بخش صد و بیست و نهم
نه «صلح آمریکایی» نه «صلح چینی»
این کشور از تمام کشورهای دارنده تسلیحات هستهای خواست بهصورت بیقید و شرط اعلام کنند که آغازگر استفاده از این تسلیحات نخواهند بود و فورا وارد مذاکره شده و معاهدهای را امضا کنند که به شکل متقابل تضمین کند آغازگر استفاده از تسلیحات هستهای نخواهند بود. این اولین باری بود که چین این طرح را در تاریخ مشارکت دیپلماتیکش درباره این موضوع مطرح میکرد. در نتیجه، بسیاری از کشورها به استقبال آن رفتند.
در جلسه ویژهای که در نشست شصت و هفتم مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۱۲ به خلعسلاح اختصاص داده شده بود- علاوه بر حفظ موضع اصلی در مورد خلعسلاح هستهای- چین همچنین پیشنهاد داد که دولتهای هستهای به جد تعهدات و وظایف خلعسلاح هستهای خود را محقق ساخته و آشکارا متعهد شوند که دارندگی و مالکیت دائمی تسلیحات هستهای را دنبال نکنند. چین اعلام کرد که دولتهای هستهای سیاستهای بازدارندگی خود مبتنی بر آغازگر بودن در استفاده از تسلیحات هستهای را رها کنند و آشکارا به آغازگر نبودن متعهد شوند و مذاکراتی را در مورد پیمان متقابل آغازگر نبودن یا عدم استفاده اول انجام دهند. بار دیگر، چین بیان کرد که خلعسلاح هستهای باید اصول حفظ ثبات استراتژیک بینالمللی و تضمین امنیت نامحدود برای همگان را دنبال کند.
چهارم، کشورها باید در مذاکرات مختلف کنترل تسلیحات مشارکت داشته باشند
تنها پس از یافتن جایگاه و کرسی دوباره خود در سازمان ملل بود که چین در فرآیندهای چندگانه کنترل تسلیحات، خلعسلاح و منع اشاعه در عرصه بینالمللی مشارکتی اساسی یافت. تا پیش از این، چین مواضع خود در مورد خلعسلاح را تنها میتوانست در وضعیتهای چندجانبه در خارج از سازمان ملل یا از طریق بیانیههای یکجانبه اعلام کند. از زمان شروع اصلاحات در چین و بازگشایی این کشور به روی جهان، این کشور سیاست خارجی خود را تنظیم کرده و به تدریج در نظام بینالملل ادغام شد. چین در کنار پیشنهادش برای یک مفهوم امنیتی جدید در دهه ۹۰ و پیشنهاد ترویج مفهوم برقراری یک جهان هماهنگ در اوایل قرن ۲۱، مواضع و سیاستهای فعالتر و سازندهتری اتخاذ کرده است. این کشور در فرآیند بازنگری NPT با نگرشی سازنده مشارکت کرد، پیمان جامع منع آزمایشهای هستهای را در سال ۱۹۹۶ امضا کرد و شروع مذاکرات زودهنگام را در کنفرانس خلعسلاح در ژنو برای پیمان منع تولید مواد شکافتی برای استفاده در تسلیحات هستهای مورد حمایت قرار داد. این سیاستها و رویکردها هماهنگ با روح خلعسلاح هستهای و کنترل تسلیحات هستهای بوده است.
از سال ۲۰۰۰، در اولین کمیته مجمع عمومی سازمان ملل و کنفرانس خلعسلاح، چین همواره از دولتهای هستهای دیگر خواسته تا بهطور غیرمشروط تضمینهای امنیتی برای تمام دولتهای غیرهستهای ارائه داده و یک ابزار حقوقی بینالمللی در مورد این مساله را در سریعترین زمان مورد مذاکره قرار داده و پیمانی در مورد آن منعقد سازند. چین فعالانه از کنفرانس خلعسلاح خواسته تا کمیته ویژه در مورد تضمینهای امنیتی منفی را دوباره تشکیل داده و به سرعت کارهای اساسی و مذاکرات مربوطه را به اجرا در آورند. چین برنامهای را در مورد مسائل امنیتی غیرهستهای طی جلسه سوم کمیته مقدماتی برای کنفرانس بازنگری طرفهای NPT در سال ۲۰۰۵ ارائه داد و این موضع را مورد بازتایید قرار داد. طی سالها، هرگاه کمیته اول ترتیبات بینالمللی برای تضمین امنیت دولتهای غیرهستهای را به بحث میگذاشت، چین در حمایت از این قطعنامه رای میداد.
دیدگاه دانشمندان چینی درباره مسائل خلعسلاح هستهای بینالمللی: فرهنگ استراتژیک چین و خلعسلاح
سیاست خارجی چین عمیقا متاثر از تفکر فلسفی سنتی چین است. تائوئیسم، کنفوسیوسیسم، موهیسم، فلسفه رستگاری (Legalism)، مکتب طبیعت گرایان، مکتب نظامیان و سایر سنتها همگی به فلسفه چین در مورد مسائل دیپلماتیک و امنیتی یاری رساندهاند که از این میان، یک عنصر مهم ایدئولوژیکی احتیاط در جنگ است.
گزارش ملی در مورد اجرای NPT که در سال ۲۰۱۴ از سوی دولت چین ارائه شد به تفصیل اندیشه چینی را شرح میدهد و بیان میدارد که «استراتژی هستهای دفاعی چین ریشه در سنت فرهنگ استراتژیک دفاعی این کشور دارد... زیرا محتاط بودن در جنگ مولفه بس مهمی در فرهنگ استراتژیک چین است؛ چراکه از بدو ظهور تسلیحات هستهای دولت چین قاعدهای کلی را مطرح کرده که براساس آن بمبهای اتمی نمیتوانند حلال جنگها باشند و این کشور به آغازگر نبودن در استفاده از این تسلیحات متعهد شده است.
هدف این موضع مخالفت و محدود کردن جنگ هستهای است و حتی فراتر از آن، ابراز عدم اشتیاق چین به دامن زدن به جنگ هستهای است. عنصر مهم دیگر فرهنگ استراتژیک چین «جنگ عادلانه» است، یعنی داشتن دلیل معقول برای شروع جنگ و مجازات شر و ترویج خوبی است. این اندیشه بهطور مستقیم بر شکلگیری مفهوم کسب برتری با وارد آوردن ضربه آن هم فقط پس از اینکه دشمن به این نظریه استراتژیک باستانی حمله کرد تاثیرگذار بود. سیاست آغازگر نبودن چین تداوم همین اندیشه جنگ عادلانه است.
ایده مهم دیگری هم در فرهنگ استراتژیک چین هست و آن «تسلیم کردن دشمن بدون جنگ» است چنانکه از سوی «سون تزو»، استراتژیست نظامی برجسته چین، مطرح شده است که اعتقاد داشت که باید تا حد امکان از خشونت دوری جست... برای دنبال کردن منافع خود از طریق پیروزی یا حذف کامل یک گروه قومی یا یک کشور، یک پیروزی تمام عیار هرگز به دست نمیآید و دستیابی به آن هدف نیز دشوار خواهد بود. چین نمیتواند شاهد یک فاجعه انسانی باشد که بهواسطه جنگ هستهای بر بشریت تحمیل میشود و این دلیل مهمی برای تعهد چین به آغازگر نبودن در استفاده از تسلیحات هستهای است.»
ارسال نظر