چهار پیشفرض غلط در مورد عادیسازی
این بدان معنا نیست که توافق سعودی غیرممکن یا غیر قابل دوام است. این صرفا بدان معناست که هر سه ضلع این مثلث باید بهایی بالاتر از آنچه مایل هستند یا توانایی پرداخت آن را دارند، بپردازند. در این مرحله بایدن بدبین است و این تردید و بدبینی بیشتر نسبت به روابط دوجانبه ایالات متحده و عربستان سعودی است تا روابط با اسرائیل. از منظر سیاست خارجی آمریکا این موضوع پیش از هر چیز یک معامله آمریکایی – سعودی است که اسرائیل در آن گنجانده شده است. بایدن بیش از آنکه مشتاق باشد از خود تردید نشان داده و تنها پیش از آغاز به تفکر در مورد هزینه – فایده و سرمایه سیاسی که باید صرف کند به بررسی بیشتر امکانپذیری چنین توافقی رضایت داده است. این چهار پیشفرض که از اسرائیل سرچشمه گرفته و تداوم یافته به قدری ناقص هستند که هر یک بدون پرداختن به امکانپذیری چنین معاملهای کالبدشکافی آن را ضروری میسازد:
پیشفرض اول: بایدن واقعا خواستار توافق است
این پیشفرض بر چه اساسی است؟ او هرگز چنین خواستهای را از خود نشان نداده و به ندرت این موضوع را بهطور عمومی مطرح میکند. بایدن واقعا خواستار توافقی است که شامل یک پیمان دفاعی کامل با ریاض و محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی باشد. ولیعهدی که بایدن پیشتر او را به عنوان یک «یاغی» توصیف کرده بود و در سال گذشته در جده به شکل مشت به مشت با او مواجه شد، اما حرفهای رئیسجمهوری آمریکا برای افزایش تولید نفت را برای جبران صادرات نفت تحریم شده روسیه به اروپا نادیده گرفت.
پیش فرض دوم: بایدن نیازمند کسب دستاوردی در عرصه سیاست خارجی است
این پیشفرض کاملا مهمل و بیپایه است. فقط مردم خوب خاورمیانه که معتقدند خورشید در اطراف منطقه میچرخد میتوانند چنین پیشفرض سطحیای را بپذیرند. پیروزی بایدن در عرصه سیاست خارجی با روسیه آغاز میشود و با روسیه به پایان میرسد. عزم و پایداری او در ایستادگی در برابر حمله پوتین علیه اوکراین، تعریف مجدد ناتو تحت رهبری آمریکا، تقویت و گسترش آن پیمان با الحاق فنلاند و سوئد و ارسال گسترده کمکها و تسلیحات به ارزش بیش از ۴۰ میلیارد دلار به اوکراین یک دستاورد در مقیاس بزرگ در عرصه سیاست خارجی است.
پیشفرض سوم: بایدن میخواهد جلوی نفوذ چین به خاورمیانه را بگیرد
دخالت رو به رشد چین در خاورمیانه چه به عنوان بخشی از ابتکارعمل کمربند و جاده توسط شی جین پینگ، رئیسجمهور چین و چه به عنوان اقدامی برای سرپیچی از «نظم آمریکا» و حضور ایالات متحده در حاشیه اقیانوس آرام ناشی از رویکرد بازی با حاصل جمع صفر است که بر روابط با آمریکا حاکم است. به همین دلیل است که چین در سال ۲۰۲۱ میلادی یک توافقنامه راهبردی ۲۵ ساله با ایران امضا کرد و در اوایل سال جاری میانجی نزدیکی ایران و عربستان سعودی شد. چینیها از مخالفت آمریکا با سرمایهگذاریهای زیرساختی و مخابراتی در بنادر عربستان سعودی و امارات متحده عربی آگاه هستند. با این وجود، چین نه رقیبی برای اهرمهای دیپلماتیک و نظامی ایالات متحده در منطقه است و نه یک تامینکننده تسلیحات جایگزین. چین روزانه ۱۲ تا ۱۳ میلیون بشکه نفتخام وارد میکند و بهشدت به عربستان سعودی، عراق، امارات، عمان و کویت وابسته است که تقریبا ۵۰ درصد از این واردات را تشکیل میدهند. روسیه حدود ۱۷ درصد عرضه میکند رقمی که پس از حمله روسیه به اوکراین افزایش یافت و سپس از فروش آن به اروپا منع شد. بنابراین، وابستگی از هر دو طرف پیش میرود. عربستان نفت کمتری به چین خواهد فروخت، زیرا آمریکاییها از آن کشور خواستهاند این کار را انجام ندهد، اما آیا این خواسته عملی خواهد شد؟ البته که نه. آیا چین سرمایهگذاری کمتری در عربستان انجام خواهد داد؟ بدیهی است که نه. آیا کسی در واشنگتن واقعا فکر میکند که عربستان سعودی در ازای تضمینهای امنیتی ایالات متحده، روابط با چین را به میزان قابل توجهی کاهش میدهد؟ آیا کسی باور دارد که محمد بن سلمان این کار را انجام دهد؟ آیا واقعا کسی فکر میکند که دعوت کشورهای بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) برای پیوستن عربستان سعودی به آن گروه واقعا دلار آمریکا را به عنوان ارز جهانی مورد استفاده در معاملات عمده به خطر میاندازد؟ ایالات متحده به تدریج از خاورمیانه جدا میشود و صحنه بازی در هند و اقیانوس آرام، شبه جزیره کره و به ویژه دریای چین جنوبی و تنگه تایوان را در اولویت قرار میدهد. توافق با عربستان سعودی و اسرائیل دقیقا چگونه میتواند بین ریاض و پکن شکاف ایجاد کند؟ مقامهای اسرائیلی که تلاش زیادی برای پیشبرد این توافق میکنند استدلال کردهاند که بهتر است سعودیها رآکتور هستهای تامین شده توسط آمریکا را انتخاب کنند تا رآکتور چینی. نتانیاهو چند ماه پیش به خود میبالید که به زودی به چین میرود تا به بایدن نشان دهد که اسرائیل گزینههایی دارد، اما سعودیها یک گزینه آماده دریافت نیز در اختیار دارند: دریافت تسلیحات هستهای از پاکستان یا روسیه.
پیشفرض چهارم: اهمیت توافق میان اسرائیل و عربستان تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴
این مضحکترین استدلال مطرح شده است. آمریکاییها به سیاست خارجی رای نمیدهند. آمریکاییها بهطور کلی به عربستان سعودی اهمیت نمیدهند و از هرگونه درگیری نظامی خارجی و احتمالی بیشتر در خاورمیانه بیزار هستند. حدود ۷۵ درصد از یهودیان آمریکا به جو بایدن رای خواهند داد، زیرا ۷۵ درصد یهودیان آمریکا دموکرات هستند و مانند همه آمریکاییها به مسائل و مشکلاتی، چون اقتصاد، مراقبتهای بهداشتی، تهدید علیه دموکراسی آمریکا، جرم و جنایت و دادگاه عالی اهمیت میدهند. علاوه بر این، حتی اگر چنین توافقی حاصل شود و بایدن از آن راضی باشد و تعهدات عربستان و اسرائیل کافی و قابل تایید به نظر برسد باید آن را به سنای ایالات متحده ارائه کند. در قانون اساسی آمریکا ذکر شده که رئیسجمهور با مشورت و جلب موافقت اعضای مجلس سنا آن هم با موافقت دوسوم سناتورهای حاضر از اختیارات و صلاحیت انعقاد معاهدات برخوردار خواهد شد.
دو سوم در حال حاضر به معنای ۶۷ سناتور است. اگر همه ۵۱ دموکرات تایید کنند (که بعید به نظر میرسد) او به جلب نظر ۱۶ سناتور جمهوریخواه نیاز خواهد داشت. آیا او میتواند نظر مثبت آنان را جلب کند یا آنان ترجیح خواهند داد عرصه را برای بایدن در سال انتخابات تنگتر سازند؟ اگر ۱۰ تا ۱۵ دموکرات در مورد معاهده با عربستان سعودی یا طرف فلسطینی که به اعتقاد آنان به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته ملاحظاتی داشته باشند چه خواهد شد؟ هر یک از این سناریوها چگونه میتوانند به نفع بایدن در سال ۲۰۲۴ میلادی باشند؟ در نتیجه، آن ادعایی که درباره «فروش سیاسی بزرگ به رایدهندگان» درباره حصول توافق سعودی – اسرائیلی – آمریکایی مطرح میشود در عمل واقعیت ندارد. در مرحله فعلی بایدن هنوز بسیار مشکوک است و تردید زیادی نسبت به مزایای پیمان با سعودی، نسبت به توانایی و تمایل نتانیاهو برای پرداختن به مساله فلسطین با توجه به دولت متشکل از اعضای راست افراطی او دارد. بایدن حتی تردید دارد که پیامدهای سیاسی توافق میان عربستان و اسرائیل در واشنگتن به نفع او باشد. اگر محمد بن سلمان و نتانیاهو هر دو به نتیجه برسند که البته این یک «اگر» بزرگ است بایدن احتمالا از این ایده استقبال خواهد کرد. اما اینکه ادعا شود این اولویت و اشتیاق فراوان اوست و «واقعا به چنین توافقی نیاز دارد» ادعایی کاملا نادرست است.
منبع: فرارو