بینظمی جدید جهانی
ضرورت «پیوند» یا «بههمپیوستگی» عواقبی برای استفاده از تحریم بهعنوان ابزار سیاست خارجی دارد. اگر تحریمهایی علیه روسیه یا چین در واکنش به برخی اقدامات نامشروعی که انجام میدهند اعمال شود، این تحریمها باید تا حد امکان محدود شوند و کل روابط را دستخوش فراز و فرود نسازند و در کنار آن، موجب نشوند که همکاریها گزینشی شود. خبر خوب این است که بهطور فزایندهای این احتمال هست که تحریمها مناسب و درخور باشند و بنابراین، این تحریمها هدفمند و متمرکزند. مهم این است که تحریمها بهگونهای طراحی شوند که وقتی شرایط اقتضا کرد، به راحتی بتوانند اصلاح یا برداشته شوند. در اینجا دو نکته دیگر را هم اضافه میکنم. اول، تحریمها به راحتی میتواند به ابزاری انتخابی [instrument of choice] تبدیل شوند یعنی یک راه سوم «ایمن» [safe]؛ راهی میان انجام ندادن کار و استفاده از زور نظامی. با این وجود، تاریخ نشان میدهد که تحریمهای صِرف به ندرت میتواند کارهای بزرگ را به سرانجام برساند.
تحریمها همچنین میتوانند عواقب ناخواسته و نامطلوبی داشته باشند مثل آسیب به مردم و غیرنظامیان و تقویت دولتهای اقتدارطلب. دوم، مسالهای به همان اندازه مهم این است که ایالاتمتحده مراقب باشد که تحریم را به منبع عمدهای از اصطکاک با دوستان و متحدانی که به دلایلی نمیخواهند یا نمیتوانند تمایلات کنگره یا قوه مجریه را تایید و اجرا کنند، تبدیل نسازد. تحریمها باید از سوی ایالاتمتحده زمانی مورد استفاده قرار گیرند که هزینهای به هدف مورد نظر تحمیل کنند و آسیب جانبی به روابط دیگر وارد نکنند.
یک رویکرد فراگیر و جامع به روابط با قدرتهای بزرگ که میتوانند به خصم یکدیگر تبدیل شوند دو چیز دیگر را میطلبد تا وقوع آن اتفاق ناخواسته را بعیدتر سازد. وابستگی دیپلماتیک باید با همتای اقتصادی خود تقویت شود. این امر مستلزم دادن سهمی در حفظ یا حتی بسط پیوندهای اقتصادی دوجانبه به روسیه و چین (تجارت، سرمایهگذاری، انتقال تکنولوژی و ...) و در ثبات منطقهای و جهانی است که زمینهای حمایتی برای رشد اقتصادیشان بهدست میدهد. هدف همانا تشویق آنها به انجام «ندادن» کارهایی است که تهدیدی برای بر هم زدن وضع موجود که در خدمت منافع عمومیشان است، محسوب میشود.
به لحاظ ایدهآل، ضرری اقتصادی که میتواند در صورت رفتار یا اقدام بد به آنها وارد شود (بهطور خاص از تحریمها)، مانع آنها از انجام آن کار یا اقدام شود. دوم، همچنین باید نوعی خویشتنداری متفاوت در طرف آمریکایی وجود داشته باشد. تمرکز روابط با چین و روسیه باید مبتنی بر رفتار خارجیشان باشد- سیاست خارجیشان- تا سیاست داخلیشان. تمرکز بر رفتار داخلیشان تاثیر معنیداری در بهبود آن نخواهد داشت بلکه میتواند فضای رابطه و دیدگاه آنها نسبت به آمریکا و نگاه آنها به روابط را مسموم و بیتردید متاثر سازد. ایالاتمتحده میتواند اولویتهایی در مورد نحوه تحول آنها داشته و در زمانی که از حقوقبشر در هر مقیاسی تخلف ورزند به انتقاد از آنها بپردازد اما این کار نه نفوذی بر آنها وارد میکند و نه ارزشی دارد که این نگرانیها را در بطن روابط قرار دهیم.
ایالاتمتحده همچنین باید خویشتنداری سنتیتری در سیاست خارجی اعمال کند. عضویت اوکراین و گرجستان در ناتو را باید مدتی به تعویق انداخت. هیچیک نتوانستهاند الزامات عضویت در ناتو را محقق کنند و پیشروی در این مسیر نه تنها موجب بیگانه ساختن روسیه از ما یا تحریک آن، که موجب افزودن بر بار تعهدات نظامی آمریکا میشود که در جایگاه برآورده ساختن آن نیست. در واقع، برای ایالاتمتحده و ناتو عاقلانه این است که بر تحقق تعهدات موجود تمرکز کنند پیش از اینکه تعهدات جدیدی را بپذیرند. ایالاتمتحده باید پتانسیل احیا و بازسازی ابعادی از کنترل تسلیحات در رابطه با روسیه را شناسایی کند. در مورد چین، ایالاتمتحده علاقه خاصی به ملایم کردن رفتار کسانی دارد که ادعاهایی به جزایر و دریاهای محلی دارند؛ به آنها هم باید فشار وارد شود تا از اقدامات یکجانبهای که میتواند موجب بحران شود حذر کنند.
باید اذعان شود که هیچ تضمینی از اینکه ژست آمریکا در برابر چین و روسیه تاثیر مطلوبی داشته وجود ندارد. حداقل بهعنوان یک عامل مهم، عاملی که تا حد زیادی خارج از نفوذ آمریکاست، مسیرهای داخلیای هست که این دو کشور میروند و اینکه رهبرانشان چگونه با چالشهای مربوطهشان دست و پنجه نرم میکنند. روسیه دوران پوتین تصمیمات مهمی برای گرفتن دارد؛ مهمتر از همه اینکه آیا میخواهد یک تخریبگر باشد، آیا به شدت بر استفاده از زور برای نفوذ خارجیاش متکی خواهد بود یا اینکه بخشی از جامعه بینالمللی خواهد ماند. روسیه همچنین باید تعیین کند که آیا میخواهد قدرتی یک بُعدی و متکی بر نفت و گاز بماند یا کاملا نوسازی شود؛ چیزی که نفوذ دولتی کمتر بر اقتصاد داخلی و ادغام بیشتر در اقتصاد جهانی را میطلبد.
ارسال نظر