دولت بایدن پلن سی را کلید زده است
قمار ایرانی بایدن
اریک بروئر دستیار رئیسجمهور در زمینه ابتکار هستهای و هنری روم عضو ارشد موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک ۹ ژوئن در فارن افرز نوشتند: از آن زمان، ایران اعتراضات ضددولتی را در داخل کشور پشت سر گذاشته و به روسیه کمک نظامی کرده است و تمام شور و شوق باقیمانده برای احیای برجام را در پایتختهای غربی از بین برده است. جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا سرانجام در ماه نوامبر اعلام کرد: «برجام مرده است.»
در حالی که مذاکرات با شکست مواجه شد، برنامه هستهای ایران به روشهای بیسابقه و در سطح برخی موارد غیرقابل برگشت پیشرفت کرد. از زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در سال ۲۰۱۸ از توافق خارج شد، و بهویژه طی دو سال گذشته، ایران به نقاط عطف مهم هستهای دست یافته است. این کشور صدها پوند اورانیوم بسیار غنیشده را ذخیره کرده و هزاران سانتریفیوژ پیشرفته را نصب کرده است. ایران میتواند در عرض چند هفته اورانیوم را در سطح تسلیحاتی و برای اولین بمب خود غنیسازی و در مدت کوتاهی پس از آن مواد لازم برای بمبهای بعدی را تولید کند.
در ماههای اخیر، ایران تقریبا هیچ بهایی برای این پیشرفتهای هستهای پرداخت نکرده است. برعکس، موقعیت ژئوپلیتیک آن بهبود یافته است. این کشور روابط خود را با چین و روسیه تقویت کرده و در عین حال روابط با برخی از همسایگان خود از جمله رقیب منطقهای خود عربستان سعودی را عادی کرده است. به راحتی میتوان فهمید که چرا مقامات ایران ممکن است به این باور برسند که هم میتوانند کیک هستهای خود را داشته باشند و هم آن را نوش جان کنند.
اگر دولت بایدن از طرح الف - احیای برجام - صرف نظر کرده است، از چرخش به طرح B که توسط بسیاری از تحلیلگران و همچنین مقامات اسرائیلی پیشنهاد شده است، خودداری کرده است: فشارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی بر تهران. در عوض، طرح C را انتخاب کرده است، تلاشی برای جلوگیری از بدترشدن مناقشه هستهای با ایران و در عین حال حفظ امکان حل و فصل آن در آینده. واشنگتن از تشدید تنشهای خطرناک اجتناب میکند که میتواند با افزایش فشار همراه باشد و به راهحل دیپلماتیک ضربه بزند؛ به این امید که شرایط برای یک توافق جدید برای جایگزینی برجام در طول زمان مساعدتر شود. اما حتی اگر موفقیتآمیز باشد، طرح C هزینههایی را به همراه خواهد داشت.
این طرح به ایران اجازه میدهد تا برنامه هستهای خود را به طور پیوسته توسعه دهد و در عین حال خود را از انزوای اقتصادی و سیاسی رها کند و این استراتژی به جای ایجاد زمینه برای توافقی که برنامه هستهای تهران را معکوس میکند، خطر تثبیت وضعیت ایران به عنوان یک کشور آستانه هستهای را به همراه دارد. در نتیجه، ایالات متحده و سایر کشورهای ذینفع باید تلاشهای خود را برای جلوگیری از برداشتن گامهای کلیدی ایران در مسیر دستیابی به سلاح هستهای و پیچیدهتر کردن تلاشهای تهران برای ایجاد خطوط حیاتی جدید اقتصادی و عادیسازی وضعیت هستهایاش مضاعف کنند. این رویکرد بهترین شانس را برای جلوگیری از بدترین سناریوهای احتمالی یک ایران مجهز به سلاح هستهای یا جنگ در خاورمیانه فراهم میکند و در عین حال پتانسیل نوعی توافق دیپلماتیک را نیز حفظ میکند.
