بخش اول
نبرد برای هژمونی
امروزه نیز ما با چنین پدیدهای مواجه هستیم که طی آن قدرتمندترین کشوری که جهان معاصر به خود دیده
- ایالاتمتحده آمریکا- در مصاف حیاتی با قدرت نوظهوری قرار دارد که از لحاظ تبدیل به یک قدرت پیشرفته در کوتاهترین مدت زمانی باز هم تاکنون تاریخ بشریت کمتر به خود دیده است. دلیل این ادعا نگرانی روزافزون آمریکا و تلاش برای حضور قوی و مهارکننده درحوزه آسیا-پاسیفیک بهعنوان عرصه نبرد با چین است که به کانون منازعه رو به تزاید دو قدرت بزرگ جهان - آمریکا بهعنوان قدرت اقتصادی اول و چین بهعنوان قدرت اقتصادی دوم جهان که شانه به شانه آمریکا حرکت میکند- تبدیل شده است. تجلی بارز این ادعا را میتوان در صحبتهای مقامات عالیرتبه ایالاتمتحده در اینکه این کشور باید هرچه زودتر در منطقه آسیا-پاسیفیک بهطور جدی سنگر بگیرد، بهوضوح مشاهده کرد. در تمامی تحلیلهای اتاقهای فکر، چین بهعنوان چالش اصلی آمریکا قلمداد شده و تاکید بر این است که سیاستهای این کشور در چهل سال گذشته که براساس همراهی با چین بوده، با شکست مواجه شده و «بیجینگ» نه به یک کشور همراه، بلکه به یک رقیب جدی تبدیل شده است. مقامات سیاسی آمریکایی که بر تحلیل پژوهشگران اتاقهای فکر تاکید دارند، بر این باورند که واشنگتن بهخصوص پس از جنگ جهانی دوم و ایجاد نظم نوین جهانی تاکنون با رقیب قَدَری همچون چین روبهرو نبوده که توان به چالش کشیدن هژمونی آمریکا و احتمالا ایجاد مخاطرات جدی در آینده برای این کشور را داشته باشد.
در تاکید بر ادعای فوق که نبرد اصلی و تعیینکننده دو ابرقدرت درحوزه آسیا-پاسیفیک است، باید به این موضوع اشاره شود که «واشنگتن» بر رقابت در این منطقه تاکید داشته و تلاش میکند گسترش نفوذ چین درحوزه آسیا-پاسیفیک را مهار کند، چراکه غفلت از آن، استیلای چین بر سایر نقاط جهان را بهدنبال خواهد داشت. چالش آسیا-پاسیفیک برای آمریکا بهعنوان قدرت و هژمون تثبیت شده در جهان بهگونهای است که آمریکا را به سروسامان دادن حداقل موقتی نیروهای خود در مناطق مختلف - همچون خاورمیانه- و تعدیل نیروهای خود در این مناطق و توجه بیشتر برآسیا-پاسیفیک واداشته است. در مقابل، چینیها که برخلاف آمریکا در تمام موارد وحدتنظر دارند دائما بر این موضوع تاکید میکنند که این کشور هیچگاه رهیافت قدرتهای بزرگ تاریخ در کسب و اعمال هژمونی را تکرار نخواهد کرد. این تاکید بهخصوص از زمانی که چین ظهور و صعود عظیم خود را طی چهل سال اخیر جاری ساخته اشاعه بیشتری یافته است، چراکه «بیجینگ» درصدد است که قدرتیابی آن با کمترین میزان حساسیت روبهرو شود تا این کشور بتواند به دروازههای قدرت برتر جهانی برسد. در این راستا، «جیانگ زمین»، رهبر نسل سوم چین، اعتماد متقابل، بهرهوری متقابل و برابری را در دهه ۹۰ شعار اصلی خود ساخته بود. «هو جینتائو»، رهبر نسل چهارم چین نیز «توسعه صلحآمیز» را در راس امور قرار داد. در سال۲۰۱۷ «شیجینپینگ»، رهبر نسل فعلی چین (نسل پنجم)، که از سال ۲۰۱۲ ارکان قدرت را در کشور بهدست گرفته و رهبری را دائمی کرده، اعلام کرد که چین «فاقد ژنی است که قدرتهای بزرگ را به تعقیب و ترغیب هژمونی کشانده است.» این اظهارات مقامات عالیرتبه چین را میتوان یک فریب دانست، چراکه شیرازه حکومت، کسب و ترویج قدرت است و بنا به گفته «هانس مورگنتا» اندیشمند واقعگرای روابط بینالملل، نظام جدید جهان از این حقیقت مبرا نیست و سیاست خارجی در قالب کسب و افزایش قدرت خلاصه میشود. معهذا، درخصوص گفتههای مقامات چینی حقیقتی نیز نهفته است که بر مبنای آن این کشور در شرایط موجود– از دیدگاه نظام حاکم بر این کشور که براساس اجماع اداره میشود و تشتت آرا نقشی در اجرا ندارد- این نظام حداقل تا آینده قابل پیشبینی علاقهای به ایجاد شبکهای جهانی برای جایگزینی آمریکا، بهعنوان قدرت حاکم در نظام بینالملل کنونی ندارد. در همین راستا، بهنظر میرسد چین تمایل جدی برای اعزام نیرو به نقاط دور افتاده جهان و همچنین رهبری و مدیریت نهادهای بینالمللی که رفتار و عملکرد این کشور را محدود بسازد، ندارد. البته در این خصوص باید برای مشارکت در قالب نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل متحد که چین در راس کشورهای اعزامکننده قرار دارد، استثنا قائل شد. «بیجینگ» همچنین رغبتی برای ترویج و صدور نظام سیاسی خود به خارج از مرزهای خود نشان نداده است. با وجود این، در ارتباط با حوزه آسیا–پاسیفیک، چین خواهان سلطه کامل است؛ زیرا این منطقه را بخشی از مناطق سرزمینی خود – با استناد به تاریخ- دانسته و در تلاش است که آمریکا را از منطقه براند و به یک هژمون بیچون و چرا مبدل شود. شریان اصلی صادرات و واردات این کشور است که بیش از ۵ تریلیون دلار کالا از آن تردد میشود. به همین دلیل، کنترل کامل بر این حوزه برای چین حیاتی است. چین هم اکنون بر منطقه غرب پاسیفیک استیلا یافته و آن را درحوزه سرزمینی خود تلقی کرده و هیچ سازشی را برنمیتابد. «بیجینگ» تاکید دارد که بیشترین تجاوزات خارجی به این کشور از ناحیه غرب اقیانوس آرام- غرب پاسیفیک- بوده است و دیگر اجازه تکرار آن را نمیدهد. چین با وجود آنکه از قرار داشتن «واشنگتن» در راس نظام جهانی درحالحاضر رضایت ندارد، اما همزمان میخواهد آنقدر قدرتمند شود تا بتواند هرگاه منافعاش ایجاب کند با آمریکا دادوستد داشته و به شکلی این کشور را مهار کند. چینیها برداشتی که از منزلت قدرت بزرگ دارند این است که بتوانند خواستههای خود را به کرسی بنشانند و کسی آنها را به چالش نکشد. این سیاست درحوزههایی با انعطاف بیشتری اجرا میشود. «بیجینگ» در حوزههایی مانند منطقه آسیا-پاسیفیک، که با کمترین انعطاف حاکمیت مطلق را میطلبد، با آمریکا مماشات ندارد. تصمیمگیران این کشور، منطقه اقیانوس آرام را برخلاف ادعاهای طولانی آمریکا «دریاچه آمریکا» نمیدانند. نیروی دریایی و هوایی ارتش آزادیبخش چین در سالهای اخیر بودجه عظیمی را به خود اختصاص دادهاند.
در پایان سال ۲۰۱۹ نیروی دریایی چین اولین ناو هواپیمابر ساخته خود به نام «شاندونگ» را به آب انداخته و اعلام کرده که دومین ناو هواپیمابر تولید داخل را بهزودی به ناوگان نیروی دریایی خود ملحق خواهد کرد.