بخش نود و دوم
آفتابپرستهای چشم آبی
دو تصویر متناقض با تهدید آوارگان / اسلام در ارتباط است: مجرمیت و امتیازات ناعادلانه: «به جهادیون و سایر مجرمانی که بهطور غیرقانونی وارد سرزمین ما شدند کل زمین و روستاهای بلغارستان داده میشود.» این مواضع و عبارات خاص گفتمان افراطیون برای ادغام ترس و خشم است: این چهره آوارگان را به منزله خارجی رادیکالی برمیسازد که یک تروریست خطرناک است که همچنان امتیازاتی دریافت میدارد. اگرچه چنین سیاستهایی را مطرح میکند اما آنها بیشتر نمادین هستند تا اقتصادی و بهخاطر نزدیکی معنایی نامشان انتخاب میشوند: کدام تدبیر سیاسی برای ناسیونالیسم بهتر از ملی کردن است؟ آتاکا تنها حزب بلغاری است که آشکارا و سیستماتیک شعار چپ افراطی یعنی ملی کردن کارهای اصلی را مطرح کرده است.
مردممداری رادیکال در برابر ضدنخبهگرایی رادیکال
پوپولیسم ملی بلغاری ماهیتا «کپی- پیست»ی است و مشتاقانه تمام خصلتها و ویژگیهای اسلاف غربیای را که از آنها الهام گرفته بود بهکار میگیرد. سیاست باید اراده عموم مردم یا حس مشترک آنها را دنبال کند. جامعه به دو جناح رقیب تقسیم میشود که هر کدام کاملا همگن هستند: «مردم معمولی بیگناه» و «نخبگان رشوهخوار و خودفروش». ضدنخبهگرایی رادیکال و مردمگرایی رادیکال دو چهره از یک پیام واحد هستند: «تا جایی که به نخبگان سیاسی مربوط است، آمار لفاظی از تمام محدودیتها فراتر میرود. ناکافی است بگوییم که نخبگان مستحق هدایت و حکمرانی نیستند: نخبه حتی حق ندارد همچون انسانهای برابر به خود بیندیشد. مهمتر اینکه، نخبه پستتر از مردم است؛ مردمی که به لحاظ اخلاقی قویتر هستند و به برخی شیوههای اسرارآمیزتر، صالحتر از نخبگان است. مفصلبندی فاز نهایی این منطق دشوار است اما با این حال تلاش میکنم. در واقع، مردم نخبگان راستین هستند. اینگونه از «ضد ضدمساواتگرایی» محدودیتهای زبانی را به محک آزمون میگذارد.» رویکرد ضدنخبهگرایی سه شکل به خود میگیرد: ضدتشکیلاتی [anti-establishment]، ضدجهانیسازی [anti-globalism] و ضداروپاییسازی [anti-Europeanisation]. کارکرد گفتمان ضدنخبهگرایی قابل پیشبینی است: هر اتهامی علیه نخبگان به حمایت انتخاباتی از متهم تبدیل میشود. سرمایه سیاسی ضدنخبهگرایی از دو منبع ریشه میگیرد: «مرجع واقعی» (سطح بالای فساد در میان نخبگان بلغاری به وضوح از سوی تمام بررسیها و برآوردهای بینالمللی اثبات شده است) و «اجماع گسترده» (بیاعتمادی به نخبگان محدود به رایدهندگان احزاب رادیکال نیست بلکه برای عموم مردم مشترک است). طی دهه اول گذار پساکمونیستی، جهانیسازی بهعنوان راه فراری از جهان کنترلشده و بسته کمونیستی تصور میشد که مترادف بود با باز شدن، رهایی و آزادی. گسستن از آن پدیده اخیر پساکمونیستی است. پوپولیسم ملی اولین قهرمان «ستیز جدید ساختاری است که «بازندگان» جهانیسازی را در برابر «برندگان» جهانیسازی قرار میدهد.» آتاکا یکی از حامیان جدی ضدجهانیسازی و ضدسرمایهداری است. «سیاست انکار» [politics of dismissal] امری رادیکال و قطعی است: «جهانیسازی شکست خورده است. پولگرایی [Monetarism] شکست خورده است. سیاست «حکومت کوچکتر، بازار کلام نهایی را میگوید» شکست خورده است. بحران مالی جهانی، که آمریکا موجب آن شده، نشانهای روشن از این است. بنیادگرایی بازار، که با تشکیلات مالی و سیاسی آمریکا به مذهب تبدیل و تحول یافته، متحمل شکستی شرمآور شده است. ما به سرمایه نظری نه میگوییم، به شرکتهای فراملیتی که اقتصاد بازاری را ویران میکنند نه میگوییم، به والاستریت نه میگوییم و به حس تعادل و برابری مشترکتر نه میگوییم.»
گفتمان نفی از سه تکنیک بهره میگیرد: کاپیتالیسم را برابر با پولگرایی میگیرد و پولگرایی را برابر با بحران مالی و ترویج دستورالعملی جایگزین را [مبنی بر این] که آتاکا خودش نتوانسته به آن برسد: «حس مشترک و تعادل.» خشونت پوپولیستی عمدتا سرمایه بینالمللی را هدف میگیرد که ثروت ملی را «میخشکاند»: آتاکا تخمین زده که ۲۸ میلیون و ۲۵۷هزار «لِوا» [leva: واحد پول بلغارستان برابر با ۱۰۰ استوتینکی] از جیب مالیاتدهندگان بلغاری به جیب خزانهداری شرکتهای خارجی رفته که غذا، پوشاک، برق، خدمات بانکی و ... را به فروش میرسانند. آتاکا در رساله سال ۲۰۱۳ خود مینویسد: «تمام موسسات، تمام وزارتخانهها، بخشهای فرهنگ، بهداشت و آموزش روی هم رفته ۱۰ میلیارد لوا کمتر از استعمارگران خارجی دریافت میکنند» (Ataka ۲۰۱۳a , b: ۸).
ضداروپاییگرایی موضوع دیگری است که نشانههایی انتقادی از نفی پوپولیستی را بهدنبال دارد. این در سه مسیر دنبال میشود: اولین مسیر اتهام «نواستعمارگری» است؛ اروپا درحال تبدیل شدن به یک شوروی جدید است که با زور و علیه قانون اساسی کار میکند. مانیفست آتاکا با این داستان شروع میشود که «ما چگونه پس از فروپاشی دیوار برلین به بردگی گرفته شدیم.» دومین انتقاد، انتقاد نهادین است: «پیمان یورو در مجموع پارلمان و حکومت، انتخابات و دموکراسی را بیاعتبار میسازد.»
ارسال نظر