محدودیتهای پلن سی
پذیرش طرح C توسط دولت بایدن نشاندهنده تمایل این دولت به اجتناب از ایجاد بحرانی است که تمرکز را از اولویتهای دیگر منحرف میکند. همچنین بیانگر این واقعیت است که گزینه ارجح - توافقی که پیشرفتهای هستهای ایران را معکوس میکند و محدودیتها و اقدامات شفافسازی دقیقی را بر برنامهاش اعمال میکند - برای آینده قابل پیشبینی غیرممکن و پرهزینه باقی خواهد ماند. به عبارت دیگر، طرح C تصدیق این است که اگرچه وضعیت موجود خوب نیست، اما گزینههای جایگزین میتوانند به مراتب بدتر باشند. حتی قبل از شروع جنگ در اروپا، دولت بایدن قصد داشت توجه را از خاورمیانه و رقابت با چین و روسیه منحرف کند. مقامات آمریکایی استدلال کردند که یک رویارویی بزرگ با ایران باعث منحرف شدن منابع از مسائل مهمتر میشود و در خاورمیانه، دولت اهداف دیگری دارد که ممکن است شانس بیشتری برای موفقیت داشته باشد، مانند میانجیگری برای توافق عادیسازی بین اسرائیل و عربستان سعودی.
در نتیجه، «کاهش تنش» کلیدواژه سیاست ایالات متحده در قبال ایران بوده است. در عمل، این به اجرای سهلگیرانه تحریمهای نفتی ایالات متحده علیه ایران و پاسخهای محدود به حملات به نیروهای آمریکایی در سوریه و عراق توسط نیروهای نیابتی ایران تبدیل شده است. ایالات متحده همچنین موافقت کرد که در نشست ماه مارس شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی از سرزنش تهران صرف نظر کند، پس از اینکه مشخص شد ایران برای مدت کوتاهی مواد غنیشده ۸۴ درصدی تولید کرده است - درست کمتر از سطح معمول ۹۰درصد اورانیوم با درجه سلاح. علاوه بر این، ایران به طور غیرمستقیم به برخی از وجوه مسدودشده خود در عراق دسترسی پیدا کرده است، در حالی که تهران اجازه افزایش اندک اما ناکافی نظارت بینالمللی بر برنامه خود را داده است.
دولت بایدن ممکن است بر این باور باشد که تنها با ادامه این مسیر میتواند از بدترین سناریو - سلاح هستهای ایران - جلوگیری کند. حتی اگر ایران به گسترش ذخایر اورانیوم خود ادامه دهد، واشنگتن امیدوار است که ترکیبی از رزمایشهای بزرگ با اسرائیل، تهدیدهای اسرائیل برای استفاده از نیروی نظامی علیه ایران، اظهارات مکرر ایالات متحده مبنی بر اینکه اجازه نمیدهد ایران به سلاح دست یابد و هشدارهای اروپا که غنیسازی اورانیوم تا ۹۰درصد باعث اعمال مجدد تحریمهای سازمان ملل میشود، تهران را از تولید مواد با درجه تسلیحاتی باز دارد. اینکه احتمالا بین یک تا دو سال طول میکشد تا ایران یک سلاح هستهای قابل تحویل بسازد، ممکن است بازدارنده دیگری برای تهران باشد؛ البته اگر بتوان ایران را با ابزارهای دیگر مهار کرد، در آن صورت ممکن است توافق کمتر فوری به نظر آید.
هزینههای سیاسی یک توافق مجدد نیز افزایش یافته است. برجام هرگز در کنگره آمریکا محبوبیت نداشت، اما دولت بایدن در ابتدا مایل بود برای احیای این توافق ریسک کند. با این حال، شرایط تغییر کرده است. برای دولت دشوار است از کنگره بخواهد از توافق هستهای حمایت کند که بهطور اجتنابناپذیر تامینکننده منابع نظامی مسکو را تقویت میکند. خاطره واکنش تهران به اعتراضات در سال گذشته هنوز تازه است. با در پیش بودن انتخابات ۲۰۲۴ ایالات متحده، دولت بایدن احتمالا از به راهانداختن نبرد سیاسی با کنگره بیزار است، بهویژه برای توافقی که تقریبا به طور قطع شامل محدودیتهای کمتری بر فعالیت هستهای ایران نسبت به برجام اولیه خواهد بود.اما در طرح C این امید وجود دارد که چشمانداز دیپلماسی ممکن است در طول زمان به حد بلوغ برسد. شرایط داخلی ایران ممکن است تغییر کند.ترکیبی از این عوامل میتواند در نهایت ایران را متقاعد کند که به دنبال معامله باشد و پایان بالقوه جنگ روسیه در اوکراین میتواند مخالفت ایالات متحده در برابر دیپلماسی با ایران را تضعیف کند.
