بخش پنجاه و نهم
آفتابپرستهای چشم آبی
دانشمندان بهطور کلی میپذیرند که دانمارک و دیگر کشورهای اسکاندیناوی نمایاننده « استثناگرایی» در اروپا از نظر دولت رفاه و رژیمهای برابری هستند. استدلال شده است که این وضعیت بر ظهور، توسعه و تثبیت پوپولیسم دست راستی در کشورهای اسکاندیناوی با نتایج مختلف تاثیر داشته است. بهطور اخص، برخی از این ادبیات بر رابطه میان ملیگرایی و پوپولیسم متمرکز است و نشان میدهد که اشکال فعلی پوپولیسم در اسکاندیناوی بهواسطه وضعیت تاریخی و برساختن مفهوم «مردم»، «ملت» و «دیگری» شکل گرفته و متاثر از این مفاهیم است.
ظهور پوپولیسم دست راستی در دانمارک: ملت ما، مردم ما، رفاه ما
جامعه دانمارک روی پیکربندی میان ملت، مردم و دولت رفاهی ساخته شده است. این سنت به دهه ۳۰ بازمیگردد یعنی زمانی که حزب حاکم «سوسیال دموکرات» دانمارک با پیوند دادن میهنی که در تصرف خود داشتند با تقلای مردمان برای دموکراسی و رفاه اجتماعی، «مردم کشور» را از نو تعریف کردند. همانطور که مورخ دانمارکی «اوو کورسگارد» [Ove Korsgaard] میگوید: این چارچوببندی دوباره و خاص به خلق و تحکیم اجماع و توافق عام درباره معنای سهگانه «مردم» کمک کرد که در رویکرد ملی گفتمانی به یک معنا اشاره کرده و همزمان به مسائل ملی، دموکراتیک و اجتماعی هم اشاره میکند. این بخش، این بحث را در ارتباط با پوپولیسم دانمارکی معاصر اندکی بیشتر باز میکند.
قدمت یا سابقه شکلگیری دولت- ملت مدرن دانمارک به سال ۱۸۴۸ بازمیگردد. همچون شکلگیری سایر دولت- ملتهای دیگر، تغییر به سوی دموکراسی مدرن بحثهایی مناقشه آمیز در مورد معنای ملت و مفهوم «مردمش» برانگیخت. بهطور خاص: چه کسی باید حق رای داشته باشد؟ چه کسی به مردم تعلق دارد؟ مردم چگونه تشکیل میشود: با قومیتها [ethnos] یا جمهور مردم [demos]؟ دموکراسی چگونه باید با دولت رفاهی پیوند یابد؟ بهطور مشخص، در مورد دانمارک، از دست رفتن جوتلند جنوبی [Southern Jutland ] در جنگ ۱۸۶۴ علیه پروس و اتریش تاثیر شگرفی بر احساس هویت ملی و تعلق خاطر ملی در پرتو آب رفتن قدرت سرزمینی و قلمروی این کشور داشت. طی نیمه اول قرن بیستم، سهگانه ملت، دموکراسی و رفاه بهطور موقت بهخاطر رشد دولت رفاه در دانمارک حل شد. حزب «سوسیال دموکرات» [Social Demokratiet , SD ]در این پروژه سیاسی نقش کلیدی ایفا کرد: مساله ملی را با مساله اجتماعی در هم آمیخت. یکی از اهداف حزب «سوسیال دموکرات» (SD) همانا شکل دادن به مدلی بود که با برانگیختن احساس ملی انسجام و تعلق، ارتباط نزدیکی میان سوسیالیسم و دموکراسی برای دولت- ملت برقرار میکرد. این حزب در سال ۱۹۲۹ به قدرت رسید و با حزب «سوسیال لیبرال» [Det Radikale Venstre, RV ] دولت را تشکیل داد که تا پایان اشغالگری آلمان در آوریل ۱۹۴۵ ادامه یافت. طی بحران اقتصادی دهه ۳۰، حزب SD به رهبری نخستوزیر «توروالد