همه افکارسنجیها از محبوبیت فزاینده امپراتوری زرد در خاورمیانه حکایت میکند
قلب اعراب در مشت چین
پاسخدهندگان در سه کشور از پنج کشوری که بعد از ۷ اکتبر مورد بررسی قرار گرفتند، در پاسخ به این سوال که آیا سیاستهای ایالات متحده یا چین برای امنیت منطقه آنها خوب است یا خیر، گفتند که رویکرد چین را ترجیح میدهند. حضور واقعی چین در منطقه حداقل بوده است، زیرا تعامل آن بیشتر بر معاملات اقتصادی از طریق ابتکار یک کمربند و یک جاده متمرکز شده است. به نظر میرسد افکار عمومی عرب در خاورمیانه درک میکنند که چین نقش محدودی در وقایع غزه ایفا کرده است: تنها ۱۴درصد از پاسخدهندگان لبنانی، ۱۳درصد از مراکشیها، ۹درصد از کویتیها، ۷درصد از اردنیها و ۳درصد از موریتانیاییها موافق بودند که چین متعهد به دفاع از حقوق فلسطینیان است.
بنابراین، این احتمال وجود دارد که دیدگاههای مثبت فزاینده پاسخدهندگان نسبت به چین نشاندهنده نارضایتی آنها از سیاستهای ایالات متحده و غرب باشد. هنگامی که سوالات سیاسی خاصتری پرسیده شد، پاسخدهندگان پاسخهای دوسوگرایانهتری دادند. بسیاری از کویتیها، موریتانیاییها و مراکشیها در پاسخ به این سوال که آیا آنها فکر میکنند سیاستهای چین در «حفاظت از آزادیها و حقوق» بهتر است یا سیاستهای آمریکا، یا سیاست پکن و واشنگتن به یک اندازه خوب هستند یا به یک اندازه بد هستند، گفتند: سیاستهای ایالات متحده بهتر از سیاستهای چین است. با این حال، پاسخ دهندگان در دو کشور هم مرز با اسرائیل برعکس این احساس را داشتند: در نظرسنجیهای عرب بارومتر در اردن و لبنان پس از ۷ اکتبر، تعداد بیشتری از پاسخ دهندگان موافق بودند که سیاستهای چین در حمایت از حقوق و آزادیها بهتر از ایالات متحده است.
سابقه چین در حمایت از حقوق و آزادیها در داخل و خارج ضعیف است، اما مردم لبنان و اردن اکنون سابقه ایالات متحده را بدتر میدانند. این یافته نشاندهنده روند بزرگتری در دادههای عرب بارومتر است؛ به این معنا که جغرافیا اهمیت دارد. مردمی که نزدیک به درگیری در غزه زندگی میکنند و کشورهایشان در طول تاریخ تعداد زیادی از پناهندگان فلسطینی را در خود جای دادهاند، کمترین اعتماد را به سیاستهای خاص ایالات متحده در خاورمیانه ابراز کردند.
گزارش اقلیت
بررسیهای ما نشان میدهد که کاهش حمایت اعراب از ایالات متحده اجتنابناپذیر نیست و افکار عمومی عرب با حساسیت به تفاوتها در سیاست ایالات متحده در قبال مسائل کلیدی در منطقه واکنش نشان میدهند. این نشانه قویتر از نتایج در مراکش پدیدار میشود؛ کشوری در منطقه که روند شک و تردید فزاینده در مورد سیاست ایالات متحده را شکست داده است.در سال ۲۰۲۲، ۶۹درصد مراکشیها دیدگاه مثبتی نسبت به ایالات متحده داشتند که تاکنون بیشترین حمایت را در جهان عرب دارد. این حمایت قوی در واقع افزایش یافته است: بررسی زمستان ۲۰۲۴-۲۰۲۳ توسط عرب بارومتر نشان داد که ۷۴درصد مراکشیها اکنون به ایالات متحده نگاه مثبت دارند. مراکش همچنین تنها کشوری است که جمعیت آن به وضوح سیاستهای امنیتی خاورمیانهای ایالات متحده را با ۱۳درصد بر سیاستهای چین ترجیح میدهند.
نقشی که ایالات متحده در حمایت از مراکش در یک مناقشه ارضی ایفا کرده است تقریبا به طور قطع دلیلی است که نظر مراکشیها متفاوت است. برای دههها، دولت مراکش بخش اعظم صحرای غربی را اداره میکند، جایی که جنبشی با حمایت الجزایر به دنبال ایجاد یک کشور مستقل است. تا سال ۲۰۲۰، هیچ کشور عضو سازمان ملل، حاکمیت مراکش را به رسمیت نمیشناخت. در آن سال، ایالات متحده ادعای مراکش بر صحرای غربی را در ازای رسمی کردن روابط دیپلماتیک مراکش با اسرائیل به رسمیت شناخت. بهویژه در نیمه دوم سال ۲۰۲۳، دولت بایدن به شدت این سیاست را تایید کرد.
