بخش بیست و هشتم
آفتابپرستهای چشم آبی
فورزا نووا و کاساپوند مدافع ممنوعیت مهاجرت بوده و مخالف طرح عناصر «اصل خاک» در قانون ایتالیا هستند. این نبرد چند سال پیش شروع شد اما با انتصاب یک وزیر کنگویی به نام «سیسیلی کی ینگ» بهعنوان وزیر ادغام تقویت شد. شعار «کی ینگ به کنگو برگرد» یکی از شعارهایی است که از سوی شبهنظامیان فورزا نووا مورد استفاده قرار میگرفت. «کنگوییها و بانکیها... ایتالیا درحال مرگ است» دیگر هراسی را با نگرشهای ضد سرمایهداری شبهنظامیان فورزا نووا در هم میآمیزد. کاساپوند معتدلتر است اما با اصل خاک مخالف بوده و مدافع وضع موجود است.
او [جیانلوکا کاسِری»، یک شبهنظامی افراطی راستگرای ۵۰ساله که سابقا در اتفاقات مرتبط با کاساپوند حضور مییافت] طی درگیری با پلیس گلولهای به مغز خودش شلیک کرد و اندکی بعد مرد. رهبر کاساپوند در فلورانس میگفت: «کاسِری ستیزه جوی عضو انجمن و گروه ما نبود؛ او فقط گاهی در برخی فعالیتها در پیستویا[Pistoia] حضور مییافت و دلیلی برای پنهان کردن آن نداریم.» او افزود: «امروز تراژدی جنون رخ نمود و چهار نفر بدون هیچ دلیلی کشته شدند اما باید به خاطر داشته باشیم که یک دلیل آن میتواند این باشد که دولت نمیتواند هیچ حمایت و کمکی به کودکان ضعیف ارائه دهد.» سخنگوی کاساپوند در پیستویا – زادگاه کاسری - منکر هر گونه مسوولیتی شد و افزود: «او چند باری وارد حلقههای ما شده بود تا در مورد کتابش با عنوان «ریشههای هرج و مرج» [The Keys of Chaos] صحبت کند اما میدانستیم که او فرد بسیار بستهای است که اعتمادی به او نیست.»
با این حال، تردیدی نیست که کاسِری خود را نوفاشیست معرفی کرده و برخی اقدامات سازمان نوفاشیستی کاساپوند را دنبال میکرد. «پایا دوو» [Pap Deaw]، رهبر جامعه سنگالی در فلورانس که مورد حمایت «انجمن ملی پارتیزانهای ایتالیایی» (ANPI) بود، خواستار تعطیلی کاساپوند شد. درخواست او رد شد. در مصاحبه ما با او سه سال پس از این حادثه، وی اعلام کرد: «یکی از چیزهایی که خواستار آن بودیم- که حمایت ANPI را هم داشت- همانا تعطیلی آنجاها (دفاتر مرکزی گروههای نوفاشیست) بود زیرا آنها جاهایی هستند که به مردم یاد داده میشود که نفرت داشته باشند و نیز یک قانون وجود دارد- قانون مانچینو- [Mancino Law] که باید این گروهها را به جرم بازسازی فاشیسم تحت پیگرد قرار دهد. اما همان طور که خودشان در ایتالیا میگویند: وقتی قانون تصویب شد، راهی برای شکستن آن مییابند.»
به گفته «پاپ دوو»، قانون مانچینو که بازسازی سازمانهای فاشیستی را ممنوع میکند و از سوی جنبشهای نوفاشیست به شدت مورد انتقاد است، واقعا اجرا نمیشود. هم «پاپ دوو» و هم رئیس ANPI باور داشتند که درخواستشان رد شده زیرا کاساپوند برخوردار از حمایت بود یا لااقل، در میان دولت راست میانه به رهبری برلوسکونی که در زمان این تراژدی در قدرت بود، تحمل میشد. هر دو نقش دولت راست میانه در مشروع ساختن فاشیسم، نژادپرستی و سخنرانیهای تنفربرانگیز را تقبیح میکردند. نماینده ANPI حتی دولت را در ارجاعی آشکار به نظریههای پوپولیسم ملی «پوپولیست» نامید: «ما بهعنوان انجمن [ANPI] بسیار نگران وضعیتی هستیم که شکل گرفته اما نه حالا برای ۱۰ سال زیرا با این دولت پوپولیست، نمادها، نگرشها و ژستهای فاشیستی مشروعیت مییابند. ما گروههای مخالفی هستیم که بسیار سازمان یافتهاند. هزاران انجمن با نامهای متفاوت هست که همین ایدئولوژی نوفاشیستی را دارند. آنها رسانه دارند و ابزارهای اقتصادی برای حمایت از دفاتری دارند که ما خواهان بسته شدنشان هستیم» (مصاحبه با آلساندرو پینی، رئیس ANPI در فلورانس).
رئیس ANPI دو استدلال مطرح میکند که برای درک تعامل میان دولتهای راست میانه و نوفاشیسم مهم است: اول، این است که دولت راست میانه یک گفتمان سیاسی خلق کرده که به فاشیسم بهعنوان تجربهای تاریخی و یک ایدئولوژی مشروعیت میبخشد؛ دوم، این است که به سازمانهای نوفاشیست ابزارهای اقتصادی برای توسعهطلبی اعطا کرده است. ستیزهجویان مراکز اجتماعی جناح چپ هم با این نظر اشتراک دارند؛ ستیزهجویانی که اغلب قربانیان حملات نوفاشیستها هستند همان گونه که برای «داکس» [Dax] (یک ستیزه جوی چپگرا از میلان که مورد حمله سه حامی نوفاشیست قرار گرفت و به خاطر زخمهایش در سال ۲۰۰۳ درگذشت) هم رخ داد.
رئیس «انجمن داکس» (که به یاد این قربانی شکل گرفت) پیوندی روشن میان مشروعسازی فاشیسم و توسعه ایدههای نژادپرستانه برقرار میسازد که مورد حمایت دولت است: «در مورد داکس، قاتلان سه کودکی بودند که فاشیسم را تحمل نمیکردند. کودکانی که سخنرانیهای متفاوتی در سالهای اخیر از سوی «بوسی» (اتحادیه شمال) و «فینی» (ائتلاف ملی) شنیده بودند. وقتی نمایندگان اتحادیه شمال میگویند: اگر شما مهاجری را دیدید، اسلحه به دست گرفته و باید او را در قایق بکشید؟ در این صورت. چرا کسی که واقعا سلاح دارد چنین نمیکند؟ به نظر من تقصیر سیاستمدارانی است که این سخنرانیها را انجام میدهند. سیاستمدارانی که میگویند هیچ کاری نیست چون مهاجران وجود دارند و بنابراین مهاجران و همجنسگرایان را مقصر میدانند. این گفتمانهای نفرت، نفرت از دیگری، میتواند ریشه در مردمانی بیابد که ممکن است از نظر فرهنگی اندکی آگاه باشند یا به لحاظ روانی ضعیف باشند.» (مصاحبه با یک ستیزهجو، انجمن داکس).
ارسال نظر