استانینگ» [Thorvald Stauning] کمپین انتخاباتی موفقیتآمیزی با شعار «استانینگ یا هرجومرج» [Stauning—or Chaos] ترتیب داد. دولتی که به رهبری SD تشکیل شد توافقی ملی را با حزب «لیبرال ارضی» [Liberal Agrarian Party Or Venstre, V: منظور حزبی است که طرفدار اصلاحات ارضی است] به مذاکره گذاشت که نماینده سازمانهای دهقانی بود؛ توافق به اصطلاح «کانسلرگاد» [Kanslergade Agreement] که اصلاحات را پذیرفت به تاسیس مدل رفاهی دانمارکی کمک کرد. با وجود تفاوتهای تاریخی میان مسیرهای متفاوت کشورهای «نوردیک» به سوی دولت شدن و دموکراسی پارلمانی اما در زمینه توسعه سیاسی شباهتهایی چند میان آنها وجود دارد. یک نمونه، شکلبندی مشابه استراتژیهای ملی دموکراسی سوسیالیستی کشورهای اسکاندیناوی [Scandinavian Social Democracy] طی دهه ۳۰ است. شعار حزب SD این بود: «دانمارک برای مردم» [Danmark for folket] که در عین حال نام مانیفست حزبی سال ۱۹۳۴ و بازتاب شعار ایدئولوژیک حزب سوسیال دموکراتیک سوئد «خانه مردم» [the people’s home (folkehemmat] بود. محققان توسعه نسبتا مسالمتآمیز و مبتنی بر توافق کشورهای اسکاندیناوی طی بحران اقتصادی و تحکیم سوسیالیسم و فاشیسم ملی در دهه ۳۰ را به مصالحه سیاسی ائتلافی «سرخ- سبز» [Red-Green coalition] نسبت میدهند که میان احزاب سوسیال دموکرات و احزاب ارضی به مذاکره گذاشته شد که ستیزهای طبقاتی بالقوه را حلوفصل کرد. بنابراین، سوسیال دموکراتهای نوردیکی نوعی ناسیونالیسم سوسیالی یا «ناسیونالیسم رفاهی» [welfare nationalism] را ایجاد کردند. در سال ۱۹۳۴، حزب SD از یک طبقه [منظور حزب طبقاتی است] به «حزب مردم» [peoples’ party] انتقال پیدا کرد و مردم را بهعنوان ساختاری اجتماعی و سیاسی بازتعریف کرد که به واسطه دموکراسی متحد میشدند.
جنبه دموکراتیک مفهوم مردم را از سوسیالیسم ملی آلمانی متمایز میکرد. معنای سهگانه «مردم» اشاره به مردم بهعنوان «افرادی کاری» یا «کارگر» [the working people] را میسر ساخت؛ افرادی که حزب در راستای منافع آنها دست به عمل میزد و همزمان به نمایندگی از دموکراسی و کل کشور سخن میگفت. پیامدهایش این است که فرد نه فقط در یک اجتماع ملی [national community] که در یک «اجتماع اجتماعی» [social community] زاده میشود. اجتماع ملی و اجتماعی تنها میتواند با درک خویش بهعنوان بخشی از ملت و اجتماع پیوند یابد. اختلافات گفتمانی در مورد معانی ملت و مردم پیامدهایی بر درک ارتباط میان ناسیونالیسم و پوپولیسم دارد. کورسگارد با تامل بر تاریخ سیاسی دانمارک تمایزی حیاتی میان ناسیونالیسم دولتی و ناسیونالیسم قومی [folk nationalism] ایجاد میکند، مثلا، میان ناسیونالیسم «از بالا» یا «از پایین». این مساله با این حقیقت ارتباط دارد که در برخی جنبشهای ملی، دولت محرک کلیدی بوده درحالیکه در برخی دیگر جامعه مدنی چنین بوده است.
ارسال نظر