من رادیو گوش نمیکنم وای به حال بقیه مردم!
عجیب است؛ یعنی این بحث پانعربیسم برای توده مردم مهم نبود؟
چرا برایشان مهم بود، ولی گرفتاری ما این بود که دموکراسی نداشتیم که مردم بتوانند بحث کنند. اگر بحث میکردیم، توده مردم موافق ما میشدند. یادم میآید که سالیان بعد یک دفعه با شاه صحبت میکردم که او گفت من نمیفهمم چرا مردم نمیفهمند که این عبدالناصر چه نیتهایی درباره ایران دارد. گفتم به خاطر اینکه ما حاضر نیستیم مردم را آگاه کنیم. گفت به چه صورتی؟ گفتم تبلیغاتی را که رادیو میکند من گوش نمیکنم وای به حال بقیه مردم. گفت باید چه کار میکردم؟ یک جزوهای آن موقع عبدالناصر نوشته بود به نام فلسفه انقلاب که تازه درآمده بود و من فرانسهاش را خوانده بودم. یکی از مهملاتی که من در عمرم خواندم این جزوه بود. این مرد مدیر درجه یکی بود و واقعا یک افسر لایقی بود، ولی نه فلسفه سرش میشد و نه اینطور مسائل. یک مقدار پرتوپلا در آنجا نقل کرده بود و به تفصیل در مورد اینکه این قسمتهایی که مال ایران بود باید جزو سرزمین عرب بشود و... در آنجا صحبت کرده بود. در ضمن هم اصلا سبک حرفش عیان بود. گفتم اگر من به جای وزارت اطلاعات خودمان باشم یک نسخه از این جزوه فلسفه انقلاب آقای عبدالناصر را با تقدیم احترامات وزیر اطلاعات، به تمام مردم میدادم. برای اینکه گفتم اصلا ما تبلیغاتمان غلط بود. با مردم صحبت نمیکردیم. این صحبتهایی است که باید بعدا بکنیم، ولی به هر حال همینقدر بهتان بگویم که به جای اینکه ما بگذاریم مردم خودشان فکر کنند و نتیجه بگیرند، میخواستیم به خوردشان چیزهایی را بدهیم که مورد سلیقهمان بود و ممکن بود درست باشد، ممکن بود درست نباشد. خب این جور در نمیآمد، وگرنه با یک آزادی فکری، باز همین نتیجه را میگرفتیم.