بخش بیستودوم
افسانه «نوسازی اقتدارگرا»
دوم، با نگاه به جلو، یک نظم بینالمللی قوامیافته و بهشدت چندجانبه میتواند ابزار حیاتی بهدست آمریکا و دیگر کشورها برای محدود کردن قدرت چین درحال ظهور بهدست دهد. توانمندی جمعی روزافزون جهان درحال توسعه فرصتهایی در برابر آمریکا میگشاید تا این کشورها را در ساختن یک نظم بینالمللی انعطافپذیرتر بهعنوان شریک در نظر بگیرد. این میتواند انگیزهای برای مشارکت و محدود کردن رفتار چین یا ریسک دامن زدن به فرآیند متوازنسازی چندجانبه مبتنی بر هنجارهای نظم مرضیالطرفین بهدست دهد.
نقش چین در شکل دادن به نظم اقتصادی و امنیتی آسیا احتمالا پرمناقشهترین بخش از سیاست خارجی این کشور در آینده خواهد بود. عزم چین برای تبدیل شدن به قدرت برجسته آسیا به ناگزیر شامل تشدید رقابت برای نفوذ با آمریکا هم میشود. توازنسازی با قدرت چین و حفاظت از منافع آمریکا وظایفی چالشبرانگیز خواهد بود بهویژه با توجه به این حقیقت که واقعیات یکپارچگی اقتصادی، استراتژیهای مهار جنگ سردگونه را غیرممکن ساخته است. با این حال، پیامد آن از پیش مقرر شده است. توانایی چین برای تحقق امیالش با این حقیقت محدود میشود که بسیاری از کشورهای آسیایی همچنان به قدرت چین بیاعتماد هستند. تا زمانی که پکن تلاش کند استیلای منطقهای را از طریق تلاشهایی اعمال کند که باعث نادیده گرفته شدن منافع دیگر کشورها شود، این امر واکنشهایی مخالف را از سوی کشورهای دیگر منطقه موجب میشود – که البته چنین هم شده است. بنابراین، محدودیتهایی وجود دارد در مورد اینکه چین چقدر میتواند از طرحهای مهم اقتصادی ژئوپلیتیک مانند تلاشهای زیرساختی و تجاری، پیوند دادن اروپا، آفریقا و چین از طریق طرح کمربند و جاده برای رشوه دادن یا اجبار کشورهای مشارکتکننده در انجام مناقصههایش استفاده کند. افزون بر چالشهای سخت برای حفظ رشد اقتصادی، چین با موانع فراوانی در تلاشهایش برای شکل دادن به نظم اقتصادی و امنیتی در آسیا به نفع خود مواجه است.
فصل اول
مقدمه
در یک جلسه مطالعاتی پولیتبورو در مورد حکمرانی جهانی در ۱۲ اکتبر ۲۰۱۵، «شیجینپینگ» رئیسجمهوری چین اعلام کرد که «هدف بنیادین» برای «مشارکت چین در حکمرانی جهانی، خدمت به هدف دستیابی به رویای چینی با طراوتسازی نیروی [rejuvenation] عظیم ملت چین است.» ابهام در این بیانیه و سیگنالهای متعارضی که در رفتار اخیر چین مشاهده میشود عدم اطمینانی را نشان میدهد که در پس آن، بسیاری از ناظران رویکرد یک چین بهشدت قدرتمند را به نظم بینالمللی پساجنگ جهانی دوم مینگرند. چین از جهان برای دستیابی به هدف اعلامی تجدیدحیاتسازی [revitalization] چه چیزی را میطلبد؟ این تجدید حیاتسازی و جوانسازی چین برای نظم بینالمللی به چه معناست؟ این سوال که ظهور چین چگونه بر نظم بینالمللی تاثیر خواهد گذاشت اهمیت چشمگیری برای آینده سیاست جهانی در پی دارد. یک ادبیات جاافتاده خطرات گذار میان قدرتهای بزرگ درحال ظهور و قدرتهای بزرگ مستقر را نشان میدهد اما همچنان مبهم است که آیا چین و آمریکا وارد نزاع و برخورد با هم خواهند شد یا خیر. برخی ناظران مطرح کردهاند که چین بهدنبال «واژگون کردن» [overturn] نظم بینالمللی است. برای مثال، «مایکل پیلزبری» Michael Pillsbury] ادعا کرد که چین «طرحی مخفی» برای ساقط کردن هژمونی آمریکا و برقراری استیلای خود بر جهان دارد. «مارتین ژاک» [Martin Jacques] هم نسخه نظم جهانی چینمحور را خلاصه کرد. دیگر متخصصان هم این سوال را مطرح کردهاند که آیا چین از اراده و توانایی واژگون کردن نظم مستقر برخوردار است یا خیر. «مایکل سوین» [Michael Swaine] هم نتیجهگیری کرد که چین بهدنبال اصلاح اما پشتیبانی از نظم فعلی است. «دیوید شامبو» [David Shambaugh] در مورد توانایی و ظرفیت چین برای ستیز بر سر رهبری جهانی ابراز تردید کرد و از قدرت و نفوذ محدود این کشور و رویکرد «مجهول و تنگنظرانهاش» به دیپلماسی سخن گفت. «توماس کریستنسن» [Thomas Christensen] تصویری پیچیده و منحصربهفرد از تعامل متقابل چین با نظم بینالمللی را به تصویر میکشد اما در عین حال ابراز نگرانی میکند که «ترکیب تاسفآور اعتماد بیرونی و اضطراب داخلی پکن» میتواند موجب سیاستهای خصمانهتری شود.
چینی که بهشدت حامی هنجارهای کلیدی نظم است و در راستای ثبات و موفقیت تلاش میکند – حتی اگر بارها با آمریکا ابراز مخالفت کرده و درصدد توسعه نفوذ خویش برآمده باشد- میتواند به حفظ عناصر اساسی یک نظم بینالمللی پایدار کمک کند. چینی که مصمم به تضعیف بسیاری از نهادهای این نظم است، آلترناتیوهای چینمحور را جایگزین آنها میکند و بر ادعاهای حاکمیتی حتی به قیمت جنگ اصرار میورزد که میتواند موجب شود که این نظم یا متلاشی شود یا به یک تقابل خشونتبار- بهویژه میان آمریکا و چین- تحول یابد. موضع چین درخصوص نظم در تعیین آینده این نظم تعیینکننده خواهد بود. شواهد در مورد اینکه چین چه کاری ممکن است در آینده انجام دهد مخلوط و مغشوش است. در بیانیههای رسمی، رهبران چین گفتهاند مدافع نهادهای بینالمللی هستند اما مخالف ارزشهای دموکراتیک لیبرال و سیستم ائتلافهای نظامی هستند که پشتیبان «نظم جهانی آمریکامحور» است. همچون هر کشور قدرتمند دیگر، رهبران چین احتمالا از نفوذ روزافزون کشور برای شکل دادن به قواعد نظم استفاده میکنند تا منافع خود را محقق سازند و قواعدی را که به نفعشان نیست، دور بزنند. رهبران چین کدام نهادها و قواعد نظم را همچنان مورد حمایت قرار خواهند داد و کدام را تغییر خواهند داد؟ کدام یک از تغییرات بالقوه میتواند منافع آمریکا را مورد تهدید قرار دهد؟
ارسال نظر