چین بلندپرواز- محافظهکار
اگر چین از آمریکا بهعنوان بزرگترین واردکننده نفتخام جهان پیشی بگیرد، آنگاه پیامدهای اقتصادی و سیاسی مهمی برای سازوکارهای جهانی خواهد داشت. این آمار در وهله اول نشاندهنده این است که تقاضای چین برای واردات نفت بالا رفته و دیگر آنکه استخراج نفت شیل در آمریکا از میزان وابستگی این کشور به واردات نفت از خارج کاسته است. از سوی دیگر بروز محدودیتهای منطقهای در آمریکای جنوبی مانند مرگ هوگو چاوز رئیسجمهور سابق ونزوئلا، نیاز چین را به این کالای استراتژیک برای اقتصاد درحال توسعه و حساسیتهای وابستگی این کشور را به واردات انرژی، بیش از پیش نمایان کرده است. در سال ۲۰۱۵، چین بهطور متوسط پنج میلیون و ۸۰۰ هزار بشکه نفت در روز وارد کرد و واردات نفت آمریکا نیز در همین مدت بهطور متوسط، هفت میلیون و ۷۰۰هزار بشکه در روز بود. از آنجا که آمریکا استخراج داخلی گاز را از طریق فناوریهای جدید افزایش میدهد و نرخ رشد اقتصادی فعلی چین هم بهبود پیدا کرده، پیشبینی میشود چین از آمریکا بهعنوان بزرگترین واردکننده نفت پیشی بگیرد. چین تا اوایل دهه ۹۰ میلادی، صادرکننده صرف نفت بود و همچنان ذخایر نفتخام قابلتوجهی دارد. این درحالی است که رشد سریع اقتصاد چین در دو دهه گذشته به تقاضایی برای نفتخام منجر شده است که از عرضه داخلی فراتر رفته و افزایش تقاضای مصرفکنندگان چینی باعث افزایش وابستگی این کشور به نفتخواهد شد. به نظر کارشناسان بازتاب این شرایط در سطح ساختار اجتماعی آن بوده که اکنون طبقه متوسط چین بیش از پیش خواهان سبک زندگی و میزان مصرفی باشد که تا حدودی شبیه الگوی مصرف همتایان آنها در ثروتمندترین کشورهای جهان است.
اهداف اقتصادی میانمدت
محافل اقتصادی و بنگاههای تولیدی در شهرهای شرقی چین، بارها به مخاطرات اتکا به استراتژی تجاری«صادرات کالاهای مصرفی» به مقامات پکن اشاره کردهاند. جدای از این مساله دولت از سالهای ۲۰۱۴ به بعد تلاش کرده تا سه استراتژی را برای گریز از تجارت صادراتمحور به مورد اجرا گذارد که عبارتند از: کاهش وابستگی اقتصاد به صادرات کالاهای مصرفی از طریق «افزایش مصرف داخلی»، بازاری که این هدف در آن محقق میشود، «بازار خودرو و تولید انبوه قطعات یدکی» است. مطالعات متمرکز بر بازار نفت و گاز از طریق شناسایی منابع داخلی کشورهای غرب آسیا و جنوب شرقی روسیه. این مطالعات برای تحقق دو رهیافت صورت گرفت: الف: واردات نفت با امنیت کامل و حداقل ریسک حملونقل، ب: امکانسنجی برای سرمایهگذاری در حوزههای نفت و گاز دیگر کشورها. اما مسوولان چین میدانستند که بازارهای انرژی، تحتتاثیر سطح رشد داخلی و نیاز کشورها به منابع و نیز ناموازنههای عرضه و تقاضای جهانی، روند نوسانی را طی میکند. در واقع باوجود فرآیندهای اقتصاد کلان و کشف ذخایر جدید استراتژیک، بازارهای بینالمللی انرژی همچنان نوسان داشته و خواهند داشت. اما در اینجا واقعیاتی وجود دارد که عبارتند از: افزایش درآمد سرانه و گسترش طبقه متوسط در برخی کشورهای درحال توسعه نظیر چین و هند و برزیل طی یک دهه گذشته و به تبع آن افزایش مطالبات معیشتی و شهروندی. کاهش ذخایر برخی از میادین نفتی مهم جهان از جمله کاهش مرحلهای ذخایر نفت آمریکا در سه ماه آخر ۲۰۱۸ و تقاضای بالا برای بنزین در این کشور برخلاف توسعه منابع نفت شیل(Shale) و نیز محدودیتهای ناشی از تحریم تجارت نفت ایران. نارسایی تلاشها و اراده جدی برای استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر، قیمت نفتخام را احتمالا در میانمدت افزایش خواهد داد.
