دولت مرکزی در کابل از دست میرود؟
شبح جنگ داخلی در افغانستان
این گزارشگران به نقل از مقامهای افغان میافزایند از این دو حملهای که داعش مسوولیت آن را پذیرفته، طالبان مدعی انجام یکی از این حملات است. صرفنظر از اینکه این حملات کار داعش باشد یا طالبان، اما به نوشته «پوپلزای- وسکات» یک نکته مسلم است: «پایگاه نظامی در مرکز کابل در برابر حملات آسیبپذیر است و سوالات زیادی در مورد توانایی دولت افغانستان برای دفاع از خویش برانگیخته است.» شدت یافتن حملات انتحاری به این معناست که «وضعیت امنیتی در افغانستان بدتر شده است و این نشان میدهد که احتمالا میان داعش و طالبان بر سر کسب قدرت و حوزه نفوذ رقابت شدیدی جریان یافته است.»
گزارشگران سیانان بر این باورند که «اگرچه داعش مسوولیت دو حمله را از طریق رسانه اعماق بر عهده گرفته اما هیچ شاهدی دال بر انجام این حمله از سوی مبارزانش ارائه نداده است.» دانشگاه دفاع ملی مارشال فهیم با دو پایگاه نظامی دیگر از جمله پایگاه ناتو در یک جا قرار دارد، چرا که پایگاه ناتو محل استقرار معلمان و مربیانی است که افسران افغان در پایگاه مارشال فهیم را آموزش میدهند. با وجود اینکه آمریکا از سال ۲۰۰۱ در افغانستان حضور دارد اما طالبان در سالهای اخیر بسیار قدرتمندتر شده است و بنابر ارزیابیهای مقامهای آمریکایی، طالبان اکنون بیش از ۴۰ درصد از خاک افغانستان را در دست دارد. این گروه در سال ۲۰۱۷ با حملات انتحاری خود بیش از ۷ هزار سرباز افغانی را کشت.
طالبان یا داعش: با هم یا علیه هم؟
تشدید حملات انتحاری در افغانستان موجب طرح احتمالاتی شده است. برخی میگویند دست داعش در کار است و برخی آن را به طالبان نسبت میدهند. البته تردیدی نیست که داعش در حال ریشه دواندن در افغانستان است. داعش پس از شکستهای مکرر در عراق و سوریه بهدنبال پایگاههای جدید است. یکی از پایگاههای جدید داعش منطقه «ماراوی» در فیلیپین است. پس از شکست در عراق و موصل، شرق آسیا یکی از مراکز مورد توجه نیروهای داعش است. پایگاه دیگر در افغانستان است زیرا داعش با استقرار در این منطقه میتواند به چند نقطه استراتژیک دست یابد: شبهقاره، ایران و آسیای مرکزی. اکنون داعش موفق شده در بخشهایی از افغانستان و هند حضور یابد. از سوی دیگر، برخی از مبارزان این گروه پس از موصل و رقه به مناطق چچن و قفقاز مهاجرت کردهاند و از این طریق تهدیدی جدی برای روسیه محسوب میشوند. یکی از دلایل حضور روسیه در نبرد با داعش در سوریه نابودی این گروه در سوریه بود. در واقع، مسکو ترجیح میداد با داعش در سوریه درگیر شود تا در مناطق «خارج نزدیک» خود. به همین دلیل، افغانستان یکی از مناطق استراتژیک مورد توجه داعش است.
