ظرفیت‏‌سازی به جای اقدام نظامی

تلافی

اگر انتقام‌‌جویی برنامه‌‌ریزی شده باشد، این سوال مطرح می‌شود که ایران چه زمانی و چگونه تلافی خواهد کرد؟ همچنین چه چیزی آن را تاکنون عقب نگه داشته است؟اینکه منطقه روی لبه چاقوی جنگ احتمالی همه‌جانبه می‌‌چرخد، چیزی است که تحلیلگران بی‌‌شماری به آن اشاره کرده‌‌اند، احتمالی جدی که ایران باید برای آن آماده باشد؛ حتی در حالی که تحرکات بین‌المللی خود را برای اجتناب از آن تنظیم می‌کند.

طراحی معماری جدید

ایران با تکیه بر درس‌‌هایی که در آخرین جنگ همه‌‌جانبه خود آموخته است، در تلاش است تا به بازدارندگی جدیدی در جنگ متعارف دست یابد.یک سال پس از انقلاب ۱۹۷۹ ایران، عراق با حمایت غرب به این کشور حمله و جنگ ایران و عراق را آغاز کرد. این درگیری هشت سال به طول انجامید و ایران را از نظر اقتصادی و اجتماعی ویران کرد.تعداد دقیق شهدای این جنگ مشخص نیست؛ اما برخی معتقدند جنگ با عراق جان نزدیک به یک میلیون ایرانی را گرفت و صدها‌هزار خانواده را متلاشی کرد. آسیب‌‌های ناشی از آن جنگ باعث شد که نخبگان حاکم، معماری امنیتی را بر اساس یک هدف روشن ایجاد کنند: دیگر جنگی همه‌جانبه به هر قیمتی وجود ندارد.الجزیره مدعی است: ایران پس از حمله ایالات متحده به عراق به نیروهای نیابتی خود متکی بود، اما اکنون برای تعیین گام‌‌های بعدی خود به یک ذهنیت جدید و منابع عظیم نیاز دارد و شاید به همین دلیل است که به‌رغم تحریک‌‌های اسرائیل تاکنون از تشدید تنش خودداری کرده است.

اسرائیل در ماه اکتبر ماشین نظامی خود را در نوار محاصره شده غزه در تلافی حمله حماس به اسرائیل که طی آن ۱۱۳۹ نفر کشته و حدود ۲۵۰ نفر به اسارت درآمدند، به حرکت درآورد.اکنون به نظر می‌رسد که اسرائیل تلاش دارد تا بر این شتاب بیفزاید و با کسانی که به عنوان رقبای منطقه‌‌ای می‌بیند، یعنی حزب الله و ایران وارد نبرد شود.حمله مستقیم به ایران که خطوط قرمز آن را نقض می‌کند، این کشور را مجبور به واکنش نظامی می‌کند، در حالی که هر گونه وخامت شبکه گروه‌‌های متحد آن می‌تواند به معنای کاهش نفوذ منطقه‌‌ای ایران باشد.علاوه بر این، یک جنگ متعارف با اسرائیل می‌تواند به درگیری مستقیم با ایالات متحده تبدیل شود که احتمالا هزینه آن بسیار بالا خواهد بود.

معماری امنیتی ایران

حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ یک فرصت و همچنین یک تهدید امنیتی برای ایران بود.این فرصت شامل برکناری دشمن اصلی ایران، صدام حسین، رئیس‌جمهور وقت عراق بود.اما تهدید این بود که پس از پایان حمله آمریکا به عراق، ایالات متحده تمرکز خود را به ایران معطوف کند.تهران یک معماری امنیتی برای از بین بردن این تهدید ایجاد کرد و نیروهای نیابتی بیشتری ایجاد کرد تا آمریکا را در عراق مشغول نگه دارد، در صورت تشدید تنش به عنوان یک عامل بازدارنده علیه آمریکا عمل کند و منافع ایران در عراق را حفظ کند. بیش از ۲۰ سال بعد، نقش‌‌آفرینی و حضور تهران در عراق بسیار پررنگ‌‌تر شده است. نیروهای نیابتی ایران، یعنی حشدالشعبی (PMF)، اکنون بخشی از ارتش عراق هستند و اکثر احزاب شیعه در دولت ائتلافی با ایران ارتباط مستقیم دارند و البته تنها در عراق نیست که نفوذ ایران احساس می‌شود.