موفقیت فاجعهبار
طرح C همچنان ممکن است اشتباه پیش برود. ایران میتواند شروع به انباشت اورانیوم با درجه تسلیحات کند؛ چه به این دلیل که معتقد است ایالات متحده به چنین رفتاری پاسخ نخواهد داد یا به این دلیل که توسط یک ترور یا حمله پنهانی اسرائیل خشمگین شده است. این به نوبه خود میتواند چرخهای را ایجاد کند که منجر به برخورد نظامی ایالات متحده یا اسرائیل با سایتهای هستهای ایران شود.اما موفقیت - بدون حمله به ایران، بدون تشدید تنش و دورنمای دیپلماسی در مقطعی در آینده - چالشهای خاص خود را به همراه خواهد داشت. زمان لزوما به نفع ایالات متحده نخواهد بود.
در حالی که واشنگتن منتظر است، ایران برنامه هستهای خود را پیش میبرد، روابط خود را با چین و روسیه تقویت میکند، از تحریمهای ضعیف استفاده میکند و انزوای خود را در جهان محدود میکند. در گذشته، ایران مایل به محدود کردن فعالیتهای هستهای خود بوده است، در حالی که معتقد بود خطرات ادامه فعالیتهای هستهای بسیار زیاد است و از یک مدار دیپلماتیک معتبر خارج شده است. اما بعید است که چنین شرایطی به این زودیها تحقق یابد. در واقع، ایران ممکن است بر این باور باشد که برنامه هستهایاش در نهایت نتیجه داده است.
در ماههای آینده، ایران با گسترش ذخایر اورانیوم غنیشده، افزایش قابلیتهای تولید سانتریفیوژ و حفاظت بهتر از تاسیسات خود در برابر حملات نظامی، به بهبود برنامه هستهای از قبل پیشرفتهاش ادامه خواهد داد. تهران همچنین با استفاده از تعداد بیشتری از سانتریفیوژهای پیشرفته به دستیابی به دانش ارزشمند ادامه خواهد داد. در مجموع، این گامها محدود کردن برنامه هستهای ایران را برای جامعه بینالمللی دشوارتر میکند. مواد هستهای را میتوان حذف کرد، اما دانش هستهای را هرگز. در تئوری، تهران با پیشبرد برنامه هستهای خود، اهرمهای بیشتری برای بازی در مذاکرات آینده خواهد داشت. اما رهبران ایران ممکن است تمایلی به پیشرفت به سمت ساخت سلاح نداشته باشند. از زمانی که ایران برنامه خود را در سال ۲۰۰۳ متوقف کرد، هدف نهایی هستهای آن احتمالا تبدیل شدن به یک کشور هستهای در«آستانه» بوده است - کشوری که در صورت نیاز میتواند به سرعت سلاح هستهای بسازد.
برای تهران، این فقط یک معیار فنی نیست، بلکه یک معیار سیاسی است: جهان را مجبور میکند تا وضعیت هستهای ایران را بپذیرد و در نتیجه فشار بینالمللی را کاهش دهد. رهبران ایران با این باور که در مسیر دستیابی به این هدف قرار دارند، ممکن است دلایل کمی برای کاهش برنامه هستهای خود ببینند، بهویژه با توجه به نگرانیهایشان مبنی بر اینکه لغو تحریمها از سوی ایالات متحده قابل اعتماد نیست و به ساکنان کاخ سفید بستگی دارد.
دوستان درموقعیت مرتفع
تغییرات ژئوپلیتیک نیز ممکن است مخالفت سخت ایران با توافق را بهدنبال داشته باشد. اگرچه چین و روسیه احتمالا به مخالفت خود با سلاح هستهای ایران ادامه خواهند داد، اما هر دو برای ایران به طور فزایندهای در مجامع بینالمللی مداخله میکنند و همکاری آنها با ایران، رژیم تحریمی را تضعیف میکند و این مساله ممکن است تهران را متقاعد کند که توافق هستهای را بهطور کل نادیده بگیرد. روزهای همکاری چین و روسیه با دیگر اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد و آلمان برای مهار ایران، همانطور که برای مذاکره بر سر توافق هستهای ۲۰۱۵ انجام دادند، احتمالا دیگر به پایان رسیده است.حمله روسیه به اوکراین به نفع ایران نیز بوده و مسکو را بیشتر به توان نظامی تهران متکی کرده است. روسیه در ازای صدها هواپیمای بدون سرنشین ایرانی و محمولههای مهمات، حمایت سیاسی، پول نقد و فناوری غربی را که در میدان نبرد اوکراین به تصرف خود درآورده است، به ایران ارائه کرده است.
