نقشه پوپولیست‌های اروپایی برای دوم خرداد

 به نوشته مجله تایم، به نقل از رامپویی، اروپا پس از تحمل ضربه‌های ناشی از نسل‌کشی و انقلاب‌ها، حال مصالحه را به آغوش کشیده است. به اعتقاد وی تنها هزینه این سیاست خمودگی آن است. اما این اواخر، اینچنین نبوده است. تجربه یکی از خارق‌العاده‌ترین شیوه‌های حکمرانی- یک اتحادیه با ۲۸ کشور و تفاوت‌های فرهنگی که به‌جای اینکه با هم در میادین بجنگند، دور یک میز با هم گفت‌وگو می‌کنند- هم‌اینک از داخل با مشکل روبه‌رو شده است. دهه‌ها پس از انعقاد قرارداد رم در سال ۱۹۵۷، که سلف اتحادیه اروپا را به‌وجود آورد، شکوفایی اتحادیه اروپا جزو ویژگی‌های اساسی تعریف شده در آن بود.طی سال‌ها، حکومت‌ها، بخش‌هایی از حکمرانی خود را به یک نهاد بی‌روح سپرده‌اند که هربار این نهاد نام‌های متفاوتی به خود گرفته است: شورای اتحادیه اروپا، پارلمان اروپایی و حالا کمیسیون اروپایی.

در سخنرانی جایزه صلح نوبل ون رامپویی، او به سلاح مخفی اتحادیه اروپا اشاره کرد که منافع آن کشورها را به‌قدری محکم می‌کند که از طریق جنگ به‌دست آوردن آن غیرممکن است. آن منافع طیفی گسترده از ارز مشترک در ۱۹ کشور تا تجارتی سودآور اما سهل و آسان و همچنین جابه‌جایی آزاد مردم برای زندگی در ۲۸ کشور را دربر می‌گیرد. در پارلمان اروپا در بروکسل، ۷۵۱ نماینده با قوانین مشترکی به‌پیش می‌روند که زندگی بیش از ۵۰۰ میلیون نفر، در حوزه‌هایی همچون کشاورزی تا فناوری و محیط‌زیست را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. در بروکسل، قانون‌گذاران درخصوص مسائل بی‌شماری از جمله اینکه مردم چه چیزی را برانند، چه غذایی بخورند و چه حیوانی را نگه‌داری کنند، تصمیم‌گیری می‌کنند.  این یک سیستم مبهم است که اروپایی‌ها در تلاش برای درک آن هستند یا علاقه اندکی به آن نشان داده‌اند. تاکنون توجه اندکی به انتخابات پارلمان اروپا که هر ۵ سال یک‌بار برگزار می‌شود، شده است. در سال ۲۰۱۴ کمتر از ۴۳ درصد از مردم به خود زحمت دادند تا به‌پای صندوق‌های رای بروند. این‌بار اما به‌نظر می‌رسد که توجه‌ها بیشتر شود. کارزار انتخاباتی پارلمان اروپا از ۲۳ تا ۲۶ ماه مه به‌طول خواهد انجامید. این اولین رای‌گیری سراسری پس از موج مهاجرت بی‌سابقه به اتحادیه اروپا است. این درحالی است که بسیاری از اروپایی‌ها تضمینی بر اتحاد کشورهای اروپایی نمی‌بینند. دست‌راستی‌های افراطی در تلاش هستند تا موقعیت خود را در سراسر اروپا تحکیم کنند. سیاستمدارانی که پیش‌تر تحت عنوان افراط‌گراها به حاشیه رانده شده بودند حالا به جریان اصلی تبدیل شده‌اند، حتی اگر بسیاری از آنها هنوز در جریان اپوزیسیون باشند. آنها با اطمینان زیاد از شانس بالای خود در انتخابات ماه مه سخن می‌گویند.