برخی تحلیلگران میگویند بسیاری از نیروهای داعش در سوریه را افغانهایی تشکیل میدهند که سفارت ترکیه در افغانستان با ۵ تا ۷ هزار دلار آنها را جذب کرده و ضمن گسیل آنها به سوریه و عراق، آنها را به عضویت داعش در آورده است. او با ذکر این موضوع نتیجه میگیرد که داعش و طالبان در افغانستان تفاوت ماهوی چندانی ندارند. برخی دیگر از تحلیلگران بر این باورند که داعش با تشکیل «ولایت خراسان» منطقه گستردهای به وسعت قفقاز، چچن، داغستان، ایالت سینکیانگ چین، شمال هند، کشمیر، بنگلادش، افغانستان، پاکستان و ایران را در نظر دارد. این تحلیلگران بر این باورند که «زمانی که داعش به هر دلیلی در جغرافیای خاورمیانه با شکست روبهرو شود، نیروهایی که طیف عربزبان داعش را در بر میگیرند به مناطقی مانند یمن، لیبی و سومالی منتقل خواهند شد و بخش غیرعربی آنها مانند پاکستانیها، افغانها، چچنیها، تاجیکها و ازبکها به منطقه آسیای شرقی و آسیای میانه که به آن مجموعا «ولایت خراسان» گفته میشود، انتقال داده میشوند.»
داعش اکنون در ولایتهایی مانند ننگرهار، هلمند، بدخشان و فاریاب در افغانستان حضور چشمگیری دارد، چراکه تمرکز داعش بر این مناطق به دلیل وجود منابع مالی مانند مواد مخدر بیشتر است و آنها در این فکر هستند که اگر روزی نتوانند از کانالهای غربی و منطقهای خود تسلیحات و تجهیزات دریافت کنند بتوانند کانالهای دیگری را بهصورت بومی برای خود تعبیه کنند. «مجیب مشعل» و «فهیم عابد»، گزارشگران نیویورک تایمز، در گزارش ۲۹ ژانویه ۲۰۱۸ خود چند سناریو را برمیشمارند:
الف) مقامهای افغان معتقدند که طی هفتههای اخیر و با افزایش فشارهای آمریکا بر پاکستان و قطع کمک ۲ میلیارد دلاری به اسلامآباد، این کشور دست شبکه حقانی و زیرمجموعههای طالبان را در انجام حمله به افغانستان باز گذاشته تا به این وسیله هم به واشنگتن و هم به کابل هشدار دهد که احتمال افزایش فشار به اسلامآباد میتواند موجب سرریز حملات طالبان به افغانستان شود. «مشعل- عابد» بر این باورند که شورشیان طالبان به مثابه «اقمار» پاکستان در افغانستان هستند و در انجام حملات خود گوش به فرمان اسلامآباد دارند. دستیاران اشرف غنی، رئیسجمهوری افغانستان، بر این باورند که پیش از اینکه فشار آمریکا بتواند موجب تغییر در محاسبات پاکستان شود، مقامهای اسلامآباد میکوشند تا با اعمال فشار بر طالبان برای انجام عملیات بیشتر، دولت کابل را تضعیف کنند. به عبارت دیگر، واشنگتن، اسلامآباد و کابل سه ضلع مثلثی هستند که طالبان در بطن آن قرار دارد اما «نسبت» و «فرمانبرداری» این گروه از اسلامآباد بیش از دو ضلع دیگر است. از سوی دیگر، «کیم سنگوپتا»، گزارشگر دفاعی ایندیپندنت هم در گزارش ۲۹ ژانویه ۲۰۱۸ خود مینویسد: «محمد معصوم استانکزی، رئیس امنیت ملی افغانستان، اعلام کرد که این حملات اقداماتی ویرانگر از سوی حامیان پاکستانی طالبان است تا نشان دهند که این گروه را نمیتوان حاشیهنشین کرد.»
«مجید قرار»، دیپلمات ارشد در کابل میگوید شواهدی در دست است که نشان میدهد تجهیزات بهکار رفته در حملات طالبان از سوی ارتش پاکستان به مبارزان اسلامی در کشمیر (لشکر طیبه) و افغانستان (طالبان) داده شده است. او معتقد است که برخی از این تجهیزات از سوی شرکتی در بریتانیا تامین میشود. بنابراین، احتمال زیاد این است که ارتش پاکستان در پس این حملات باشد. پاکستان با هدایت اینگونه عملیات هراسافکنانه هدفمند، قصد دارد به دونالد ترامپ و نیز به دولت افغانستان این پیام را برساند که هنوز قدرت را در منطقه در دست دارد.
