بخش پنجاه و سوم
آفتابپرستهای چشم آبی
شعار «زنان آزاد به جای برقع اجباری» که یکی از شعارهای منتخب حزب در سال ۲۰۰۵ بود، نهتنها زن مسلمان را بهعنوان «دیگری» برمیساخت؛ بلکه گروه «ما» را هم [از قید و بند] رها میکرد. «حزب آزادی اتریش» (FPÖ) به شکل موفقیتآمیزی احساسات نژادپرستانه ضداسلامی را گسترانده است. بهعنوان یکی از عواقب آن، «ابتکارات شهروندان» علیه مساجد در چند شهر اتریش ظهور یافته و نژادپرستی ضداسلامی به تنها مساله محوری برای «ابتکارات شهروندان» تبدیل شده است. آنها چند دلیل میآورند که چرا ساخت مراکز و مساجد اسلامی در وین یک مشکل است. برای مثال، یک بحث «آلودگی صوتی» است که به خاطر تجمع مردم و حجم ترافیک طی اوقات نماز در جایی که این مراکز ساخته میشوند، بهعنوان مشکل تلقی میشوند.
«خارجی» مسلمان (مصاحبه با یکی از اعضای FPÖ) بر سطوحی متفاوت و بر تفاوت هایی ادعایی در ارزشها بنا میشود، چنانکه اظهارات زیر نشان میدهد: «آنها [مسلمانان] ما را تاراج میکنند و خواستههایی دارند اما نمیخواهم اینگونه زندگی کنم. ما از قرون وسطا به بعد متحول شدیم، برای اینکه بتوانیم رای بدهیم و برای امنیت اجتماعی مبارزه کردیم تا در صلح زندگی کنیم اما اکنون باید بهخاطر یک جنگ مذهبی آن دستاوردها را تسلیم کنم؟ این چیزی است که رخ خواهد داد.» (مصاحبه با یک عضو «ابتکارات شهروندان» یا CI). آن «ما» که از آن در این عبارات سخن میرود روشنگر و روشنفکر تلقی شده، «از قرون وسطا به این سو متحول شده» و «صلح» و «امنیت» را برقرار کرده است. (مصاحبه با یک عضو CI). در همین حال، [در قاموس آنها] مسلمانان بهعنوان واردکنندگان جنگ در اتریش مسالمتجو تلقی شده و بربر و غیرمتمدن نام برده شده و بنابراین، تهدیدی بر ارزشهای «خود» شناخته میشوند. این اظهارات گفتمان تفاوت و نابرابری را نشان میدهد که برای تغذیه نژادپرستی ضداسلامی شدت یافته و بهکار تثبیت و تحکیم گروه «ما» میآید. این تثبیتسازی اغلب مسیر «ملیگرایی زنانه وار» یا « femonationalism» را اتخاذ میکند چنانکه «سارا فاریس» با چارچوببندی یک «برونگروه» پدرسالار خواستار ایجاد یک برابری جنسیتی (اتریشی) «درون گروهی» میشود [ingroup: گروهی اجتماعی است که فرد عضو آن بوده و به لحاظ روان شناختی با آن مورد شناسایی قرار میگیرد. اما out-group یک گروه اجتماعی است که هویت افراد با آن مشخص نمیشود و عضو آن نیست و اصطلاحا بیرون از گروه قرار میگیرد. ریشه این بحث به نظریه هویت اجتماعی بازمیگردد که از سوی «هنری تاجفل» و «جان ترنر» در دهههای ۷۰ و ۸۰میلادی بیان شد. نظریه هویت اجتماعی رفتارهای میانگروهی مشخصی را براساس ادراک منزلت گروهی متفاوت، ادراک مشروعیت و پایداری آن تفاوتهای منزلتی و ادراک توانایی جدا شدن از یک گروه و پیوستن به گروه دیگر، پیشبینی میکند. نظریه هویت اجتماعی بر این باور است که رفتار اجتماعی روی پیوستاری در حد فاصل رفتار میانشخصی و رفتار میانگروهی تغییر میکند. رفتار کاملا میانشخصی رفتاری است که صرفا با ویژگیهای فردی و روابط میانشخصی تعیین میشود که فقط میان دو نفر وجود دارد. رفتار کاملا میانگروهی رفتاری است که صرفا با عضویت در دستههای اجتماعی تعیین میشود که به بیش از دو نفر قابل اعمال است].
جنسیت و سیاستهای برابری جنسیتی
تلاقی [intersection] مذهب و جنسیت مشکل دیگری را به وجود میآورد: مساله نقشهای جنسیتی سنتی در اجتماعات مسلمان در برابر برابری جنسیتی در جامعه اتریش. یکی از اعضای FPÖ میگوید: «وقتی دختران در حوالی ایستگاه قطار یا اتوبوس رومانپلاتز [Reumannplatz] به تنهایی قدم میزنند، جوان خارجی فرصت شکار آنها را فراهم میبیند. اگر نگوییم جوانان، شاید ترکها تا حد زیادی فرصت را برای شکار مغتنم شمارند. آنها به شکل احمقانهای با این دختران صحبت میکنند یا برایشان سوت میزنند. آنها راحت نیستند و بنابراین، جرأت نمیکنند غروبها به تنهایی بیرون بروند.» در این اظهارات، «جوان یا جوانان خارجی» و «ترکیهایها» بهعنوان افرادی توصیف میشوند که ارزشهای برابری جنسیتی را دنبال نمیکنند و در مقابل «جوانان ما» قرار میگیرند. پسران و مردان جوان «خارجی» به اذیت و آزار دختران بومی متهم میشوند و نمیتوانند ادغام زنان را ارزش نهند. به این ترتیب، مردان جوان مهاجر به مثابه «مجرمانی تجاوزگر» و تهدیدی بر دختران و زنان اتریشی تلقی میشوند. از سوی دیگر، دختران اتریشی بهعنوان قربانیانی دیده میشوند که از طریق ترس تادیب میشوند. با این حال، تحلیل ما استراتژیهای نسبتا متناقضی را با توجه به ادعاهای برابری جنسیتی نشان میدهد.
برابری جنسیتی اساسا یک پروژه سیاسی از سوی گروههای دست راستی است. بر عکس، در ایدئولوژی و گفتمان دست راستی، زنان و مردان «بر حسب طبیعت» متفاوت پنداشته میشوند. برای مثال، آن «دیگرانِ» برساخته شده به منزله واحدهای خانوادگی ترسیم میشوند «جایی که به زن اجازه ترک خانه بدون مرد داده میشود (مصاحبه با یک عضو FPÖ) در حالی که از سوی دیگر، FPÖ بهطور اخص میکوشد تا نظم جنسیتی «سنتی» را به اجرا در آورد. باز هم، مساله جنسیت بهعنوان حوزه ای برای ایجاد انگیزه و دلیل مشترک در برابر سیاستهای برابری جنسیتی به خدمت گرفته میشود آن هم با این ادعا که زنان بهطور کلی علاقهمند به سیاست نبوده و اینکه خواستههای فمینیستی برای برابری جنسیتی در برابر اراده خود زنان است: «اگر ما ۵۰-۵۰ بخواهیم [اشاره به این بحث در حزب که نیمی از زنان باید زن باشند و نیمی مرد] در این صورت این مردان هستند که مورد تبعیض قرار میگیرند زیرا جالب است که این مردان هستند که بیش از زنان به سیاست علاقهمندند. میتوانید ببینید که در زندگی خصوصی هم نامزد من اصلا علاقهمند به سیاست نیست.»
ارسال نظر