این دیدگاه جهانی که بایدن بیان کرد به پایان جنگ جهانی دوم بازمی گردد؛ زمانی که نخبگان آمریکایی به این نتیجه رسیدند که انزواطلبی دهه ۱۹۳۰ به ظهور آلمان نازی و امپراتوری ژاپن کمک کرده است و نهاد امنیتی واشنگتن تصمیم گرفت که دیگر این اشتباه را مرتکب نشود. از هری ترومن تا باراک اوباما، هر رئیس‌‌‌جمهور ایالات متحده سیاست خارجی خود را بر اساس شبکه‌‌‌ای از ائتلاف‌‌‌های جهانی، به‌ویژه ناتو و معاهده امنیتی ایالات متحده و ژاپن استوار کرد. وقتی دونالد ترامپ، رئیس‌‌‌جمهور شد با مواجهه با متحدان کلیدی مانند آلمان و ژاپن به‌‌‌عنوان مفت‌خورهای ناسپاس، تا حدی این اجماع را زیر پا گذاشت.

سپس بایدن به عنوان رئیس‌‌‌جمهور به رویکرد سنتی آمریکا بر اساس اتحاد بازگشت. اما این امکان وجود دارد که او آخرین رهبر ایالات متحده باشد که با تمام وجود از ایده آمریکا به عنوان «هژمونی لیبرال» - اصطلاح آکادمیک برای پلیس جهان - استقبال می‌‌‌کند. در این میان، چشم‌‌‌انداز بازگشت ترامپ به کاخ سفید در سال آینده علامت سوال بزرگی را در مورد آینده رهبری آمریکا در جهان ایجاد می‌‌‌کند. او در اولین دوره ریاست جمهوری خود به خروج ایالات متحده از ناتو علاقه‌‌‌مند بود.در دوره دوم، در واقع او ممکن است از آن عبور کند. در حقیقت، اگر او رادیکال‌‌‌ترین نسخه ایدئولوژی خود مبنی بر «اول آمریکا» را دنبال می‌‌‌کرد، دولت دوم ترامپ می‌توانست با این ایده که می‌‌‌گوید به نفع آمریکاست که زیربنای ترتیبات امنیتی را در سه منطقه استراتژیک جهان - اروپا، شمال شرق آسیا و خلیج‌فارس - ایجاد ‌‌‌کند، با یک شکست کامل روبه‌رو شود.

در هر یک از این مناطق، آمریکا اکنون با یک رقیب فعال روبه رو است که مشتاق دیدن خروج آن است. در اروپا، آن رقیب روسیه است. در آسیا چین است. در خاورمیانه نیز ایران است. روسیه به اوکراین حمله کرده است. چین پایگاه‌‌‌های نظامی در سراسر دریای چین جنوبی ساخته و تایوان را تهدید می‌‌‌کند. ایران از نیروهای نیابتی مانند حزب‌‌‌الله، حماس و حوثی‌‌‌ها در یمن برای به چالش کشیدن دوستان آمریکا در سراسر منطقه استفاده می‌‌‌کند.اگر ایالات متحده به‌‌‌طور جدی تعهدات نظامی خود را در سراسر جهان کاهش دهد، چین، روسیه و ایران همگی سعی می‌‌‌کنند از خلأ قدرت ناشی از آن استفاده کنند. در این میان، سه کشور همکاری نزدیک‌‌‌تری با هم دارند. همه آنها مشتاقانه ایده «جهان چند قطبی» را ترویج می‌‌‌کنند که رمزی است برای پایان دادن به هژمونی آمریکا.

