دولت چین در «کتاب سفید» دفاع ملی خود در سال ۲۰۰۸ اعلام کرد سطح هشدار نیروهای هسته‌ای این کشور تنها زمانی افزایش خواهد یافت که «چین مورد تهدید هسته‌ای قرار گیرد.» با این حال، تفکر هسته‌ای چین به‌شدت تحت‌تاثیر استراتژی‌های هسته‌ای کشورهای دیگر است. در سطح کلان، چین به تدریج درحال پذیرش سیستم تحلیلی جامعه استراتژیک غربی است و بنابراین، مفاهیم و چارچوب‌ها برای تحلیل و بحث در مورد مسائل مربوط به استراتژی هسته‌ای را به عاریت گرفته است.  

با این حال، پس از دریافت درک عمیق‌تری از استراتژی‌های هسته‌ای غربی، برخی محققان چینی اکنون تصور می‌کنند که سیاست تلافی هسته‌ای کشورشان به قدر کافی انعطاف ندارد. از این‌رو، «یوون جینگبو» و «تانگ لیون» استدلال می‌کنند که در محیط امنیتی جدید چین، این کشور باید «کارکرد تسلیحات هسته‌ای را از وضعیت بازدارندگی استراتژیک به وضعیت بازدارندگی و جنگی تغییر دهد.» این دیدگاه مورد تایید اقلیتی از محققان است اما نشان‌دهنده فشار برای تلفیق و همانندسازی‌ای است که استراتژی‌ها و اقدامات غربی درحال وارد کردن عناصری در تفکر هسته‌ای سنتی چین است. تغییر در تفکر هسته‌ای چین و تغییر در قابلیت هسته‌ای این کشور نقش مهمی در این فرآیند ادغامی ایفا کرده است. از نظر قابلیت‌های مادی، چین زرادخانه هسته‌ای خود را از هیچ شروع کرد و توسعه داد و از آن زمان به تدریج آن را نوسازی کرد؛ فرآیندی که پیوسته اما آرام بوده است.

چین تا دهه ۸۰ به‌دنبال قابلیت ضدحمله هسته‌ای علیه آمریکا نبود. از آن زمان به این‌سو، نیروهای هسته‌ای این کشور اساس امنیت ملی خود را در نظر گرفته و به‌طور موثری مانع از این شدند که با ضربات هسته‌ای دیگران مورد تهدید قرار بگیرند.  با این حال، نقشی که تسلیحات هسته‌ای در استراتژی امنیت ملی چین ایفا می‌کنند به تدریج قوام یافته است. چین در مواجهه با درخواست‌های قوی از جانب دولت‌های غیرهسته‌ای [منظور دولت‌های فاقد تسلیحات هسته‌ای است] برای خلع‌سلاح هسته‌ای، به تدریج به این درک رسید که دستیابی به خلع‌سلاح کامل و تمام‌عیار در کوتاه‌مدت غیرواقعی است. پیش از اینکه خلع‌سلاح کامل هسته‌ای انجام گیرد، چین دریافت که دارای منافع همپوشانی با دیگر دولت‌های دارای تسلیحات هسته‌ای در زمینه مسائل هسته‌ای است. در عین حال، با افزایش قدرت ملی چین، این کشور به عضو مهمی در نظام بین‌المللی موجود تبدیل شد و اشتیاق برای محیط بین‌المللی باثبات را به‌عنوان یکی از منافع حیاتی ملی‌اش مورد شناسایی قرار داد. از آن زمان به این‌سو، از آنجاکه اشاعه هسته‌ای بی‌ثباتی را برای نظام بین‌المللی موجود به ارمغان آورد، مخالفت چین با اشاعه هسته‌ای قوی‌تر شده است.