ب) منتقدان افغان اما بر این باورند که این کشور اکنون از «بحران قانون اساسی» رنج میبرد. این مساله موجب تشدید بحرانهای امنیتی در این کشور شده است. از سوی دیگر، رقابتهای داخلی و کارشکنیهای مقامهای افغان موجب کند شدن روند اصلاحات در این کشور شده است. بهطور مثال، برخی مقامهای افغانی ۱۳ سال در پستهای دولتی حضور داشتند. وقتی اشرف غنی، رئیسجمهور فعلی، قصد داشت آنها را برکنار کند، با مقاومت این مقامها روبهرو شده و انرژی زیادی از دولت گرفت. بنابراین، خلأ قانونی و امنیتی داخلی علت دیگر تشدید حملات طالبان عنوان شده است. از سوی دیگر، برخی تحلیلها حاکی از این است که ارتش و نیروهای امنیتی- اطلاعاتی افغانستان هنوز آنقدر توانمند نشدهاند که از پس تامین امنیت و پیشبینی و خنثیکردن تهدیدات برآیند. گزارشگران نیویورکتایمز هم بر این باورند که برخی منتقدان هم انگشت را به سوی شخص «غنی» نشانه رفته و میگویند او حضور رسانهای اندکی دارد و با مردم «رو راست» نیست. برخی هم میگویند او به ندرت با رسانهها سخن میگوید و او را متهم به «درک نکردن وخامت اوضاع» میکنند و میگویند «تمرکز خود را بر بوروکراسی شکننده قرار داده است.» غنی هم به نوبه خود انگشت اتهام را به «روسایطالبان» نشانه میرود که کنایهای است از پاکستان؛ کشوری که بهدلیل فشارهای بینالمللی منزوی شده است.
ج) گزارشگران نیویورکتایمز بر این باورند که طالبان افغانستان با تشدید حملات خود میخواهد انتقام حملات آمریکا را بگیرد. «مشعل- عابد» مینویسند در سال ۲۰۱۷ دولت آمریکا بیش از ۴ هزار بمب در افغانستان فروریخت. در قاموس طالبان، دولت افغانستان هم در این فرآیند بیتقصیر نبود. اکنون نیروهای آمریکایی ۱۴ هزار نیرو در افغانستان دارد و گفته میشود قرار است واحدهای رزمی- مشاورهای جدید آمریکایی وارد افغانستان شوند. اعلام سیاست جدید آمریکا در افغانستان (افزایش نیرو، قطع مذاکره با طالبان، فشار بر پاکستان برای مهار شبکه حقانی و ...) نشان میدهد که ترامپ برنامههایی برای این کشور دارد. با این حال، تحلیلگران پاکستانی هم بیکار ننشستهاند. آنها بحران طالبان را به اوضاع داخلی افغانستان نسبت میدهند. «عارف رفیق»، تحلیلگر پاکستانی در موسسه خاورمیانه و نویسنده «اکسپرس تریبیون» در پاکستان که در یک شرکت مشاورهای سیاسی هم مشغول است، با نقل گزارشی از سازمان ملل مینویسد: «جنگ افغانستان یک بن بست فرسایشی است که بهواسطه آن طالبان توانسته قلمرو خود را توسعه داده و تحکیم بخشد.» او در تحلیلی که در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۸ در نشنال اینترست نوشته مینویسد: «این بن بست فرسایشی درحال تبدیل شدن به یک نبرد پیچیده است مانند جنگ داخلی افغانستان در دهه ۹۰ یا جنگ داخلی فعلی در سوریه.» او معتقد است: «اکنون بسیاری از طرفها در افغانستان دارای تضاد منافع هستند و این تضاد منافع میتواند سببساز تبدیل افغانستان به سوریهای دیگر باشد.»
ارسال نظر