هنگامی که بهار عربی در سال ۲۰۱۱ جرقه تظاهراتی را در سوریه برانگیخت که به خشونت کشیده شد، ایران نیروهای نیابتی خود را در سوریه بسیج کرد تا از بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه حمایت و از منافع منطقه‌‌ای خود محافظت کند. بهار عربی همچنین به تغییراتی در یمن منجر شد، جایی که پس از برکناری علی عبدالله صالح، رئیس‌‌جمهور وقت، حوثی‌‌های همسو با ایران به تدریج کنترل بسیاری از بخش‌‌های این کشور را به دست گرفتند.سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سرشناس سپاه قدس ایران، چهره و فرمانده این گروه‌‌های مقاومت بود.معماری امنیتی او که روی نیروهای نیابتی شکل گرفته بود، از سال ۲۰۰۴ تا سال ۲۰۲۰، هنگامی که زمان «جنگ ترکیبی» فرا رسید، موثر بود؛ یک جنگ فرسایشی طولانی‌مدت، با شدت کم، حملات تاکتیکی و درگیری‌‌های غیرمستقیم.

در سال ۲۰۲۰، ایالات متحده، سردار سلیمانی را در بغداد ترور کرد؛ پس از آن گفته می‌شود که ایران به نیروهای نیابتی خود استقلال بیشتری داده است تا از هرگونه مسوولیتی که ممکن است ایجاد کنند، فاصله بگیرد و به عنوان یک تنظیم‌کننده باقی بماند تا اینکه یک مرکز کنترل باشد که مستقیما نیروهای نیابتی را کنترل می‌کند.سپس حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ اتفاق افتاد که به دوران جنگ ترکیبی پایان داد زیرا یک جنگ متعارف احتمالی در پیش بود.

خطوط قرمز ایران چیست؟

تهران با لزوم انتخاب جدی روبه‌روست: باید بازدارندگی را احیا کند و در عین حال از جنگ منطقه‌‌ای اجتناب کند.تا آن زمان، ایران به اصطلاح «صبر راهبردی» خود را حفظ خواهد کرد تا از آنچه خطوط قرمز خود می‌‌داند از جمله خطوط حیاتی اقتصادی مانند تاسیسات نفت و گاز، بنادر و سدها، تمامیت ارضی و امنیت رئیس دولت خود، محافظت کند. «صبر راهبردی» ایران مستقیما با کار ظرفیت‌‌سازی آن در بعد هسته‌‌ای، نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و فناوری که بدون هیچ وقفه‌‌ای حفظ کرده است، مرتبط است.ایران در واکنش به هر یک از موج‌های تحریم از اوایل دهه ۱۹۹۰ و حملات به دارایی‌‌ها یا شخصیت‌‌های کلیدی خود، ظرفیت خود را به‌ویژه در فعالیت‌‌های هسته‌‌ای و برنامه‌‌های موشکی افزایش داده است.

واکنش ایران به ترور هنیه می‌تواند تسریع مشابهی در ظرفیت‌‌سازی باشد، با استفاده از نیروهای نیابتی‌‌اش به عنوان بازدارندگی تاکتیکی موقت و در عین حال تمرکز بر برنامه هسته‌‌ای خود به عنوان بازدارندگی نهایی.جنگ همه‌‌‌‌‌‌‌‌جانبه ریسک برای این عوامل بازدارنده موقت و بازدارندگی نهایی و هسته‌‌ای را در داخل افزایش می‌دهد.با این حال، اسرائیل بر چگونگی داستان تاثیر خواهد گذاشت.الجزیره در نتیجه‌گیری گزارش ادعا می‌کند: تل‌آویو با اطمینان از حمایت «آهنین» آمریکا، باید به این پرسش پاسخ دهد که آیا پاسخ به ایران «مناسب» است یا خیر. همین ابهام باعث می‌شود که ایران قبل از اقدام دوباره تامل کند.