تمام این مولفه‌ها موجب تغییر چین از یک «کشور هسته‌ای خاص» به یک «کشور هسته‌ای نرمال» شد. چین به‌عنوان یکی از ۵کشوری که به لحاظ قانونی براساس NPT دارای تسلیحات هسته‌ای است، رویکرد خود را از مقاومت در برابر هویتش به‌عنوان دولتی دارای تسلیحات هسته‌ای به پذیرش آن تغییر داد. برای دهه‌ها، تغییر در تکنولوژی‌های نظامی و محیط بین‌المللی بر توسعه قابلیت‌های هسته‌ای چین تاثیر گذاشته و تغییرات سیاسی‌ای را سبب شد اما فلسفه هدایت‌بخش در پس سیاست هسته‌ای چین منطق ذاتی خاص این کشور را دنبال کرده است. طی بیش از ۵۰ سال تکامل هسته‌ای چین، تفکر هسته‌ای این کشور مفروضات کلیدی و سنتی خود را حفظ کرده مانند محتاط بودن در جنگ، در جست و جوی برابری بودن، محدودیت در استفاده از زور که تمام اینها تجلی خواسته‌های برابری‌طلبانه و انسانی چین است. تفکر هسته‌ای چین نمایش‌دهنده برخی ایده‌های فلسفی سنتی مانند هولیسم است. با بین‌المللی شدن تحولات، تفکر هسته‌ای سنتی چین هم به ناگزیر به بده‌بستان و تعامل با تفکر هسته‌ای غربی روی آورد و این هم به‌خاطر نفوذ غرب است. این موجب فرصت‌ها و چالش‌هایی برای سیاست هسته‌ای آینده چین شد. متخصصان و سیاست‌گذاران چین باید تعیین کنند که چگونه ویژگی‌های مثبت تفکر هسته‌ای سنتی چین را به پیش ببرند و همزمان، درس‌های مثبتی از تجربیات کشورهای دیگر بیاموزند.

بخش سوم

احتمال درگیری نظامی چین و آمریکا

مقدمه

با افول مزیت و برتری نظامی آمریکا، این کشور اعتماد به نفس اندکی در نبرد با چین خواهد داشت. قابلیت‌های نظامی بهبودیافته چین به‌ویژه قابلیت‌های «ضددسترسی» و «منع منطقه‌ای» (A۲AD) به این معناست که ایالات‌متحده نمی‌تواند روی دستیابی به کنترل عملیاتی، تخریب سیستم‌های دفاعی چین و دستیابی به پیروزی قاطع (در صورت وقوع جنگ) حساب باز کند. با در نظر داشتن این بحث، گزارش فعلی می‌خواهد روی چند بحث تمرکز کند: آلترناتیوهایی برای جلوگیری از جنگ میان این دو کشور؛ هزینه‌ها و تاثیرات این جنگ بر هر دو کشور؛ آمادگی‌هایی که آمریکا باید به آن دست یابد و روش‌هایی برای توازن در اهداف جنگی به‌دلیل هزینه‌ها. تصور نویسندگان این گزارش بر این است که این جنگ «منطقه‌ای» و «متعارف» خواهد بود و به احتمال زیاد از طریق کشتی‌ها و زیردریایی‌ها، هواپیماها و انواع موشک‌ها، در فضا (علیه ماهواره‌ها) و فضای سایبری (علیه سیستم‌های کامپیوتری) کلید بخورد. تصور ما بر این است که جنگ در منطقه آسیای شرقی شروع خواهد شد و محدود به همان‌جا خواهد بود. این منطقه جایی است که نقاط بالقوه ستیز میان این دو کشور وجود دارد و تمام نیروهای چینی در آنجا استقرار دارند.  آرایش گسترده نظامی قوای طرفین و قابلیت روزافزون رصد و حمله به نیروهای خصم می‌تواند بخش زیادی از غرب پاسیفیک را به «منطقه جنگی» تبدیل کند و تبعات اقتصادی عظیمی به‌دنبال داشته باشد. بعید است که از سلاح هسته‌ای استفاده شود: حتی در یک نبرد متعارف شدید هیچ طرفی شکست خود را آن‌قدر جدی نمی‌انگارد که خطر تلافی هسته‌ای را به جان بخرد و جنگ را به سوی نبرد هسته‌ای سوق دهد. همچنین بر این باوریم که چین – به‌دلیل قابلیت اندک برای انجام حمله با تسلیحات متعارف- به خاک آمریکا حمله نخواهد کرد مگر از طریق فضای سایبری. در عوض، حملات ضدهسته‌ای آمریکا علیه اهداف نظامی در چین می‌تواند گسترده باشد. بازه زمانی مورد مطالعه ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۵ است.