نظرسنجی عرب بارومتر در مراکش مصادف شد با سفر بسیار تبلیغاتی جاشوا هریس، دیپلمات ارشد ایالات متحده، از الجزایر و رباط برای تاکید بر این موضع سیاسی. به نظر میرسد که سیاست مراکش در صحرای غربی تا حد زیادی ایالاتمتحده را از کاهش حمایتی که در سایر کشورهای عربی متحمل شده بود، مصونیت داد. سایر کشورهای غربی که از آمریکا در به رسمیت شناختن حاکمیت مراکش بر صحرای غربی پیروی نکردند، حمایت مردم مراکش را حفظ نکردهاند. بین سالهای ۲۰۲۲ و زمستان ۲۰۲۴-۲۰۲۳، درصد مراکشیهایی که میگفتند دیدگاه مثبتی نسبت به بریتانیا دارند از ۶۸درصد به ۳۰درصد کاهش یافته که کاهشی بزرگتر از سایر کشورهای مورد بررسی است. نظر مراکشیها در مورد فرانسه نیز ۱۰ امتیاز کاهش یافت.
در هر کشوری که ما بررسی کردیم، پاسخدهندگان نشان دادند که معتقدند کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، و نه بازیگران جهانی، بیش از همه متعهد به حمایت از حقوق فلسطینیان هستند. با این حال، این نظر به معنای تمایل به اتخاذ بیطرفی یا خروج ایالات متحده از خاورمیانه نیست. بهرغم خشم از سیاستهای ایالاتمتحده در قبال غزه، افکار عمومی عرب به صراحت اعلام کردند که میخواهند ایالاتمتحده در حل بحران اسرائیل و فلسطین مشارکت داشته باشد.
یکی از پرسشهای نظرسنجی عرب بارومتر از پاسخدهندگان این بود که کدام موضوع باید در رأس دستور کار دولت بایدن در خاورمیانه و شمال آفریقا باشد و هفت گزینه را ارائه داد: توسعه اقتصادی، آموزش، حقوق بشر، زیرساختها، ثبات، مبارزه با تروریسم و مساله فلسطین. در سه کشور از چهار کشوری که این سوال در نظرسنجیهای پس از ۷ اکتبر پرسیده شد، تعداد زیادی از پاسخدهندگان موافق بودند که بایدن باید مساله فلسطین را، حتی بیش از سایر نگرانیهای کلیدی پیش روی کشورهایشان، در اولویت قرار دهد. در واقع، نسبت شهروندان عرب که به این موضوع پاسخ دادند که اولویت اصلی دولت بایدن در منطقه باید مساله فلسطین باشد، طی دو سال گذشته به طور چشمگیری افزایش یافته است . ۲۱ امتیاز در اردن، ۱۸ امتیاز در موریتانی و مراکش، و ۱۷ امتیاز در لبنان؛ دادههای ما از تونس نشان میدهد که این افزایش تقریبا بلافاصله پس از شروع عملیات نظامی اسرائیل در غزه رخ داده است.
جنگ غزه، حمایت اعراب از عادیسازی روابط با اسرائیل را از سطح پایینی کاهش داده است. با این حال، این به آن معنا نیست که جهان عرب مخالف حل و فصل صلحآمیز مساله اسرائیلیها و فلسطینیهاست. تحقیقات ما در تونس در ابتدا نشان داد که وقوع جنگ در غزه ممکن است باعث کاهش حمایت از راهحل دو دولتی شود. در واقع، در نظرسنجیهایی که بین دسامبر ۲۰۲۳ و مارس ۲۰۲۴ در اردن، موریتانی و مراکش انجام شد، درصد بیشتری از پاسخدهندگان حمایت خود را از راهحل دو دولتی نسبت به راهحل یکدولتی، کنفدراسیون، یا «دیگری» بدون پایان نشان دادند. رویکردی که از این گزینهها در سال ۲۰۲۲ پشتیبانی کرده بود.
قبل از حوادث ۷ اکتبر، به نظر میرسید که نظم منطقهای جدیدی در خاورمیانه در حال ظهور است. از آنجا که برخی از دولتهای عربی به دنبال عادیسازی روابط با اسرائیل بودند که شامل اولین توافقنامههایی از این دست در حدود ۳۰ سال گذشته میشد، به نظر میرسید که ممکن است شکاف اولیه در منطقه بین اسرائیل و کشورهای عربی نباشد، بلکه بین تهران و کشورهایی که به دنبال مهار نفوذ ایران هستند بروز کند.
ممکن است هنوز هم ایالات متحده بتواند چنین ائتلافی را ایجاد کند: کمک اردن به اسرائیل در دفع حمله موشکی و پهپادی ایران در ۱۳ آوریل، و تصمیمات عربستان سعودی و امارات برای ارائه اطلاعات به ایالات متحده قبل از آن حمله، تا حدودی نشان میدهد که رهبران کلیدی عرب همچنان بر این باورند که همسویی مجدد منطقهای به نفع آنهاست.
