بخش بیستوهفتم
افسانه «نوسازی اقتدارگرا»
هرگونه تلاش برای تضعیف مشروعیت حزب بهعنوان تهدید تلقی میشود. از دهه ۷۰، حزب کمونیست چین از تاکید اولیه خود بر ایدئولوژی سوسیالیستی فاصله گرفته و به سوی رشد اقتصادی و حکومت باکفایت و صالح به منزله منبعی برای مشروعیت حرکت کرده است. این انتقال موفقیتآمیز به مشروعیت «عملکردمحور» کنترل حزب بر قدرت را تقویت کرده است. رهبران چین به این درک رسیدهاند که دنبال کردن رشد اقتصادی و دفاع از حاکمیت و سرزمین چین برای حفظ حمایت عمومی حیاتی بوده است. از اینرو، پکن آمادگی و میل روزافزونی را برای کمک به جلوگیری از تهدیدات فراملی بر تجارت بینالمللی نشان داده است مانند تهدید مربوط به دزدی دریایی بینالمللی.
رئیسجمهور «شی» موضع چین در مورد حاکمیت را طی سخنرانیاش در سپتامبر ۲۰۱۵ در مجمع عمومی سازمان ملل چنین خلاصه کرد: «اصل حاکمیت نهتنها به این معنا است که حاکمیت و یکپارچگی سرزمینی تمام کشورها غیرقابل انکار است بلکه شامل این معنا هم میشود که نباید امور داخلیشان در معرض مداخله قرار گیرد. این اصل همچنین به این معنا است که حقوق تمام کشورها برای انتخاب مستقل نظامهای اجتماعی و مسیرهای توسعه باید حفظ شود و اینکه تلاش تمام کشورها برای ترویج توسعه اقتصادی و اجتماعی و بهبود زندگی مردمانشان باید محترم شمرده شود.»
برای دههها، رهبران چین توسعه اقتصادی را اولویت دادهاند و از تعهدات سنگین بینالمللی و جنگ احتراز کردهاند. پکن برای اطمینان دوباره دادن به کشورهایی که نگران قدرت روزافزون چین هستند بر «توسعه صلحآمیز» این کشور برای سالها تاکید کرده است. با این حال، رهبران چین با بازتاب نیازهای متغیر این کشور بهعنوان قدرتی بزرگ بهشدت این مساله را مورد بحث قرار دادهاند که چگونه جوانسازی این کشور که پرزیدنت «شی» آن را «رویای چینی» نامیده است تا حدی منوط است به توانایی این کشور برای شکل دادن به محیط بینالمللی مطلوب. «شی» در سخنرانی سال ۲۰۱۵ خود در مجمع عمومی سازمان ملل بیان کرد که «ما نمیتوانیم رویای چینی را بدون محیط بینالمللی صلحآمیز، یک نظم بینالمللی باثبات و درک، حمایت و کمک از سوی سایر کشورهای جهان محقق سازیم.» باوجود اقتصاد عظیم این کشور، رهبران چین و مردمانش این کشور را بهعنوان کشوری درحال توسعه میشناسند نه کشوری توسعهیافته. در گذشته، چین از هویت خود بهعنوان کشوری درحال توسعه استفاده کرده تا جای پایی در برخی توافقات بینالمللی برای خود بسازد. برای مثال، چین سالها بر وضعیت خود بهعنوان کشوری درحال توسعه اتکا داشته تا با محدودیتها بر انتشار گازهای گلخانهای برای کاهش تغییرات آب و هوایی یا تقاضا برای آزادسازی اقتصادش مخالفت ورزد. اگرچه رهبران چین هنوز توسعه اقتصادی و اجتماعی باثبات را قدر مینهند اما محاسبات و استراتژی برای دستیابی به آن رشد تغییر کرده است چراکه اقتصاد چین به درجات بالایی از اقتصادهای جهانی صعود کرده است. رهبران چین با آگاهی از اینکه بسیاری از اقتصادها به اقتصاد چین وابسته هستند تا عکس آن، امروز میل بیشتری دارند تا ریسکهای اقتصادی را بپذیرند و حتی از اهرمهای اقتصادی خود برای دنبال کردن منافع ملی امنیتی استفاده کنند تا دولتهای پیشین.
تلاشهای چین برای تقویت منافع امنیتیاش- حتی زمانی که این منافع با منافع کشورهای همسایه دچار همپوشانی باشد- اضطراب آمریکا از نیات چین را با توجه به نظم موجود بینالمللی تشدید کرده است. برخی ناظران آمریکایی با ذکر اقدامات نظامی و شبهنظامی چین در دریاهای شرقی و جنوبی چین در راستای ادعاهای دریایی و سرزمینیاش استدلال کردهاند که جمهوری خلق چین در سیاست خارجی به کشوری «بیمحابا»تر و «تحکمکننده»تر [assertive] تبدیل شده یعنی اراده و میل بیشتری برای تنبیه دیگر بازیگرانی دارد که رفتارشان بهگونهای است که از آن بوی تهدید منافع چین به مشام میرسد. این رویکرد قاطعانهتر البته از سال ۲۰۰۸ به این سو جنبه عملیاتیتر گرفته است. بیشتر تحلیلگران آمریکایی میپذیرند که از حدود سال ۲۰۰۹، جمهوری خلق چین اقدامات فعالانهتری برای اعمال کنترل بر مناطق مورد مناقشه اتخاذ کرده و- در مقایسه با رفتار این کشور در ۲۰ سال پیش از سال ۲۰۰۹- به شکل دردآورتری به اقدامات رقبایش در همین مناطق واکنش نشان داده است. افزایش جسارت و تحکمگری چین که از حدود سال ۲۰۱۰ کلید خورد احتمالا در پاسخ به ترکیبی از مولفههای درونی یا بیرونی توسعه یافت. در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹، مشغولیت آمریکا نسبت به بحران مالی جهانی و جنگها در خاورمیانه احتمالا رهبران چین را به این باور رسانده است که آنها آزادی عمل بیشتری در دنبال کردن ادعاهای خود بدون ترس از مجازات دارند.
ارسال نظر