مارین لوپن که اخیرا در دفتر کار خود در پارلمان پاریس نشسته است، می‌‌گوید: «با هر انتخاباتی که در سال گذشته برگزار شد، در سوئد، ایتالیا، مجارستان و اتریش شاهد یک دومینو بودید، بنگ، بنگ، بنگ...»نظرسنجی‌های فرانسه نشان می‌دهد که حزب راست‌افراطی مارین لوپن که سال گذشته نام جبهه ملی خود را به‌منظور از بین بردن تصور ضدیهودی بودن و بیگانه‌هراسی از بین برد، شانس بالایی برای تصدی کرسی‌های بیشتر در انتخابات پارلمانی اروپا دارد. براساس نظرسنجی‌های دیگر نیز پوپولیست‌ها و احزاب راست‌افراطی احتمالا عملکرد خوبی از خود نشان دهند.هرچند که هنوز راه‌درازی در پیش دارند تا ادعای کسب اکثریت در پارلمان را داشته باشند اما افزایش آنها از نظر تعداد می‌تواند به‌طرز فزاینده‌ای آینده مباحث را شکل دهد. این امر اجازه می‌دهد تا تند و تیزترین منتقدان اتحادیه اروپا، تغییر شکل را از درون خود اتحادیه شروع کنند و به‌نظر می‌رسد که این امر یک راهبرد برای برخی از رهبران این گروه‌ها از جمله مارین لوپن است. او درحالی‌که با انگشتانش روی میز ضرب گرفته است، می‌گوید: «ما درحال نوشتن تاریخ با حروف درشت هستیم.»

این تاریخ در چند ماه اخیر شکل متفاوتی به‌خود گرفته است. در روزهای اخیر، پیرو رفراندوم بریتانیایی‌ها مبنی بر خروج از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶، لوپن دفتر خود را با پوسترهایی تزیین کرده که روی یکی از آنها نوشته شده برگزیت و برای آنها فرگزیت مطرح بوده است اما حالا آن پوستر از اتاق بیرون رفته است و دیگر هیچ صحبتی از خروج نمی‌شود. بیشتر سیاستمداران ملی‌گرا از ویکتور اروبان نخست‌وزیر مجارستان گرفته تا ماتئو دی‌سالوینی، معاون نخست‌وزیر ایتالیا دیگر حرفی از خروج نمی‌زنند. آنها شاهد سختی‌ها و مصائب پس از رفراندوم در بریتانیا بوده‌اند و حالا ملی‌گراهای اروپایی به نظر می‌رسد که به‌رغم ستیزه‌جویی‌شان نسبت به اتحادیه، خواستار باقی ماندن در اتحادیه اروپا هستند.  فابریک پوتیه، مدیر سابق طراحی سیاست‌های ناتو و مدیر راهبردی راسموسن گلوبال، یک شرکت حقوقی در کپنهاگ، می‌گوید: «با این حال چیزی که جایگزین میل آنها به ترک اروپا شده، حتی از خود آن خطرناک‌تر است: طرحی برای تکه تکه کردن اتحادیه اروپا از خود بروکسل. آنها کاری با اروپای واحد ندارند و خواستار نابودی آن هستند.» پوتیه که خود فرانسوی است، امیدوار است که در انتخابات پارلمانی اروپا بخشی از حزب امانوئل مکرون باشد. او می‌گوید: «همبستگی اتحادیه اروپا دارای روکش نازکی شده است.»

رهبران اتحادیه اروپا هیچ‌وقت این‌گونه احساس تنهایی نکرده بودند. آن سوی اقیانوس، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده، اتحادیه اروپا را دشمن خوانده و معاملات تجاری موسوم به ترانس‌آتلانتیک را متوقف و بارها و بارها تهدید کرد که تعرفه‌های کالاهای اروپایی را افزایش خواهد داد. همچنین وی ناتو را که محبوب‌ترین پروژه از دوران پساجنگ سرد بوده است، تهدید کرد که از آن خارج می‌شود. استیو بنن، استراتژیست سابق کاخ سفید، به‌دنبال تامین منافع خود در اتحادیه بوده و ناسیونالیست‌های راست‌افراطی را به جلو هل می‌دهد تا وارد کارزاری علیه بروکسل شوند. حالا پرسش مهمی که اینجا از رهبران اتحادیه اروپا مطرح می‌شود، این است که آیا اتحادیه اروپا می‌تواند در دراز مدت جان سالم به در ببرد؟ برونو لو مایر، وزیر اقتصاد فرانسه، ترس از آن دارد که چالش‌های اتحادیه در نهایت رویای بزرگ را نابود کند؛ مگر اینکه اتحادیه بتواند امیدی را که ناسیونالیست‌ها قول می‌دهند، انجام دهد. او می‌گوید: «من به‌راستی اعتقاد دارم که یک تهدید واقعی برای نابودی ساختار اتحادیه اروپا وجود دارد.»

