بخش نود و سوم
آفتابپرستهای چشم آبی
سومین مسیر هم با اروپاییسازی بهعنوان شکلی از جهانیسازی ارتباط دارد: «پیمان اروپا قدرت الیگارشی و شرکتهای فراملیتی را تقویت میکند.» این انتقادات در یک مجموعهای همگرایی مییابند که هسته این مجموعه این پیام را منتقل میکند که «اروپا تهدیدی برای هویت، حق حاکمیت و کرامت ملی است»؛ «بلغارستان با فقدان هویت در معرض انقراض و تهدید قرار میگیرد»؛ «بلغارستان درحال از دست دادن حق حاکمیتش است.» دستیابی بعدی به اتحادیه اروپا و بدبینی به آن از مجموعهای از مولفهها تبیین میشود که دو تا از آن مولفهها مهم است؛ ناتوانی نخبگان ملی برای مفصلبندی یکپارچگی اروپایی به شکل معنیدار سیاسی- متفاوت از «بودجههای اروپایی»- و ناتوانی بروکسل برای پیوند قانعکننده یکپارچگی و دموکراسیسازی؛ «اتحادیه اروپا و محدودیتهای بیرونی که بر دسترسی کشورها وضع کرد به فهم گذار رژیمها به منزله «دموکراسیهایی بدون آلترناتیو» کمک کرد و بنابراین واکنش منفی فعلی به سیاستهای اجماعی را موجب شد.»
در امور خارجی، حتی افراطگرایان هم نمیتوانند با همگان مخالفت ورزند. آلترناتیو ژئوپلیتیکی که آتاکا پیشنهاد میدهد، روسیه است: «یک غول اقتصادی» (Ataka ۲۰۱۳a,b:۳۲). درحالیکه در سیاستهای هویتی، آتاکا و تمام پوپولیسم ملی بلغارستان «کپی-پیست» همتایان غربیاش است اما مشخصه ویژه آتاکا «روسوفیل» بودنش است. سیدروف کارزار آتاکا را در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۴ در مسکو آغاز کرد. این پارادوکس ناسیونالیسم بینالمللی را نشان میدهد. این ناسازگاری [Incoherency] و رویکرد گلچین کردن [eclecticism] سهو یا ضعف افراطگرایان نیست؛ اینها استراتژیای هستند که به آنها اجازه میدهد تا گیجکنندهترین و در عین حال کارآمدترین ترکیب سیاسی را شکل دهند. حمایت بی قید و شرط و آشکار آتاکا از روسیه- که بسیار قاطعتر و جدیتر از حمایت BSP از روسیه است- در بعد انتخابات و تبدیل این حزب به حزبی (تقریبا) منحصر به آرای روسوفیلها معنا مییابد که حجمی چشمگیر را در بلغارستان نشان میدهد. در نظام سه ستونی «ابزار بودگی [instrumentality]، هویت، ایدئولوژی» راستافراطی که از سوی «کلاندرمانز» [Klandermans] و «مایر» [Mayer] تعریف شد، آتاکا موفق شد که هویت و ایدئولوژی را تابع ابزار بودن سازد و بینالمللگرایی را – در تنوع روسوفیلی خاص خود- به یکی از قدرتمندترین منابع انتخاباتی ناسیونالیسم تبدیل سازد.
نبرد با افراطگرایی سیاسی: از جامعه مدنی به اقدامات مربوط به شهروندی
افراطگرایی راست افراطی در صحنه سیاسی بلغارستان نسبتا دیرهنگام ظاهر شد. آیا جامعه مدنی قدرت مخالفت با آن را بهدست آورده است؟ این «رالف دارندورف» [Ralf Dahrendorf] بود که دستور کار دموکراسیسازی پساکمونیستی را ترتیب داد. این سه هدف- برقراری نهادهای دموکراسی پارلمانی، گذار از اقتصاد برنامهریزی شده به اقتصاد بازار و ساخت یک جامعه مدنی- دوره زمانی متفاوتی دارند؛ ۶ ماه، ۶ سال و ۶ دهه. این تقارن کنایهآمیز نشان میدهد که ساختن یک جامعه مدنی قدرتمند و پرجنبوجوش چالشبرانگیزترین و طولانیمدتترین وظیفه دموکراسیسازی سهجانبه پساکمونیستی است. درحالیکه موضوع «فعالیت خنثیکننده مدنی» در برابر افراطگرایی راست افراطی همچنان سیاسی است اما تحلیل بعدی آن سوالی تئوریک میپرسد در مورد اینکه کدام چارچوب مفهومی مکفیترین و مناسبترین چارچوب برای مطالعه و درک تحرک [بسیج] مدنی است. تحلیل ارائه شده در اینجا استدلال میکند که وقتی به نسل اول سازمانهای مدنی مینگریم، مفهوم «جامعه مدنی» مناسب است درحالیکه نسل دوم تظاهرات و داوطلبان به شکل بهتری از طریق منشأ شهروندی و اقدامات شهروندی مفهومبندی میشود. اگر امروز مفهوم شهروندی مرسوم است، بهخاطر فرآیندهای قدرتمند ساختارسازی دوباره/ ساختارشکنی، بازتعریف دامنه و عملکرد، جستوجوی منابع جدید ابداع و جوانسازی است. مطالعه فعلی، شهروندی را به منزله سرهمبندی [bricolage] تعلق و مشارکت، عضویت و تعامل- با تاکید بر دومی- در ساخت شهروند از طریق تعهد، کنشگری و مشارکت درک میکند. «آنژین ایسین» [Engin Isin] و «گرک نیلسن» [Grec Nielsen] این رویکرد را از نظر «اقدامات شهروندی» با هدف درک اینکه «چگونه اشخاص به شهروند به منزله متقاضیان عدالت، حقوق و مسوولیت تبدیل میشوند» مفهومسازی میکنند.
مطالعه فعلی نهاد مدنی را از دو چشمانداز مطالعه میکند:
* دستور کار جدید سیاسی یا بازتاب دستور کار افراطی؟ چه کسی دستور کار فعالیتهای مدنی و مشارکت مدنی را تعریف میکند؟ آیا «آنتیبادیها» در تعریف دستور کار خود موفق میشوند یا دستور کاری افراطگرایانه را با عکسالعمل و فعالیتهای ضدتبعیض دنبال میکنند؟
* بسیج/ تحرک جدید یا بازیگران جدید؟ آیا شاهد ظهور انواع جدیدی از NGOها و دیگر بازیگران مدنی هستیم یا درحال آزمودن اشکال جدیدی از بسیج هستیم؟ بازیگران جدید و بسیج جدید چگونه با هم همپوشانی دارند؟
این مطالعه سه سازمان مدنی را در برابر خشونت معرفی میکند: «کمیته هلسینکی بلغارستان»[Bulgarian Helsinki Committee]؛ «مردم علیه نژادپرستی» [People against Racism] و «دوستان آوارگان» [Friends of Refugees]. آنها نماینده انواع متفاوتی از نهادینهسازی کنشگری مدنی و نسلهای متفاوتی از NGOها هستند.
ارسال نظر