پیامدهای ژئوپلیتیک برای چین
جدای از حوزه تجاری و اقتصادی، افزایش وابستگی چین به نفت وارداتی، پیامدهای ژئوپلیتیک جدی دارد. اول آنکه چین در چارچوب روابط سیاسی بهویژه با کشورهای عربی نفتخیز، همواره دغدغه بیثباتی داخلی آن کشورها را داشته، از اینرو تجارت انرژی با ریسک سیاسی و امنیتی، بر ادامه رشد اقتصادی آن کشور سایهگستر بوده است. دوم آنکه گسترش حضور چین در اقیانوس هند، عمدتا ناشی از ملاحظات ژئوپلیتیک انرژی در رقابت با هند است. سوم آنکه، مناسبات چین با روسیه و ونزوئلا بیش از آنکه برپایه تمایلات ضدغربی باشد، ناشی از نیاز حیاتی به انرژی است. بهویژه کارشناسان انرژی بر این باورند که احتمالا ونزوئلا از عربستان سعودی بهعنوان دارنده بزرگترین ذخایر نفت جهان پیشی خواهد گرفت.
در این میان دولت هند بهعنوان رقیب سنتی و منطقهای پکن، نگران محاصره راهبردی خود به علت روابط رو به گسترش چین با پاکستان و میانمار است. حضور چین در این دو کشور بیشتر ناشی از نیاز به ذخایر انرژی پایدار است. در اواسط ۲۰۱۷ در رسانههای منطقه اعلام شد که قرار است فعالیت خط لولهای از سواحل میانمار تا جنوب غربی چین به زودی آغاز شود و همچنین سرمایهگذاری چین در بندر گوادر پاکستان عمدتا ناشی از نیاز حیاتی چین به دسترسی مستقیمتر به نفت خاورمیانه بوده، حال آنکه سرمایهگذاری حدود ۶۰ میلیارد دلاری چین در پاکستان، نیز ناظر بر همین واقعیت است.
تنگناهای مالاکا!
تقریبا سهچهارم واردات نفتخام چین از خاورمیانه و آفریقا است. این واردات باید درحالحاضر از گلوگاه تنگه مالاکا و دریای مورد مناقشه چین جنوبی عبور کند. در مقابل آمریکا از سالهای ۲۰۱۲ بهطور علنی درحال انتقال بیشتر ناوگان خود به اقیانوس آرام است، درحالیکه تنشها بین چین و همسایگان این کشور نیز بر سر مالکیت آبهای دریای چین شرقی و دریای چین جنوبی رو به افزایش است.
پکن نگران است وقوع هر گونه رویارویی مسلحانه در این منطقه دریایی، واردات انرژی را تهدید کند. از سوی دیگر دولت چین به منظور کاستن از وابستگی خود به واردات سوختهای فسیلی، سرمایهگذاریهای قابلتوجهی در فناوریهای مربوط به انرژیهای تجدیدپذیر بهویژه در بخشهای انرژی خورشیدی و برقابی، انجام داده است. چین به تلاشهای از لحاظ اقتصادی بلندپروازانه و از لحاظ راهبردی محافظهکارانه خود برای دستیابی به سهم خود از سوختهای فسیلی محدود درجهان ادامه خواهد داد. اما به احتمال زیاد یک تجدیدنظر اصولی در الگوی توسعه چین برای کاستن از وابستگی این کشور به نفت، ضروری خواهد بود.
ارسال نظر