» را در اتحاد بخش زیادی از شبهقاره زیر یک پرچم واحد ایفا کند. «بیمبیسارا» در نیمه دوم قرن ششم قبل از میلاد پادشاه شد و از طریق مجموعهای از ازدواجهای استراتژیک و فتوحات ماگادها [Magadha: نام یک پادشاهی باستانی در بیهار هندوستان یا دشتهای هند و گنگ در شرق هند بود و به جایی که امروز بیهار نامیده میشود تسری یافت. این سلسله در اوج قدرت خود بر کل شرق هندوستان حکومت کرد که تقریبا برابر با وسعت انگلستان بود. پایتخت آن پاتالی پوترا بود] را به دولت فاتح در هند شرقی تبدیل کرد. ماگادها شروع به دریافت مالیات بر زمین و تولید در ازای پرداختهای داوطلبانهای کرد که در روزهای پیشادولت از سوی دودمانهای جوان به دست میآمد. این در عوض استخدام کارمندان اداری را برای تسلط بر جمعآوری مالیات لازم میکرد. گفته میشد مالیاتها یکششم محصول کشاورزی بود که اگر درست باشد برای یک جامعه کشاورزی کهن فوق العاده زیاد بود. شاه نمیتوانست ادعای مالکیت بر تمام زمینها جز زمینهای بایر را در پادشاهی خود داشته باشد که در آن دورهای که تراکم جمعیت پایین بود باید بسیار گسترده بوده باشد.
«بیمبیسارا» سپس از سوی پسرش «آجاتاشاترو» - که کوسالا و کاشی را به غرب ضمیمه کرد- کشته شد و وارد نزاعی طولانی با «وریجیس» شد که در نهایت با کاشت بذر اختلاف میان رهبران گاناسانگها موفق به پیروزی شد. در زمانی که آجاتاشاترو در ۴۶۱ قبل از میلاد درگذشت، ماگادها دلتای گنگ و بیشتر مسیر سفلای رودخانه را در کنترل خود داشت و پایتخت آن هم پاتالی پوترا بود. سپس حکومت به مجموعهای از پادشاهان دیگر از جمله سلسله کوتاهمدت ناندا منتقل شد که از جایگاه سودرا به قدرت رسید. اسکندر کبیر - پیش از آنکه نیروهایش دست به تمرد و سرپیچی زده و او را مجبور به بازگشت به سوی پنجاب کنند - با ارتش ناندا رودررو شد. منابع یونانی ادعا میکنند که ارتش اسکندر متشکل از ۲۰ هزار سواره نظام، ۲۰۰ هزار پیاده نظام، یک هزار ارابه و سه هزار فیل بود، هرچند در این آمارها برای توجیه عقبنشینی یونانیها بیتردید اغراق شده است.
«چاندراگوپتا موریا» سلسله ماگادها را جانشین سلسله ناندا کرد. چاندراگوپتا قلمرو این پادشاهی را وسعت بخشیده و اولین موجودیت سیاسی و نظام حکمرانی [Polity] در شبهقاره بزرگ را با عنوان «امپراتوری موریا» در ۳۲۱ قبل از میلاد تاسیس کرد. او شاگرد و مرید نویسنده و وزیر برهمنی «کوتیلیا» بود که کتابش «آرتاساسترا» به مثابه رسالهای کلاسیک در مورد کشورداری در هند تلقی میشود.