بخش سی و هفتم
«بی نظمی» جدید جهانی
برای اینکه روشن شود [باید بگویم] آنچه ایالاتمتحده در سال ۲۰۰۳ انجام داد آغاز یک اقدام پیشگیرانه بود؛ اقدامی که هدفش متوقف ساختن یک «تهدید تورم یافته» [gathering threat] بود، که در این مورد همان توسعه تسلیحات هستهای عراق بود. چنین اقدامی به دلایل منطقی مناقشهبرانگیز است زیرا دولتها به ناگزیر تهدیداتی را مشاهده میکنند که از منابع بسیار جمع میشود و دنیایی از اقدامات نظامی پیشگیرانه در برابر تهدیدات متورم شده دریافتی بهزودی به دنیایی از جنگهای مکرر تبدیل خواهد شد. در عوض، پیشدستی – که به منزله اتخاذ اقدامی نظامی برای متوقف ساختن یک تهدید نظامی فوری تعریف شده- بهطور گستردهای مورد پذیرش قرار گرفته است. در واقع، یکی از مراجع اصلی حقوقی در این حوزه تا جایی پیش میرود که چنین اقدامی را «پیشبینی مشروع» مینامد. آنچه مهم است این است طرفی که دست به اقدام میزند بتواند نشان دهد که تهدید در حقیقت قریبالوقوع است. عراق در سال ۲۰۰۳ واجد این تهدید نبود اگرچه در آن زمان باور چنین بود که پیشنیازهای تسلیحات هستهای را جمع کرده است. آنچه بر انزوای ایالاتمتحده افزود عدم تمایل این کشور برای متوقف ساختن اقدام خود بود تا زمانی که اجازه خاصی از سازمان ملل یا هر نهاد معتبر بینالمللی دیگر دریافت کند. در نتیجه، ایالاتمتحده در سال ۲۰۰۳ علیه عراق وارد عمل شد بیآنکه مشروعیت لازم و مکفی در انظار بسیاری از جهانیان را داشته باشد.
این تعجبآور نبود. پشتیبانی از این هنجار که از گسترش بعدی تسلیحات کشتار جمعی و تسلیحات هستهای بهطور خاص باید اجتناب شود در اصل قوی بود اما در عمل چنین نبود. در کنار ۵ کشور «مجاز»ی که میتوانند براساس NPT دارای چنین تسلیحاتی باشند، اسرائیل به اولین استثنا در محدود کردن چنین تسلیحاتی به این ۵ کشور تبدیل شد. این در اواخر دهه ۶۰ به واقعیت تبدیل شد. با این وجود اسرائیل بهطور ضمنی از پذیرش اینکه دارای تسلیحات هستهای است اجتناب کرده تا مبادا به لحاظ بینالمللی منزویتر شود و دستاویزی بهدست دولتهای عربی برای دنبال کردن تسلیحات هستهای خاص خودشان بدهد. این تمایل در ایالاتمتحده و بیشتر اروپا وجود داشت تا بهگونهای دیگر به این مساله بنگرند با توجه به اینکه دولتهای عربی حق بقای اسرائیل در صلح را نپذیرفته و تسلیحات هستهای بهعنوان محافظ غایی برای تلآویو تلقی میشود.
هند هم تسلیحات هستهای خود را توسعه داده است. در اینجا انگیزه اصلی همسایه بزرگ هند یعنی چین بود. باز هم در اینجا سابقه درگیری و مرزهای پرمناقشه میان دو کشور از جمله جنگ محدود در سال ۱۹۶۲ وجود داشت. هند از امضا کردن NPT سر باز زد و استدلال میکرد که تبعیضآمیز است تعداد معدودی از کشورها (در واقع، همان ۵ کشور عضو دائم شورای امنیت) «حق» داشتن تسلیحات هستهای را داشته باشند و همین حق را از دیگران سلب کنند و منکر این حق برای دیگران شوند. در تطابق با این وضعیت، در سال ۱۹۷۴ هند اولین آزمایش هستهای خود را انجام داد. این کشور آماده بود تا هزینه اقدام خود را با تحریمهای اقتصادی و نظامی وضع شده از سوی ایالاتمتحده و چند کشور دیگر بپردازد زیرا میدانست که میتواند از حامیاش در مسکو انتظار پشتیبانی داشته باشد. در طول چند دهه، هند به تدریج فهرست قابل توجهی از تسلیحات را جمع کرده بود. جهان تصمیم گرفت خود را با این وضعیت سازگار کند. در واقع، در سال ۲۰۰۸، ایالاتمتحده به شکل موثری برنامه تسلیحاتی هند را پذیرفت یعنی زمانی که این دو کشور [هند و آمریکا] وارد قراردادی برای همکاری هستهای غیرنظامی شدند؛ چیزی که تحریمهای آمریکا مانع آن شده بود. واشنگتن این تصمیم استراتژیک را گرفته بود که مخالفهای بیشتر با آنچه یک هند باثبات و دموکراتیک انجام داده تاثیری نخواهد داشت جز مانعتراشی در مسیر رابطهای که به لحاظ اقتصادی و استراتژیک در جهان پساجنگ سرد بسیار مهمتر و امیدوارکنندهتر شده است. کرهشمالی هم یک مورد بسیار متفاوت بود. (نام رسمی کرهشمالی «جمهوری دموکراتیک خلق کره» یا DPRK است. یک برآورد ضمنی نشان میدهد که صفت «دموکراتیک» برای این کشور صرفا یک نام است. این کشور همه چیز هست جز «دموکراتیک»). کرهشمالی یک کشور بسته است که سرکوبگرترین رژیم را دارد. این کشور همچنین یکی از نظامیشدهترین کشورها در جهان است. کرهشمالی به یک مورد مطالعاتی از توانایی– یا ناتوانی – جهان برای گردهم آمدن تبدیل شد تا مانع از این شوند که کشورهای جدیدتری (بهویژه کشورهایی که سابقه اقدام سرکوبگرانه یا حمایت از تروریسم را دارند) به تسلیحات هستهای دست یابند. ایالاتمتحده در یک وضعیت دشوار گیر افتاده بود. البته آمریکا بر اهمیت این مساله پی برده بود که به رژیمی مانند رژیم کرهشمالی اجازه ندهد که به تسلیحات هستهای دست یابد. اما این مورد به احتمال زیاد یک حمله نظامی پیشگیرانه را میطلبد؛ اقدامی نظامی که برای تخریب بیشتر تاسیسات هستهای کرهشمالی پیش از تولید چنین تسلیحاتی طراحی شده بود. مشکل این اقدام این بود که «امکانپذیری» انجام حمله پیشگیرانه یا «فقدان» حمایت بینالمللی از حمله پیشگیرانه «کمتر» بود و احتمال «زیاد»تر این بود که چنین حملهای میتواند موجب جنگ در شبه جزیره شود؛ چیزی که دو متحد آمریکا که بار تلافی نظامی کرهشمالی را به دوش خواهند کشید (کرهجنوبی و ژاپن) بهشدت با آن مخالف بودند. چنین جنگی با توجه به تعهدات آمریکا به موتلفان خود و قابلیتهای نظامی کرهشمالی پاسخ نظامی سنگین آمریکا را میطلبید.
ارسال نظر