در خود ایالات‌متحده نیز اجماع دو حزبی جمهوری‌خواه و دموکرات به نفع رهبری جهانی فعال به وضوح در حال شکست است. در سال ۲۰۱۶ که ترامپ در آن به‌‌‌عنوان رئیس‌‌‌جمهور انتخاب شد، یک نظرسنجی نشان داد که ۵۷‌درصد از آمریکایی‌‌‌ها موافق بودند که ایالات متحده باید «با مشکلات خود کنار بیاید و اجازه دهد دیگران به بهترین شکل ممکن با مشکلات خود برخورد کنند.» ترامپ روند خروج آمریکا از افغانستان را آغاز و بایدن آن را تکمیل کرد. اما جو بایدن سپس از طریق حمایت از اوکراین و تایوان و در واکنش به جنگ اسرائیل و غزه تلاش کرد تا رهبری جهانی ایالات متحده را مجددا تایید کند.در مقابل، ترامپ و دیگر جمهوری‌خواهان برجسته، مانند ران دیسانتیس، علیه کمک به اوکراین روی آورده‌‌‌اند.

جمهوری‌خواهان همچنان در حمایت خود از اسرائیل ثابت قدم هستند اما جناح چپ حزب دموکرات به‌‌‌طور فزاینده‌‌‌ای مخالفت می‌‌‌کند. نظرسنجی‌‌‌ها نشان می‌‌‌دهد که مردم آمریکا به‌‌‌شکل رو به افزایش نسبت به چین مشکوک هستند. اما اینکه آیا این به تمایل به جنگ برای تایوان ترجمه می‌شود، جای سوال دارد. در اینجا، محدودیت‌‌‌های عملی نیز وجود دارد. با افزایش تنش‌‌‌های امنیتی در سراسر جهان، ایالات‌متحده به‌‌‌طور روز افزون برای ایفای نقش پلیس در سه منطقه اصلی به‌‌‌طور همزمان مشکل پیدا می‌‌‌کند. یکی از دلایلی که دولت بایدن در تامین موشک‌‌‌های دوربرد اوکراین نسبتا خسیس بوده است، ممکن است این باشد که پنتاگون می‌‌‌خواهد بخشی از ذخایر خود را - در صورتی که برای تایوان مورد نیاز باشد، نگه دارد. افزایش مخارج دفاعی نیز در شرایطی که ایالات متحده کسری بودجه ۵.۷درصد تولید ناخالص داخلی دارد و بدهی ملی آن به ۱۲۳‌درصد تولید ناخالص داخلی می‌‌‌رسد، ساده نیست.

مدت‌‌‌هاست که این مکتب فکری در دانشگاه وجود دارد که ایالات متحده باید تعهدات نظامی خود را در خارج از کشور به‌‌‌طور جدی کاهش دهد. پروفسورها جان میرشایمر و استفان والت استدلال کرده‌‌‌اند که وقتی صحبت از حفظ توازن قوا در اروپا، خاورمیانه و آسیا می‌شود، «واشنگتن باید (تامین) پول را به قدرت‌‌‌های منطقه بسپارد.»

در واقع، مشکل اینجاست که قدرت‌‌‌های منطقه‌‌‌ای که آمریکا به آنها فشار می‌‌‌آورد، برای کنترل جاه‌‌‌طلبی‌‌‌های منطقه‌‌‌ای روسیه، چین و ایران مجهز نیستند. اتحاد ناتو بدون ایالات متحده در بهترین حالت ناکارآمد به نظر می‌رسد و در بدترین حالت ممکن است سقوط کند. اسرائیل و عربستان سعودی برای مهار ایران، بدون قدرت ایالات متحده در پس زمینه مبارزه خواهند کرد. ژاپن، کره جنوبی، فیلیپین و استرالیا نیز با مشکلات مشابهی با چین در آسیا مواجه خواهند شد. عواقب عقب‌‌‌نشینی آمریکا از جهان احتمالا در آخرین مرحله در خود ایالات متحده احساس خواهد شد. اما همان‌طور که نسل پس از ۱۹۴۵ فهمید، حتی آمریکا نیز در نهایت با ظهور قدرت‌‌‌های غیر‌دموکراتیک و توسعه‌‌‌طلب در اروپا، آسیا یا خاورمیانه تهدید می‌شود.