این کشور همچنین در حال بررسی انتقال تسلیحات پیشرفته مانند هواپیماهای جنگنده و فناوری موشکی به ایران است. اینکه روسیه تا آینده قابل پیشبینی از غرب منزوی میماند، تنها اهرم فشار تهران را در قبال مسکو افزایش میدهد. ایران و روسیه به رقابت در بازارهای جهانی کالا ادامه خواهند داد، اما احتمالا روابط اقتصادی آنها عمیقتر خواهد شد. در حالی که ایالات متحده به دنبال از میان بردن شبکههای تحریمی روسیه است، مسکو در حال تلاش برای تقویت سایر مسیرهای تجاری و روابط مالی از جمله با ایران است که محدودیتهای ایالات متحده را دور میزند.
ایران همچنین در حال گسترش روابط با چین است که شاهرگ حیاتی اقتصادی آن است. چین در سال جاری تاکنون حدود یک میلیون بشکه در روز نفت خام و میعانات گازی ایران (یک هیدروکربن مایع بسیار سبک) وارد کرده است که حدود ۸۰درصد از کل صادرات نفتی ایران را به خود اختصاص داده است. تحریمهای ایالات متحده این تجارت را ممنوع میکند، اما واشنگتن آنها را اجرا نکرده است و حجم تبادل انرژی در دو سال گذشته به طور قابلتوجهی افزایش یافته است. هر چه واشنگتن از اقدام بیشتر خودداری کند، این تجارت نهادینهتر و انعطافپذیرتر خواهد شد. البته پکن و مسکو آنچنان که باید از تهران حمایت اقتصادی نکردهاند و محدودیتهای تجاری و سیاسی میتواند همکاریهای آینده را تضعیف کند.
علاوه بر این، این روابط نمیتوانند به طور کامل جایگزین مزایایی که ایران از کاهش تحریمها به دست میآورد، شوند و همچنین نمیتوانند ایران را در کوتاهمدت از وضعیت سخت اقتصادی رها کنند. اما تا زمانی که ایران باور داشته باشد که چین و روسیه میتوانند بیش از آنچه آمریکا و اروپا ارائه کردهاند، انجام دهند، احتمالا در این مسیر خود باقی خواهد ماند.
عادیسازی بدون خلع سلاح هستهای
پویایی در همسایگی ایران نیز به نفع تهران است. طی سال گذشته، ایران روابط خود را با کویت، عربستان سعودی و امارات متحده عربی عادی کرده و تنشهای منطقهای را کاهش داده است. توافق تهران با عربستان سعودی که با میانجیگری چین در ماه مارس انجام شد، بهویژه میتواند تهدیدهای موشکی علیه شهرهای عربستان را کاهش دهد و شانس حل و فصل مناقشه یمن را با فرض پایبندی ایران به توافق، تقویت کند. اگرچه ایالات متحده در هدف کاهش تنش منطقهای منافع مشترک دارد، اما تنشزدایی در خلیج فارس مدل سنتی واشنگتن برای دیپلماسی هستهای را پیچیده میکند. دولت بایدن و کشورهای حوزه خلیج فارس تلاش کردهاند توافق هستهای را پیشنیازی برای گشایش روابط سیاسی و اقتصادی بیشتر قرار دهند - معادلهای که با توافقهای عادیسازی اخیر تضعیف شده است. به عنوان مثال، امارات متحده عربی به دنبال افزایش تجارت با ایران است و به گفته یکی از مقامات اماراتی، این روابط از چین به عنوان شریک تجاری اصلی ایران پیشی میگیرد.
