ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
اوکراین در سال ۲۰۰۴ جهان را شگفتزده کرده بود آنگاه که دهها هزار نفر از مردم در «میدان» کییف گرد هم آمدند تا به دستکاری و تقلب در انتخابات ریاستجمهوری کشور اعتراض کنند. این تظاهرات، که «انقلاب نارنجی» نام گرفت، موجب انتخابات جدید و ظهور «ویکتور یوشچنکو»ی اصلاحطلب بهعنوان رئیسجمهوری شد. با این حال، به محض اینکه او به قدرت رسید، ائتلاف نارنجی نشان داد که کاملا سست و بیاثر است و خود یوشچنکو هم امید کسانی که به او دلبسته و مدافعش بودند را نا امید کرد. حکومت در داخل وارد منازعه شد و نتوانست از پس مشکل فساد اوکراین برآید و میراث دار یک اقتصاد رو به افول طی بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۹- ۲۰۰۸ شد. نتیجه، انتخاب ویکتور یانوکویچ در اوایل سال ۲۰۱۰ بود؛ مردی که متهم به سرقت [نتایج] انتخابات سال ۲۰۰۴ شده بود که در گام اول موجب انقلاب نارنجی شد.
بسیاری از گونههای دیگر شکست حکمرانی، کشورهای دموکراتیک را در خود فرو میبرد. به خوبی قابل درک است که آمریکای لاتین از بالاترین سطح نابرابری اقتصادی نسبت به هر منطقه دیگری از جهان برخوردار است؛ نابرابریای که در آن سلسله مراتب طبقاتی اغلب با نابرابریهای نژادی و قومی همراه است. ظهور رهبران پوپولیستی مانند «هوگو چاوز» در ونزوئلا و «ایوو مورالس» در بولیوی بیشتر عامل بیثباتی است تا نشانه نابرابری و احساس طرد اجتماعی که بسیاری از کسانی که به اسم شهروند هستند احساس میکنند. فقر مداوم اغلب موجب انواع دیگری از کژکارکردیهای اجتماعی میشود مانند باندهای جنایتکار، قاچاق مواد مخدر و احساس عمومی ناامنی در بخشی از مردم معمولی. در کلمبیا، مکزیک و السالوادور، جرائم سازمان یافته تهدیدکننده خود دولت و نهادهای اساسی آن است و ناکامی در برخورد موثر با این مشکلات موجب تضعیف مشروعیت دموکراسی شده است. مثال دیگر هند است. این کشور از بدو تاسیس خود در سال ۱۹۴۷ یک دموکراسی فوقالعاده موفق بوده است؛ دستاوردی چشمگیر با وجود فقر، تنوع قومی و مذهبی و اندازه بسیار بزرگش. (اینکه چرا بینش تاریخی طولانیتر از توسعه سیاسی هند باید از تعجب ما بکاهد سوژه فصلهای ۱۰تا ۱۲ است). با این حال، هر چه فرد به فرآیند دموکراسی هندی- همچون ساختن سوئیس- نزدیکتر میشود، جذابیت آن کمتر میشود. برای مثال، تقریبا یک سوم قانونگذاران هندی دارای اشکالی از اتهامات کیفری هستند و برخی هم با اتهاماتی جدی مانند قتل و تجاوز به عنف روبهرویند. سیاستمداران هندی اغلب شکلی آشکار از سیاست حامیپرورانه را به اجرا در میآورند که در آن آرا با مساعدتهای سیاسی معاوضه میشود. شکنندگی دموکراسی هندی کار را برای حکومت جهت اتخاذ تصمیمات مهم در مسائلی مانند سرمایهگذاری در پروژههای زیرساختی مهم دشوار میسازد و در بسیاری از شهرهای هندی، رونق مراکز باشکوه «هایتک» با فقر به سبک آفریقا پهلو به پهلو میزند.
ارسال نظر