برای برخی در اروپا، اتفاق تکان‌دهنده‌ای به این زودی رخ نخواهد داد. روبه‌رو شدن با رکود اقتصادی، مهاجرت کنترل نشده و رقابت شدید در بازار کار، بسیاری را به این باور رسانده است که رهبران اتحادیه اروپا بی‌توجه به هزینه‌ها، تنها به‌دنبال این هستند که اتحادیه اروپا را سرپا نگه دارند. روی کاغذ نظرسنجی‌هایی که خود اتحادیه اروپا برگزار کرده نشان می‌دهد که در ۳۵ سال اخیر اتحادیه اروپا از بالاترین حمایت برخوردار است. در واقعیت اما، این حمایت چندان قابل اتکا به‌نظر نمی‌رسد. از ایتالیا تا اتریش، میلیون‌ها نفر به پوپولیست‌ها و ناسیونالیست‌هایی رای دادند که اصول اساسی اتحادیه اروپا را مورد حمله قرار داده و به‌دنبال تغییر شکل اتحادیه از درون آن هستند.برای طرفداران اتحادیه اروپا این مساله مطرح است که چگونه می‌توان با انگیزه‌های ناسیونالیست‌ها شاخ به شاخ شد؛ درحالی‌که اتحادیه اروپا برای مبارزه با آن انگیزه‌ها شکل گرفته است. فرانس تیمرمانز، یک سیاستمدار که دیدگاه‌های چپ میانه‌رو دارد و معاون اول کمیسیون اتحادیه اروپا به‌حساب می‌آید، می‌گوید: «شیاطین ما در اروپا همیشه جایی در زیرزمین پنهان شده‌اند.» او می‌افزاید: «به‌منظور انزوای آنها، اتحادیه اروپا باید نشان دهد که خیر مشترک اروپا در عمل کردن به ارزش‌هایش با یکدیگر است.»

اگر این امر مبهم به نظر می‌رسد، بسیاری در اروپا می‌گویند که مشکل همین است. برای آنها بروکسل، یک بوروکراسی بزرگ است که تلاش می‌کند در هر جنبه‌ای از زندگی اروپایی‌ها دخالت کند؛ درحالی‌که خود دور از واقعیت‌های زندگی آنان نشسته‌اند.  شکاف‌های درآمدی در اروپا بسیار عمیق شده است؛ درحالی‌که اروپا به کندی درحال بازسازی خود پس از بحران اقتصادی است. در سال ۲۰۱۷، سازمان توسعه و همکاری اقتصادی در پاریس هشدار داد که نابرابری‌ها درحال افزایش است و در نهایت می‌تواند منجر به خوشنامی طرفداران حمایت‌گرایی و پوپولیسم شود.  به‌دست آوردن رای رای‌دهندگان پشیمان و عصبانی تنها در شرایطی برای رهبران اتحادیه اروپا میسر می‌شود که به آنها نشان دهند می‌توانند فرصت‌های مشخصی فراهم کنند. پوتیه می‌گوید: «این انتخابات آخرین فرصت است. اگر رای‌دهندگان احساس کنند که ما چیزی برای عرضه نداریم، در سال ۲۰۲۴ چگونه می‌توانیم رای آنها را به‌دست آوریم؟» برای سال‌های سال طرفداران اتحادیه اروپا به این موضوع واقف بودند که مخالفان آنها به سختی متحد می‌شوند؛ چراکه احزاب دست‌راستی اتحادیه اروپا و ناسیونالیست‌ها تنها در موضوعاتی مانند مهاجران غیرقانونی و گروه‌های رادیکال اسلام‌گرا اتفاق نظر داشته‌اند. لوپن و همتایانش تاکنون قادر به این نبوده‌اند که برای تشکیل یک بلوک رای‌گیری ائتلاف کنند و به‌خاطر مسائلی مانند تحریم‌های روسیه و خط‌مشی‌های سیاسی با یکدیگر برخورد تلخی داشتند. این امر می‌تواند در ماه مه تغییر کند، اگر نیروهای آنها به یکدیگر ملحق شوند.

