ریشه‌های نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه

کتاب «جمهوری» افلاطون بحثی است میان سقراطِ فیلسوف و گروهی از مردان جوان در مورد ماهیت یک «شهر عادل» که آنها می‌کوشند «در حرف» آن را خلق کنند. سقراط آنها را به سویی می‌برد تا بپذیرند که شهر عادل نیازمند طبقه‌ای از نگهبانان است که در دفاعشان از شهر کاملا متهور، دلیر، با روح و سرزنده هستند. این نگهبانان، جنگاورانی هستند که اولین اصل‌شان انجام کارهای خوب و پسندیده برای دوستان و لطمه زدن به دشمنان است؛ آنها باید به دقت آموزش ببینند تا از طریق استفاده درست از موسیقی و ورزش خیرخواه همگان شوند. کتاب پنجم «جمهوری» مشتمل بر بحثی معروف در مورد اشتراک زنان و فرزندان این نگهبانان است. سقراط خاطرنشان می‌کند که اشتیاق جنسی و اشتیاق برای فرزند طبیعی است اما آن پیوند با خانواده در رقابت با وفاداری به شهری است که نگهبانان محافظ آن هستند. به همین دلیل است که او استدلال می‌کند که باید به آنها «دروغ شاهانه» گفته شود که آنها فرزندان زمین هستند و نه فرزندان بیولوژیک والدین‌شان. او استدلال می‌کند که آنها باید زندگی مشترکی داشته باشند و اینکه نباید به آنها اجازه ازدواج با زن دیگری داده شود بلکه باید با شرکای جنسی مشترک مقاربت کنند و فرزندانشان را هم به‌صورت مشترک بزرگ کنند [احتمالا منظور نویسنده این است که هدف از این کار تضعیف مالکیت خصوصی و غالب شدن روحیه اجتماعی بر مردم است]. خانواده طبیعی دشمن خیر همگانی است: «بنابراین، همانطور که می‌گویم، آنچه را که قبلا گفته شد و آنچه اکنون گفته می‌شود، آنها را به سرپرستان واقعی تبدیل نمی‌کند، بلکه هم بیشتر و باعث می‌شود که آنها شهر را متعلق به خود بدانند و آن را رها نکنند اما افراد دیگر ممکن است شهر را به ثمن بخس بفروشند و آن را واگذار کنند. یک مرد می‌تواند هر آنچه را که جدا از دیگران می‌یابد به خانه خود ببرد و مرد دیگر ممکن است در خانه خود جدا از زنان و فرزندانش باشد و غم و شادی شخصی را در چیزهایی بجوید که خصوصی هستند.»

به هیچ وجه مشخص نیست که سقراط یا افلاطون به این باور معتقد بودند که [اساسا] چنین اشتراک‌گرایی‌ای میسر باشد؛ در حقیقت، بعدها همنشینان و هم سخنان سقراط بدبینی قابل توجهی را در مورد این مساله ابراز کردند که آیا شهر عادل «در حرف» می‌تواند به مثابه شهری واقعی ساخته شود یا خیر. هدف این بحث برجسته کردن تنش‌های دائمی بود که میان پیوندهای خصوصی خویشاوندی و تعهداتشان به یک نظمِ سیاسیِ عمومیِ وسیع‌تر وجود دارد. نتیجه این می‌شود که هر گونه نظم موفقیت‌آمیزی باید قدرت خویشاوندی را از طریق برخی سازوکارهایی سرکوب کند که باعث می‌شود نگهبانان به پیوندهای خود با دولت قدر و اهمیت بیشتری نسبت به علاقه‌شان به خانواده قائل شوند. تردید وجود دارد که آیا اساسا مامون و معتصم یا هر یک از رهبران اولیه مسلمان افلاطون را خوانده یا اساسا از اندیشه‌های او باخبر بوده‌اند یا خیر. اما نهاد برده‌داری نظامی درست به ضرورت‌های همین شهر عادل افلاطون پاسخ می‌داد. به بردگان گفته نمی‌شد که آنها زاده زمین هستند؛ بلکه به آنها گفته می‌شد که زاده دوردست‌ها هستند و هیچ وفاداری دیگری به غیر از خلیفه نباید داشته باشند؛ خلیفه‌ای که تجسم دولت و منافع عمومی است. بردگان والدین بیولوژیک خود را نمی‌شناختند؛ آنها فقط روسای خود را می‌شناختند و فقط به او به شدت وفادار بودند. به آنها معمولا نام‌های ترکی بی‌مُسَما داده می‌شد که باعث می‌شد آنها به هیچ دودمانی در یک جامعه مبتنی بر دودمان وصل نباشند. آنها زنان و فرزندان اشتراکی را تجربه نمی‌کردند بلکه از جامعه عرب مجزا نگه داشته می‌شدند و نیز به آنها اجازه داده نمی‌شد که در این جامعه ریشه بدوانند. به‌طور خاص، به آنها اجازه داده نمی‌شد که خانواده خاص خود را داشته باشند؛ خانواده‌ای که خود بتوانند انتخاب کرده و «آن را هر طور می‌خواهند بیابند»؛ از این رو، بر مشکل قوم و خویش‌‌پرستی و وفاداری‌های قبیله‌ای متضاد که در جامعه سنتی عرب فراگیر بود هم فائق آمده شد.

پیشرفت مملوک‌ها به‌عنوان یک نهاد نظامی در سلسله عباسی و برای تضمین موقعیت این سلسله یا جلوگیری از افول آن دیرهنگام رخ داد. با این حال، در نیمه قرن نهم، این امپراتوری به مجموعه‌ای از حاکمیت‌های مستقل تجزیه شد. این مساله در سال ۷۵۶ رخ داد یعنی زمانی که یک شاهزاده فراری اموی خلافت مستقل خود را در اسپانیا برقرار کرد. در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم، سلسله‌های مستقلی در مراکش و تونس و نیز در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم در شرق ایران پدیدار شدند. در نیمه قرن نهم، مصر، سوریه و عربستان بار دیگر از دست رفتند و همین امر نه تنها باعث کاهش وسعت قلمرو عباسیان شد بلکه موجب شد دولت عباسی فقط بر بخش‌هایی از عراق حکمرانی داشته باشد. دیگر هرگز یک رژیم عرب- خواه سلسله‌ای باشد، خواه مدرن- نتوانست مسلمانان یا جهان عرب را متحد سازد. این اتحاد فقط در دوران ترک‌های عثمانی روی داد. اگرچه امپراتوری عباسی دوام نیاورد اما نهاد بردگی نظامی پایدار ماند و در واقع به عامل حیاتی برای بقای خود اسلام در قرن‌های آتی تبدیل شد.

 

04-04