محمد الجدان، وزیر دارایی عربستان، اندکی پس از اعلام توافق عادیسازی گفت که «فرصتهای زیادی برای سرمایهگذاری عربستان در ایران وجود دارد» و در ماه مه، احسان خاندوزی، وزیر امور اقتصادی و دارایی ایران برای گفتوگو در مورد گسترش روابط اقتصادی از ریاض دیدن کرد. اگرچه تحریمهای ایالات متحده همچنان مانع جریانهای اقتصادی خواهد شد، اما کشورهای حوزه خلیج فارس ممکن است تمایل بیشتری به آزمایش محدودیتهای واشنگتن در طول زمان داشته باشند. ایران احتمالا در ماه اکتبر، زمانی که محدودیتهای سازمان ملل بر برنامه موشکهای بالستیک و تحریمهای مرتبط منقضی میشود، احساس خوشایندی خواهد داشت. اکتبر زمان انقضای محدودیتهای موشکی است و این بند شامل مادهای است که ایران را از صادرات هواپیماهای بدون سرنشین به روسیه منع میکند. اگر دولتهای غربی اجازه دهند که این تنظیمات بدون برنامهای برای جایگزینی آنها منقضی شود، این خطر را خواهد داشت که به رهبران ایران این پیام را بفرستند که رویکرد آنها کارآمد است.
به نوبه خود، سیاستگذاران غربی احتمالا همچنان توافق را از نظر سیاسی بسیار پرهزینه میبینند، حداقل تا سال آینده. ایران علاوه بر حمایت از تلاشهای جنگی روسیه و سرکوب ناآرامیهای پاییز، شماری از شهروندان دوتابعیتی، بهویژه اروپاییها، را دستگیر و بازداشت کرده است. حتی اگر تهران اقداماتی را برای کاهش موقت برخی از این تنشها انجام دهد - مثلا با آزادی زندانیان آمریکایی - کاهش همه آنها سخت خواهد بود. داخل ایران، انتخابات پارلمانی در فوریه ۲۰۲۴ و انتخابات ریاست جمهوری در اواسط سال ۲۰۲۵ احتمالا آشفتگی بیشتری ایجاد میکند و هزینه سازش سیاسی را برای مقامات تندرو ایرانی افزایش میدهد.
اما ممکن است خط روشنی برای این چشمانداز تیره و تار وجود داشته باشد: بهبود موقعیت ژئوپلیتیک تهران میتواند تصمیم آن را برای عدماستفاده از برنامه هستهای خود - حداقل در حال حاضر - تقویت کند. مطمئنا، برخی داخل ایران ممکن است برای عبور از آستانه هستهای لابی کنند. اما برنامه هستهای ایران همیشه وسیلهای برای رسیدن به هدف -امنیت، ثبات، استقلال و نفوذ بینالمللی- بوده است نه یک هدف ذاتی. اگر تهران این منافع را به دست آورد، ممکن است به این نتیجه برسد که رفتن به سمت ساخت سلاح ضروری نیست و این دستاوردها را در معرض خطر قرار میدهد.
جلوگیری از بدترین
مشخص نیست وضعیت موجود جدید تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. یک نقطه عطف در اکتبر ۲۰۲۵ خواهد آمد، زمانی که مکانیزم «اسنپبک» توافق هستهای ۲۰۱۵ منقضی میشود و شورای امنیت سازمان ملل برنامه هستهای ایران را از دستور کار خود حذف میکند. (قطعنامه شورای امنیت که برجام را تایید کرد، با وجود اینکه این توافق از بین رفته است، همچنان به قوت خود باقی میماند و غروب محدودیتهای سازمان ملل بهصورت خودکار ادامه مییابد مگر اینکه قدرتهای غربی مفاد اسنپبک را اجرا کنند.) ایالات متحده و متحدانش باید تصمیم بگیرند که آیا اعمال مجدد تحریمهای سازمان ملل علیه ایران ارزش ریسک تولید اورانیوم با درجه تسلیحاتی توسط ایران و خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای را دارد. ایران به نوبه خود باید تصمیم بگیرد که آیا این تهدیدها را عملیاتی کند و خطرات ناشی از برهم زدن محیط مساعد را بپذیرد.
