بخش هشتادودوم
آفتابپرستهای چشم آبی
آتاکا: حزب رادیکال- پیشگام با نامی نمادین
پوپولیسم ملی به شکل پارادوکسی دموکراتیک در عرصه سیاسی بلغارستان ظهور کرد. در دهه ۹۰، دموکراسی شکننده بود اما هیچ حزب افراطگرایی وجود نداشت؛ به محض اینکه دموکراسی تثبیت شد، احزاب افراطگرا سر برآوردند و به موفقیت دست یافتند. پارادوکسهای دموکراتیک پوپولیسم ملی بلغارستان به تفصیل در بخش نهایی این بخش بررسی خواهد شد. در اینجا تاریخچه «آتاکا» را خلاصه میکنم. «آتاکا» نمایاننده ترکیب انگیزههای اروپایی- ملی برای ظهور و صعود افراطگرایی رادیکال بود. این حزب همچنین نگرشی آسیبشناسانه از جعبه استراتژیهای – از اتحاد تا ائتلاف- بهکار گرفته شده از سوی احزاب میانهرو را با توجه به احزاب رادیکال و فرآیند بلغاری آزمایش میکند و دستیابی به این استراتژیها را در محیطی بهدست میدهد که فاقد فرهنگ سیاسی بالغ و تجربه تعامل با بازیگران غیرسیستمی است. بهدلیل قلم و بیان روزنامهنگارانه «ولن سیدروف» که متون و مطالب زیادی را در قالب کتاب، برنامههای حزبی بیش از ۱۰۰ صفحهای و برنامههای فراوان تلویزیونی تولید کرده است، ترسیم نمادین رد پای پوپولیسم ملی با دقت بیشتری در منطقهای تبیین میشود که در اختیار «آتاکا» است.
۲۰۰۵، بلغارستان. این کشور از فاجعه اقتصادی بهوجود آمده از حکومت سوسیالیستی ۱۹۹۷ بهبود یافت، اقتصاد نسبتا به حرکت درآمده، بحران هنوز در افق نمایان است. بلغارستان در آستانه عضویت در اتحادیه اروپا است. بهخاطر جذب شدن و حضور چند دههای رومانیاییها، به آنها فرصت ادغام داده شده و بحران آوارگان تا سال ۲۰۱۳ رخ نخواهد داد. همانطور که انتظار میرفت، «سیمون ساکس کوبورگ گوتا» [ Simeon Saxe-Coburg-Gotha: از او با عنوان آخرین پادشاه زنده بلغارستان یاد میشود که از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ به نخستوزیری این کشور رسید. او در ۱۶ ژوئن ۲۰۱۷، ۸۰ساله شد] آن امیدهای زیادی را که باعث شده بود محقق نکرد. او نه کشور را به تورم افسارگسیخته کشاند نه مانند نخستوزیر «ژان ویدنوف»
[Zhan Videnov] اقتصاد را به بنبست کشاند. در این وضعیت تقریبا آرام و نسبتا خوشبینانه، اولین حزب رادیکال با نام نمادین «آتاکا» ظاهر شد. با توجه به فقدان «مظنونان معمول»، چه منطق سیاسیای در پس آن وجود دارد: بحران اقتصادی شدید، بیثباتی سیاسی یا امواج آوارگان؟ تمام اینها بعدها رخ خواهد داد و نمیتوان آنها را مسوول تولید اولین حزب رادیکال دانست. من دلایل آن را در تعامل با سه مولفه میدانم: خارجی، داخلی و فردی.
در میان مولفههای خارجی، مهمترین و کلیدیترین مولفه صعود همزمان راست رادیکال در اروپای غربی طی دهههای ۸۰ و ۹۰ است: از «جبهه ملی» در فرانسه تا «حزب آزادی» در اتریش، از «حزب مردم دانمارک» تا «حزب برای آزادی» در هلند، از «اتحادیه شمال» در ایتالیا تا «فنلاندیهای راستین»، الخ. احزاب راست افراطی یکی از دو خرق عادت بزرگ در عرصه سیاسی اروپا از جنگ جهانی دوم به این سو بوده است. بلوک پساکمونیستی عقب نماند: از «فیکو» [Fico] در اسلواکی تا «سیدروف» در بلغارستان، از «تودور» در رومانی تا «گابورونا» [Gabor Vona] در مجارستان و ششلی [«ووجیسلاو ششلی»، سیاستمدار، نویسنده و وکیل اهل صربستان و از فرماندهان گروه شبهنظامی «عقابهای سفید». وی بنیانگذار و رئیس حزب رادیکال صربی و همچنین معاون سابق نخستوزیر صربستان بود. او در فوریه ۲۰۰۳ خود را داوطلبانه تسلیم دادگاه بینالمللی کیفری یوگسلاوی سابق کرد اما دادگاه او تا نوامبر ۲۰۰۷ تشکیل نشد. در ۶ نوامبر ۲۰۱۴ این دادگاه وی را موقتا آزاد کرد. در ۳۱ مارس ۲۰۱۶ این دادگاه وی را از تمامی اتهامات وارد آمده به او تبرئه کرد ] در صربستان.
ارسال نظر