بی‌نظمی جدید جهانی

توانایی کشورها در این منطقه یا در حواشی و مرزهای این بخش از جهان برای توافق یا لااقل محدود کردن مخالفت‌هایشان مسیری طولانی را به سوی تعیین این مساله خواهد پیمود که آیا مسائل جهانی مانند تغییرات آب و هوایی و فضای سایبری می‌تواند به شکل موفقیت‌آمیزی مدیریت شود یا خیر. آنچه در آنجا رخ می‌دهد تا حد زیادی ویژگی و خصلت روابط میان قدرت‌های مهم این عصر را شکل خواهد داد. یک عنصر اساسی نظم همانا حضور منظم و ملموس آمریکاست: حضور دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی. گشت‌زنی‌های هوایی و دریایی که ضامن تعهد آمریکا به دوستان و متحدانش است و نیز عقب راندن چین از ادعاهای یک‌جانبه‌اش- به‌طور خاص، در ادعاهای سرزمینی در مورد فضاهای هوایی و دریایی- یکی از عناصر کاری است که باید انجام گیرد. ایالات‌متحده روابط پیمانی رسمی (اتحادها) را در مناطقی با ژاپن، کره‌جنوبی، فیلیپین، تایلند و استرالیا و نیوزیلند حفظ می‌کند. پیوندها با ژاپن و کره‌جنوبی به‌طور خاص مهم هستند نه فقط برای کمک به بازداشتن از تجاوز علیه آنها و کمک به حفظ صلح بلکه در اطمینان دادن به آنها تا احساس نکنند که باید امور امنیتی را در دست خودشان بگیرند. به بیانی دیگر، ژاپن و کره‌جنوبی اگر احساس کنند آمریکا توانایی و اراده دفاع از آنها را ندارد، محتمل است که به سوی کسب تسلیحات هسته‌ای حرکت کنند؛ در این صورت، احتمال درگیری میان ژاپن و چین یا میان دو کره به‌طور چشمگیری افزایش خواهد یافت. کسانی که محاسبات تنگ‌نظرانه‌ای در مورد هزینه‌های مستقیم حضور نظامی آمریکا و تعهدات این کشور به منطقه (که در شرایط معمولی نسبتا متوسط است و بخشی از آن از سوی متحدانی جبران می‌شود که اصل «حمایت کشور میزبان» [Host Nation Support] را ارائه می‌دهند) انجام می‌دهند باید بسیاری از مزایای اقتصادی و استراتژیکی را که از مرفه بودن و مسالمت‌آمیز بودن این منطقه به آمریکا نسبت داده می‌شود در نظر بگیرند.

در عین حال، این حمایت از دوستان و متحدان نمی‌تواند بی‌قید و شرط باشد. آنها باید درک کنند که در کنار حمایت آمریکا، آنها هم باید به نوبه خود مسوولیت‌پذیر باشند و بی‌پروا و به شکلی تحریک‌آمیز رفتار نکنند. این هم در مورد متحدان رسمی مصداق دارد و هم در مورد تایوان. مفهومی که در اینجا به ذهن متبادر می‌شود- مفهومی که برای سرمایه‌گذاران آشناست- همانا مفهوم «مخاطرات اخلاقی» [moral hazard] است. ایالات‌متحده باید به قدر کافی مدافع و پشتیبان این کشورها باشد تا کشورهای دیگر در مورد تعهد آمریکا تردید نداشته باشند و به‌طور مستقل دست به عمل نزنند اما نه آن‌قدر پشتیبان که دولت‌های دیگر فرض کنند رفتار غیرمسوولانه به‌طور خودکار از سوی آمریکا تضمین شده یا نادیده گرفته می‌شود. چنان‌که باید روشن باشد، گفتن برقراری درست توازن میان «تضمین پشتیبانی ضروری» و «عدم اعطای مجوز برای انجام هر کاری» آسان‌تر‌ از اجرای آن است. اما همان قدر که حضور نظامی و پیوندها مهم هستند، موضع آمریکا در منطقه نمی‌تواند تک‌بعدی باشد. باید مشورت‌های سطح بالا و منظمی وجود داشته باشد یعنی یک گفت‌وگوی استراتژیک واقعی. با دوستان و متحدان، این گفت‌وگو و مشورت‌ها می‌تواند و باید طیف متنوعی از مسائل را در بر بگیرد: از نظام امنیتی منطقه‌ای (اطلاعات بیشتر در مورد آن در زیر خواهد آمد) و چگونگی تعامل با تهدید یعنی کره‌شمالی تا مدیریت همکاری در مورد ظهور چین، برقراری رویکردهای رایج یا حداقل منطبق با مسائل جهانی و ترویج و ارتقای رشد اقتصادی. یک نظام یا معماری امنیتی منطقه‌ای مدت‌هاست که به عهده تعویق افتاده است. چنین معماری‌ای در اروپا بیش از ۴ دهه وجود داشته است. من به توافق هلسینکی اشاره می‌کنم؛ توافقی که رسما به‌عنوان سازمان امنیت و همکاری در اروپا یا OSCE موسوم است. کارآیی این مساله و تمهیدات مربوطه – در میان بسیاری چیزها- خنثی کردن و عقیم گذاشتن استفاده از ابزارهای نظامی برای تغییر مرزها و ترویج معیارها و ترتیباتی است (اقدامات اعتمادساز) [confidence-building measures or CBMs] که شانس حوادث نظامی تصادفی و وخامت در صورت وقوع اتفاقات مشابه- را کاهش می‌دهد.

چنین سیستمی نمی‌تواند و نباید بر منطقه آسیا- پاسیفیک برقرار شود؛ منطقه‌ای که جغرافیا و ترکیب سیاسی متفاوتی از جغرافیا و ترکیب سیاسی اروپا دارد. برای مثال، نیازی نیست که بندهای حقوق بشری تمهیدات هلسینکی تکرار شود که برای چین و کشورهای دیگر قابل پذیرش نخواهد بود و اگر برای پذیرش آنها فشار وارد آید، می‌تواند اجرای آن ترتیباتی را که ستیز از و برخوردها در منطقه می‌کاهد بسیار دشوارتر سازد. یک معماری آسیایی باید منطبق با نیاز آمریکا برای رعایت و تحقق تعهدات ائتلافی‌اش باشد؛ چیزی که در اروپا مانع نبود. به‌عنوان گام اول، عاقلانه است که بر اقدامات اعتماد‌سازی مانند خطوط اضطراری تلفن، دادن اطلاع قبلی از مانورها به‌جای خویشتن‌داری یا محدودیت در فعالیت‌های نظامی و اندازه بسیار کمتر نظامیان تاکید شود. چین هم باید به این گفت‌وگو وارد شود چراکه روشن است که آمریکا و متحدانش در همان مدار قرار دارند. همچنین استدلالی وجود دارد که باید در اسرع وقت به نفع یک کوشش سخت برای برقراری سازوکارهای دوری از بحران و مدیریت بحران میان چین و ژاپن - به‌جای انتظار برای به مذاکره گذاشتن ترتیبات منطقه‌ای- تلاش شود.

111111111111111111111