بنابراین ممکن است با نزدیک شدن به ضربالاجل ۲۰۲۵، این خطرات ذهن واشنگتن و تهران را بر یافتن راهحل سیاسی متمرکز کند. با این حال، ایالات متحده نباید تا آن زمان منتظر بماند تا خطرات وقوع یک انفجار را کاهش دهد. حتی در محدوده طرح C، اقداماتی وجود دارد که واشنگتن باید برای کاهش سرعت پیشرفت هستهای ایران و روابط رو به رشد آن با چین و روسیه انجام دهد. اول، ایالات متحده باید تلاشهای خود را برای بازدارندگی در برابر ایران جهت ممانعت از پیشبرد بیشتر برنامه هستهای خود افزایش دهد؛ چه با رسیدن به سطوح بالاتر غنیسازی یا خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای. برای این منظور، دولت بایدن باید بیانیهای مشترک با مجموعهای از کشورها - مانند برزیل، هند، ژاپن، کرهجنوبی، ترکیه، عربستان سعودی و امارات متحده عربی - ترتیب دهد تا نسبت به تحرکات هستهای ایران و آسیبی که تشدید بیشتر تنشها، مانند غنیسازی ۹۰ درصدی، وارد میکند، هشدار دهد. واشنگتن همچنین باید این کشورها و سایر کشورها از جمله چین را تشویق کند که مستقیما این پیام را به ایران ارسال کنند.
با در نظر گرفتن بازی اوکراین، ایالاتمتحده میتواند با سایر کشورها برای توافق بر سر عواقب سخت اقدامات هستهای خاص ایران همکاری کند و این پیامدها را از قبل برای ایران روشن کند. اگر استراتژی تهران تا حدی بر توسعه مشارکتهای جهانی جدید برای عادیسازی مسیر هستهای خود استوار باشد، در آن صورت واشنگتن باید به دنبال انکار این هدف باشد.
دوم، ایالاتمتحده باید تلاش کند تا دسترسی ایران به چین و روسیه را پیچیده کند و مزایای شرقمحوری تهران را از بین ببرد. واشنگتن باید اجرای تحریمها بر صادرات نفت ایران را از جمله با افزایش فشار بر کشورهای واسطه افزایش دهد. همچنین باید با جمهوریآذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان همکاری کند تا پیوندهای ایران و روسیه را افشا و مسیرهای فرار از تحریم را پیچیده کند. در نهایت، حتی اگر شانس توافق کم به نظر برسد، واشنگتن نباید به طور کلی از دیپلماسی دست بکشد. به عنوان مثال، باید بررسی کند که چگونه دیپلماسی ایران و عربستان میتواند درها را برای محدودیتهای هستهای منطقهای باز کند - به طور بالقوه محدودیتهایی را برای فعالیتهای هستهای آینده و تضمینهایی در قبال تولید تسلیحات ایجاد میکند - در حالی که در مورد آنچه چنین ترتیباتی میتواند به دست آورد، واقعبین باشد.
دلیل کمی وجود دارد که باور کنیم، با توجه به شکاف عظیم بین ظرفیتهای هستهای ایران و خلیج فارس، تهران انگیزهای برای محدود کردن معنادار برنامه غنیسازی خود داشته باشد. اینکه تنشها بین ایران و عربستان دقیقا زمانی که برنامه هستهای ایران به اوجهای جدیدی میرسد در حال کاهش است، احتمالا این باور تهران را تقویت میکند که هم میتواند به عبور از نقطه گریز نزدیکتر شود و هم روابط بهتری با همسایگان خود داشته باشد (یا بدتر از آن، اینکه توسعه هستهای ایران انگیزه عربستان سعودی برای ترمیم روابط را ایجاد کرده است).
با وجود این، این امکان وجود دارد که کشورهای خلیج فارس بتوانند در مورد اقدامات در زمینه شفافیت بیشتر و پادمانهای هستهای قویتر، تعهد به عدمبازفرآوری سوخت هستهای یا تولید اورانیوم با درجه تسلیحات و شاید حتی مکانیزمهایی برای همکاری صلحآمیز هستهای به توافق برسند. این اقدامات با محدودیتهای سختگیرانه در برجام بسیار فاصله دارد و ایالات متحده همچنان باید با ایران به عنوان یک کشور هستهای در آستانه مقابله کند. اما در غیاب هرگونه شانس واقعی برای یک توافق جامع هستهای، آنها ممکن است بهترین چیزی باشند که دولت بایدن میتواند به آن امیدوار باشد.