نگاه اروپایی به جنگ تعرفهای
به گفته نیکه، عدم قطعیتهایی که با رویکار آمدن ترامپ در سیستم همپیمانی با آمریکا بهوجود آمده است، به تحولات غیرقابل باوری در اتحادیه اروپا دامن زده است. این اتحادیه در تلاش است وابستگی خود را به آمریکا کاهش دهد و خودمختاری بیشتری بیابد؛ درنتیجه، بهنظر میرسد آمادهگذار از گفتمان منحصرا هنجاری به پاسخگویی جدی به تهدیدات حیاتی خود باشد. از نظر نیکه، در این افق «ناتو» پُلی میان دو قاره اروپا و آسیاست، اما مکمل آن ابتکارات دوجانبه بین اعضای فعال اتحادیه اروپا و «ژاپن» خواهد بود. راهحل ولری نیکه، درشرایطی که «تجارت آزاد و عادلانه» ترامپ با ایجاد بلاتکلیفی، چین و اتحادیه اروپا را بهجان یکدیگر انداخته اهمیت بیشتری مییابد. توافق تعرفهها که یکبار ترامپ در دیدار با ژانکلود یونکر آن را برای اتحادیه حذف میکند و یکبار با چین درمورد آن به توافق میرسد، چین و اتحادیه را وارد جنگ با یکدیگر و اعتراض به تبعیض آمریکا کرده است. به گفته لورانس بوم، رئیس سازمان اقتصادی همکاری و توسعه، یکی از نگرانیهای مهم اتحادیه اروپا توافق تجاری آمریکا و چین است و دراینصورت چرخش سیستمِ مبتنیبر قواعد چندجانبه بهسوی سیستمی دوجانبه بین آمریکا و چین، اتحادیه اروپا را در شرایطی دشوار قرارخواهدداد. بهنظر میرسد درحالحاضر، اتحادیه اروپا تحت فشار شدیدی ازطرف آمریکا قرار دارد و اگرچه ژان کلودیونکر رئیس کمیسیون اروپا دیدارهایی با ترامپ داشته و او را ملزم به قبول شرایطی در پیمان تجاری آتی کرده، اما درمورد تجارت محصولات کشاورزی اروپا، اتحادیه با مشکلات بسیار جدی مواجه است. از نظر لورانس بوم، اروپا در شرایطی برابر برای آغاز مذاکرهای خوب نیست و تحت فشار آمریکا خواهد بود. درنتیجه، از دید بسیاری اروپا آنگونه که ولری نیکه آرزومند است، با ژاپن وارد بازی نخواهد شد و بین دو ابرقدرت یکی را انتخاب خواهد کرد. از نظر این کارشناسان، اتحادیه اروپا ناگزیر است بهسمت چین چرخش کند یا حداقل بین آمریکا و چین بیطرفی را برگزیند. از دید آلیسیا گارسیا هرهرو، کارشناس اندیشکده بروگل، ممکن است این مساله امروز غیرواقعی بهنظر برسد؛ اما باتوجه به دورشدن پیوسته آمریکا از اتحادیه اروپا و بهفراموشی سپردن چندجانبهگرایی و همپیمانی فراآتلانتیکی، آخرین گزینه اتحادیه اروپا برای بقا نزدیکشدن به چین است. حتی بهگفته گارسیا هرهرو، اکنون نیز بهنظر میرسد کمیسیون اروپا قدمهایی را برای بهوجود آوردن شرایط لازم برای همکاری اقتصادی قویتر با چین برداشته است که این مساله گامی مهم در راستای نزدیکی چین و اتحادیه اروپا بهشمار میرود.
نتیجهگیری
تغییر سیاست آمریکای ترامپ درقبال چین، مسالهای ریشهدار در اندیشه آمریکایی است که مقامات، کارشناسان و مردم را در این کشور به این نتیجه رسانده است که باید دربرابر ضرر و آسیبی که چین با تجارت آزاد به آمریکا وارد میکند، ایستاد. از دید آنها، موضوعاتی مانند قدرت روبه افول آمریکا، استفاده روباتها بهجای نیروی کار و درنتیجه بیکاری، وجود اختلاف درآمد بین مشاغل در آمریکا، یا هیچ نقطهضعف دیگری که ناشیاز سیاستهای آمریکایی باشد و بر اقتصاد امروز این کشور اثر گذاشته باشد، دلیل سستی و عدم مقابله با چین نمیشود.
درحالیکه آمریکا چین را متهم میکرد تحتتاثیر «ایدئولوژی مائویی خود تصور میکند موفقیتِ یکی، بهمعنای شکست دیگری است» بهنظر میرسد همه در آمریکا خود به باوری مشابه درمورد موفقیت چین رسیدهاند. بااینحال، برای دیگر بازیگران، مانند اتحادیه اروپا، موضوع از مبحث اقتصادیِ صرف فراتر رفته و ممکن است ماهیت وجودی اتحادیه اروپا را متزلزل کند و شکافهایی را در داخل اتحادیه بهوجود آورد. درنتیجه، بروکسل علاوهبر نگرانی از جنگ تجاری چین و آمریکا و تلاش برای حفظ جایگاه خود بهعنوان واحدی یکپارچه در اقتصاد جهان، دغدغه برخورد با اعضایی را نیز دارد که هریک به طرفداران دوآتشه چین یا آمریکا تبدیل شدهاند. تاکنون بهنظر میرسد تلاشهای اروپایی برای بیطرف ماندن بهثمر نرسیده و واقعیت عملگرایانه صحنه اقتصادی، خود را به اتحادیه تحمیل کرده است. درنتیجه،بسیاری از استراتژیستهای اروپایی پیشنهاد کردهاند اتحادیه بهجای چین و آمریکا، به شکوفایی روابط اقتصادی با ژاپن بیندیشد؛ اما مشکلِ برقراری ارتباط با ژاپن هرچه که هست، تا به حال رفع نشده است. درنتیجه، در نبود راهحل جایگزین و در فضای بدبینانه نسبتبه آمریکا و تردید از همپیمانی دیروز، با توجه به این واقعیت که زمزمههای اوباما درمورد رقابت اقتصادی با چین به فریادهای ترامپ تبدیل شده است، اتحادیه اروپا واشنگتن را در مورد تصمیمات اقتصادی خود مصمم میداند و بهنظر میرسد ناگزیر است بین این دو ابرقدرت، چین را انتخاب کند. هرچند تا دیروز برای بروکسل که دغدغه حقوق بشر و مردمسالاری داشت، نزدیکی به پکن ناخوشایند بود، اما امروز ازسویی دوری جستن از ترامپِ دور از حقوق بشر و مردمسالاری «کلاس روشنفکری» است و ازسوی دیگر حداقل فایده نزدیکی به چین تامین منافع اقتصادی اتحادیه و جلوگیری از تشتت درونی آن است.
ارسال نظر