اما تا زمانی که کاهش حمایت منطقهای از ایالات متحده ادامه داشته باشد، تلاشها برای یک همسویی کامل با مشکل مواجه خواهد شد. پیمانهای صلح سرد، مانند توافقهایی که بین اسرائیل، مصر و اردن منعقد شدهاند، همیشه در معرض خطر پاره شدن هستند. ایالات متحده به عنوان یک واسطه برای عادیسازی معاملات غیرقابل جایگزین است. توافقنامه صلح مصر-اسرائیل و اسرائیل-اردن عمدتا به دلیل کمکهای عظیم ایالات متحده به هر دو کشور عربی برقرار شد. قراردادهای عادیسازی در نیم دهه گذشته به وعدههای ایالات متحده برای رسیدگی به نگرانیهای کشورهای عربی، از جمله به رسمیت شناختن حاکمیت مراکش بر صحرای غربی، حذف سودان از فهرست کشورهای حامی تروریسم، و فروش جتهای جنگنده F-۳۵ به امارات وابسته بوده است.
در شرایط پس از ۷ اکتبر، از دست دادن حمایت شهروندان عرب نه تنها به معنای به خطر انداختن حمایت رهبران عرب است، بلکه ثبات داخلی متحدان اصلی عرب ایالات متحده را نیز به خطر میاندازد. خشم مردم در مورد رنج فلسطینیان قبلا به خیابانها سرازیر شده است. در اردن، اعتراضات پیش از این پروژه رفاه، یک توافقنامه مورد حمایت امارات و ایالات متحده بین اردن و اسرائیل در مورد آب و انرژی را از مسیر خود خارج کرده است. رژیمهای عربی پس از همکاری با اسرائیل و ایالات متحده برای مقابله با حمله ایران، به دلیل ترس از برافروختن بیشتر خشم شهروندان خود، در مورد نقش خود سکوت کردهاند.
ایالات متحده باید تلاش کند تا فشار عمومی را که دولتهای عربی به دلیل همکاری با اسرائیل برای مقابله با نفوذ ایران احساس میکنند، کاهش دهد. منطقه در نقطه محوری قرار دارد و ایالات متحده از نظر تئوری در موقعیت خوبی قرار دارد تا از اهرمهای لازم برای کمک به تضمین آتشبس در غزه و کمک به حرکت اسرائیلیها و فلسطینیها به سمت صلح استفاده کند. با این حال، برای بازگرداندن اعتبار منطقهای خود، ایالات متحده باید گامهای عینی و عملگرایانهای به سمت راهحل دو دولتی بردارد و مشخص کند که حکومت موثر در غزه پس از جنگ چگونه خواهد بود و اسرائیلیها و فلسطینیها چه کاری باید انجام دهند تا اطمینان حاصل شود که پیشرفت به سوی صلح حاصل میشود.
ایالات متحده نه تنها باید از مذاکرات صلح حمایت کند، بلکه باید بر توقف گسترش شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری نیز پافشاری کند. برای مدت طولانی، اعراب تصور میکردند که ایالات متحده برای تامین منافع خود و رهبران عرب متحد پیش از منافع شهروندان عادی تلاش میکند - حتی زمانی که شهروندان عرب به دنبال حمایت بیشتر از تلاشهای دموکراسیسازی و مبارزه با فساد هستند.علاوه بر این، یک رویارویی دیگر ایران و اسرائیل ممکن است به اندازه رویارویی که در آوریل ۲۰۲۴ رخ داد، موثر نباشد. ممکن است ویرانگر باشد. ایالات متحده باید تلاش کند تا اعتماد مردم عرب را برای مهار ایران، نه تنها به صورت مخفیانه، بلکه با سیاستهای علنی، شجاعانه و موثر جلب کند.
وضعیت کنونی خطرات و فرصتهایی را برای ایالات متحده فراهم میکند. در بیشتر کشورهای عربی معادل مستقیمی برای مساله صحرای غربی مراکش وجود ندارد. اما مورد مراکش روشن میکند که وقتی شهروندان عرب احساس میکنند که ایالات متحده از منافع آنها دفاع میکند، در مورد آن به نحو مطلوبتری قضاوت میکنند. خطرات ناشی از عدمرسیدگی به کاهش حمایت اعراب از ایالات متحده فراتر از غزه است. بدون تغییر قابلتوجهی در حمایت ایالاتمتحده از جنگ اسرائیل، و بدون تغییرات هوشمندانه در سیاست ایالات متحده برای بیحرکتی درازمدت ضدآمریکایی فزاینده اعراب، سایر بازیگران - از جمله چین - به تلاش خود در خاورمیانه ادامه خواهند داد تا ایالات متحده را از نقش خود خارج کنند.