 در هشتم آوریل، سالوینی یک نشست در میلان برگزار کرد که در آن رهبران دست راستی از اتریش گرفته تا مجارستان، به همراه مارین لوپن حضور داشتند تا ۱۸ ماه مه یک بلوک برای انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا تشکیل دهند. خرابکاران اتحادیه اروپا تلاش می‌کنند تا بزرگان را با چرب‌زبانی متقاعد کنند که تنها به پاداش بزرگ‌تر فکر کنند: از نو ساختن اتحادیه اروپا. این پیغام بنن بود، پس از آنکه تصمیم گرفت بعد از اخراج از کاخ سفید خود را وقف کارزارهای انتخاباتی اتحادیه اروپا کند. با الهام از کارزارهای انتخاباتی ترامپ در سال ۲۰۱۶، سالوینی ایتالیایی که دوبار هم با بنن ملاقات داشته است، رو به شعارهای ضدمهاجرتی آورد و با شعار «اول ایتالیا» (با الهام از شعار اول آمریکای دونالد ترامپ) در نظرسنجی‌ها در رده‌های بالا ایستاد.  در ماه جولای، بنن برای دیدار با سیاستمدار دست‌راستی بلژیکی به نام میسکاییل مدری‌کامن به لندن سفر کرد. در طول ناهار کاری در هتل براون سوانسکی آن دو توافق کردند که سازمانی تاسیس کنند و آن را جنبش بخوانند و به موجب آن رهبران ناسیونالیست را در سراسر اروپا برای انتخابات سال ۲۰۱۹ زیر یک پرچم گرد آورند. بنن بعد راهی اروپا شد و با ویکتور اروبان و سایر رهبران دست راستی دیدار کرد تا آنها را زیر یک پرچم قرار دهد.  بنن در مصاحبه‌ای که پاییز گذشته با تایم داشت، پیشنهاد بر آمدن احزاب ملی‌گرا و پیروزی آنها در انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا را از طریق شیوه‌هایی همچون تجزیه‌وتحلیل داده‌ها و نظرسنجی‌ها در جریان مبارزات انتخاباتی داد که در دوران کارزار انتخاباتی ترامپ نیز به همین شیوه عمل شده بود. بنن در تابستان سال گذشته در مرکز مطالعات مدیری‌کامن در بروکسل گفت: اروپا درحال‌حاضر در تب و تاب جنبش‌های پوپولیستی قرار دارد.او بعد از آن روز برای صرف یک صبحانه کاری نزد لوپن به پاریس رفت تا در مورد راهبردهای انتخاباتی برای انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا با وی تبادل‌نظر کند. بنن به لوپن گفت: میانه‌روها دیگر انرژی لازم را ندارند. آنها دیگر جوانان را ندارند، آنها فاقد ایده و اندیشه هستند. آنها مانند گذشته توانی ندارند.

