پوپولیسم ژرمنی
بسترهای رشد احزاب راست در آلمان
نگاه دقیق به تاریخ، اقتصاد و جامعه آلمان نشان میدهد احزاب راست در این کشور، بهویژه حزب آلترناتیو برای آلمان، محیطی مساعد برای پیدایش و گسترش داشتهاند. برخی از مهمترین موضوعاتی که بهعنوان بسترهای تاریخی، سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی آلمان در پرورش راستگرایی میتوان برشمرد، عبارتند از:
وجود سابقه تاریخی خشونت ملی: بیشک دستوپنجه نرم کردن آلمانِ امروز با حزب خشونتطلب و نژادپرست آلترناتیو برای آلمان، با سابقه تاریخی خشونتطلبی این کشور در ارتباط است. آلمان مدتهای طولانی کشوری بوده است که عرق ملیگراییاش در بافتار جغرافیایی اروپایی، مهمترین انگیزه تلاشش برای آینده بوده است. علاوهبر این، با توجه به تاریخ، نوعی خشونت ملی در جامعه این کشور رشد یافته است که این نوع از خشونت هم از فرهنگ تولید میشود و هم از رویدادهایی که در نتیجه خشونت فرهنگی ایجاد شده و خشونتِ نوع دومی را بازتولید کردهاند. برای مثال، رویدادی مانند سقوط دیوار برلین را که قبل از سقوط با خشونتهایی همراه بود، باید بهمعنای تحولات فرهنگی و اجتماعی بسیار عمیقی در نظر گرفت که بیشک هضم آنها در جامعه بدون اصطکاک و خشونت ممکن نبوده است.
وجود هستههای پراکنده هویت: گرایش به ملیگرایی، یکی از تبعات تلاش جنبشهایی بوده است که تلاش داشتهاند هویت ملی را در دوران جهانیسازی تعریف کنند. در دیگر کشورهای اروپایی، مانند فرانسه، معمولا با حضور مهاجران مسلمان در جوامع این کشورها بحثهای هویتی پررنگ شده است و میتوان گفت مهاجرت رکن هستهای بحثهای هویتی را تشکیل داده است، اما آلمان موضوعات مختلفی را از هولوکاست تا تقسیم دو آلمان و سپس اتحاد دو آلمان در چمدان تاریخی خود دارد. بهمحض آغاز بحثهای هویتی، تمامی این موضوعات بهعنوان هستههایی مطرح میشوند که حواشی بیپایانی حول خود پدید میآورند و اغلب بینتیجه و باز میمانند. ازسویدیگر، باتوجه به اینکه این کشور غنی و مرفه است، بیش از آنکه شعارهای احزاب راست مربوط به رفاه باشند، بحثهایی هویتی را شامل میشوند که متاسفانه خود این بحثها زمینهای را برای خلأ هویتی و تعریف نشدن «ما که هستیم؟» فراهم میکنند.
روند کاهش محبوبیت احزاب جریان اصلی: از دید بسیاری از کارشناسان سیاست داخلی آلمان، امروز جز پوستهای از احزاب جریان اصلی در آلمان باقی نمانده است و اگرچه در ظاهر، آنها بر سر کار هستند، اما ارتباط خود را با جامعه از دست دادهاند و درصدد نوعی رقابت بیمعنا با یکدیگرند که نشان میدهد دیگر قادر نیستند اصول و ارزشهای مردمسالاری را حفظ کنند. پیش از انتخابات سال ۲۰۱۷، نظرسنجیها پیشبینی میکردند که حزب آلترناتیو برای آلمان، شاید فقط با هفت یا هشت درصد رأی به مجلس این کشور راه پیدا کند. در همین انتخابات، حزب آلترناتیو برای آلمان با رأی ۱۲ درصدی به مجلس راه یافت. حزب سوسیال مسیحی با کاهش محبوبیتش، ۲۰ درصد آرا را بهدست آورد که از زمان جنگ جهانی دوم بیسابقه بود. حزب مرکل نیز ۳۳ درصد کسب کرد. این کاهش محبوبیت احزاب جریان اصلی که حامیان آنها را به دیگر انتخابهای سیاسی سوق میداد، یکی از دلایل عمدهای است که موجب موفقیت حزب راست افراطی شد.
نادیده گرفته شدن پسلرزههای بحران مالی ۲۰۰۸: معمولا پیامدهای بحران مالی ۲۰۰۸ بر ابعاد زیست سیاسی ملتهای غربی نادیده گرفته میشود، درحالیکه آلمانها ازنظر روانشناسی ملی، کشورشان را نماد فراوانی و ثبات در غرب میدانند و درنتیجه، تغییر در این تصویر هراس و نگرانی آنها برمیانگیزد. باید گفت حزب آلترناتیو برای آلمان در اصل برای تمرکز بر موضوعات اقتصادی و مساله قیمومت مالی آلمان تشکیل شد. جامعه آلمان تمایل شدیدی به ثبات و حفظ واحد پول ملی بهعنوان تشک نجات داشت، اما در سال ۲۰۰۰ واحد پول ملی آنها با یورو جایگزین شد. در سال ۲۰۰۸ با بروز بحران مالی، آلمانیها اگرچه قویترین کشور را ازنظر اقتصادی در اروپا داشتند، اما ازنظر روانی کاملا خود را باختند. اکثر بنیانگذاران حزب آلترناتیو برای آلمان اقتصاددانانی بودند که اعتقادی به بازارهای اروپایی و واحد پولی مشترک نداشتند.
اثر معکوس چپگرایی در سیاستهای ائتلافی مرکل: اگرچه ثبات حضور مرکل در رأس قدرت، آثار مثبتی برای سیاست این کشور داشت، اما مجالی برای شنیده شدن صدای دیگر گرایشهای سیاسی نداد. درنتیجه، پژواک این صداها در فضای سیاسی آلمان با افراط و شدت همراه شد. گرایش مرکل در مدت طولانی تصدیگریاش بهسمت ائتلاف با احزاب چپ بود. تصمیمات سیاسی و تغییرات اجتماعی و قانونگذاری بسیاری، ازجمله صرفنظر کردن آلمان از انرژی هستهای، ازدواج همجنسگرایان و گشایش مرزها رو به پناهجویان، از تبعات این گرایش و ائتلاف با چپ معرفی میشود. درنتیجه، حزب راست با احساس غبن، رویکردی افراطیتر برای شناساندن مطالبات خود اتخاذ کرد.
علاوهبر نکتههایی که در بالا بهعنوان موضوعات بسترساز تفوق نسبی احزاب راست در آلمان گفته شد، باید به موضوع مهم دیگر، یعنی نقش اسلام و مهاجرت نیز در گسترش راست افراطی در آلمان اشاره کرد. اگرچه درمقایسهبا مطالعاتی که درمورد اسلام و مهاجرت در فرانسه صورت گرفته است، بررسیهای مربوط به آلمان بسیار متاخر و مربوط به سال ۲۰۱۵ و اعلام سیاست درهای باز مرکل هستند. بااینحال، همین آشنایی پیشینی با چالش اسلام و پناهجویی در فرانسه، یکشبه توانست تمامی ادبیات اسلامهراسانهای را که حزب راست افراطی آلمان نیاز داشت فراهم کند.