سیاستمداران اروپایی به سختی از یک غریبه برای سیاست‌های اتحادیه اروپا خط‌مشی می‌گیرند. اما راهبرد بنن، برای دگرگون‌سازی اتحادیه اروپا به جای تخریبش با عقاید ناسیونالیست‌های اروپایی همخوانی بیشتری دارد. برای مثال، سالوینی و یاروسلاو کاچیسنکی، رهبر حزب حاکم لهستان بر سر اینکه چگونه در اروپا با یکدیگر کار کنند، بحث و تبادل نظر داشتند. در مصاحبه‌ای که سالوینی در پاییز سال گذشته با تایم داشت، گفت: هدف آنها بازسازی روح اروپایی است که توسط حاکمان فعلی‌اش به آن خیانت شده است. به گفته وی آنها خواستار تاکید بر رویکرد ضدمهاجرتی و ریشه مسیحی-یهودی اروپا هستند.  برای ایجاد تفاوت در بروکسل، احزاب ضد اروپایی نیاز دارند تا دست‌کم یک سوم آرا را به‌دست آورند، چیزی که به نظر می‌رسد با نظرسنجی‌های به‌دست آمده، برای اولین‌بار امکان‌پذیر باشد. در این میان یک «اگر بزرگ» وجود دارد. اگر احزاب (ضد اروپایی) بتوانند با یکدیگر هماهنگ شوند، می‌توانند مانع انتصابات کلیدی و لغو برخی تصمیم‌ها شوند. این تاکتیکی است که بنن به تایم گفت: «فرماندهی از طریق تضادها.» آنها می‌توانند از این طریق افراطی‌های خود را برای مناصب کلیدی نامزد کنند، به‌ویژه مناصبی که در ارتباط با مسائل مهاجرتی و تجارت آزاد است.  این دو، جزو موضوعات مهمی هستند که در سیاست اروپا با بحران مالی قاره در سال ۲۰۰۸ مطرح شدند. رکود یونان را در گرفت، ایرلند، پرتغال و اسپانیا تقریبا ورشکست شدند و کاملا به کمک‌های مالی صندوق بین‌المللی پول و اتحادیه اروپا و اقتصاد قدرتمند آلمان وابسته شدند. وام‌ها اغلب به اقدامات شدید ریاضت اقتصادی منجر شد و به موجب آن زندگی شهروندان تحت تاثیر قرار گرفت و خدمات عمومی کاهش و احساس نگرانی افزایش پیدا کرد.  جودیت سارجنتینی، یکی از اعضای هلندی پارلمان اروپا که جزو احزاب چپ سبزگرا است می‌گوید: «این روح کل‌گرایی در اروپا که همه با هم در چیزی شریک هستیم، با شروع بحران فرو ریخت.» این درحالی است که درست در آن لحظاتی که اروپا درحال بازسازی است، میلیون‌ها نفر از سوریه، افغانستان و سایر نقاط آفریقا به‌دلیل بالا گرفتن خشونت‌ها به سمت اروپا سرازیر می‌شوند. در سال ۲۰۱۵، ۳/ ۱ میلیون نفر از آنها خطرات عبور از دریای مدیترانه را به‌جای مسیرهای هموار به جان می‌خرند تا در اروپا پناهجو شوند و این به بزرگ‌ترین مهاجرت پس از جنگ جهانی دوم تبدیل می‌شود.  موضوع پناهجویان یک لحظه مهم برای چرخش در اروپا به‌حساب می‌آید و پایه‌گذار تفرقه‌های آینده در این قاره می‌شود. درحالی‌که رهبران اروپایی بر چگونگی سکونت پناهجویان مبارزه می‌کردند، پوپولیست‌ها و ناسیونالیست‌ها، سوار بر موضوع شدند و آن را به‌عنوان بزرگ‌ترین فرصت خود برای گریز یافتند. در آلمان، جایی که آنگلا مرکل یک میلیون پناهجو را پذیراشده بود، موجب شد که راست‌افراطی‌های آلمانی پس از جنگ جهانی دوم برای نخستین‌بار راهی بوندستاگ (پارلمان آلمان) شوند. در سوی دیگر، بریتانیایی‌ها، بیش از پیش نگران ارسال پناهجویان از کشورهای فقیرتر اروپایی به کشور خودشان شدند. زمانی که اتحادیه اروپا به ۱۰ کشور مرکزی و شرقی متصل شد، بریتانیا یکی از سه کشوری بود که بلافاصله مرزهای خود را به روی کارگران کشورهای عضو جدید باز کرد. در آن سال‌ها تا پیش از رفراندوم سال ۲۰۱۶، بسیاری از شهروندان کشورهای تازه عضو شده در اروپا به بریتانیا سرازیر شدند و همین سوخت تندروهای برگزیتی شد تا علیه جابه‌جایی آزادانه انتقاد کنند.  بریتانیا همواره یکی از شرکای با اما و اگر اتحادیه اروپا بود که حاضر نشد یورو را جایگزین پوند کند یا عضو شنگن شود تا کنترل خود را بر مرزهای کشورش از دست دهد؛ با این حال برخی از مقامات کشورهای اتحادیه اروپا از برگزیت به‌شدت شوکه شده‌اند.  این تفرقه‌ها به دور از بایدها و نبایدها به خوبی پیش می‌رود. این همچنین جنگ بین دو جهان‌بینی است: آنهایی که لیبرال غربی هستند، آنهایی که بازار مشترک را در دهه ۱۹۵۰ پایه گذاشتند و کشورهای تازه عضو شده در اتحادیه اروپا که عمدتا پیشتر عضو اتحاد جماهیر شوروی بودند، جایی که نظرات ناسیونالیستی غالب است. در این معنا، دو دیدگاه طی دوران جنگ سرد هنوز برقرار است، با این تفاوت که هر دو در یک اتحادیه قرار دارند.

 

p04 (2)