به گزارش «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: با بازگشت بنیامین نتانیاهو به قدرت در اسرائیل، دولت بایدن اکنون با افراطی‌ترین کابینه در تاریخ{جعلی} اسرائیل روبه‌رو شده است، کابینه‌ای که احتمالا باعث افزایش جدی تنش‌ها (اگر نگوییم انفجار) بر سر مساله فلسطین و برنامه هسته‌ای ایران خواهد شد. نتانیاهو تهدید هسته‌ای ایران را در اولویت نخست خود قرار داده است. نتانیاهو در اواخر دسامبر ۲۰۲۲ گفت: «من به یک دلیل اصلی به قدرت برگشتم، تا هر کاری که می‌توانم برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌‌‌ای انجام دهم.» و شرایط اکنون برای دیدگاه نتانیاهو نسبت به چالش ایران مساعدتر از هر زمان دیگری است. 

دورنمای احیای برجام در این مقطع بعید به نظر می‌رسد. بایدن حتی ماه گذشته اعتراف کرد که این توافق مرده است، اگرچه او نمی‌‌‌خواست آن را علنی بگوید. برخورد با اعتراضات در ایران، همراه با عرضه پهپاد برای کمک به جنگ روسیه علیه اوکراین، احساسات ضد ایرانی را در واشنگتن افزایش داده است. با توجه به مخالفت کنگره، این بحث هم وجود دارد که اساسا دولت بایدن قادر به توافق با ایران هست یا نه، زیرا این امر شامل کاهش تحریم‌‌‌ها در زمانی است که تهران با ناآرامی‌هایی در داخل مواجه است و همزمان به ولادیمیر پوتین، رئیس‌‌‌جمهور روسیه در اوکراین کمک می‌کند.  

مقامات آمریکایی از پیش‌بینی اجتناب کرده‌‌‌اند، اما هیچ‌‌‌یک از کارشناسان، اطلاعات درز داده شده از سوی اسرائیل  را درباره برنامه‌‌‌ریزی جدی‌تر واشنگتن و تل‌آویو برای نوعی برخورد با ایران رد نکرده‌‌‌اند. سوال این است: چه نوع برخوردی؟ فقط ایالات‌متحده این توانایی را دارد که سانتریفیوژهای مدفون شده در زیر کوه را بدون پیاده کردن نیرو در ایران، از میان ببرد. فقط ایالات متحده هواپیماهایی دارد که قادر به حمل به اصطلاح bunker buster است.  برنامه‌هایی برای انجام این اقدام در دولت اوباما تدارک دیده شد و اکنون به خوبی بسط پیدا کرده است. البته اسرائیل می‌تواند با پرتاب موشک‌‌‌ از زیردریایی‌‌‌هایش، پیوستن به ایالات‌متحده در حملات هوایی، اشتراک‌‌‌گذاری اطلاعات، و انجام خرابکاری‌‌‌ها و ترور، به عملیات سخت ملحق شود. 

بنابراین، جهان در حال حاضر با ایرانی مواجه است که انگیزه‌‌‌های قوی برای ادامه غنی‌‌‌سازی دارد. از طرفی، ظاهرا اوضاع بین‌المللی هزینه دیپلماتیک را برای طراح برخورد سخت کاهش می‌دهد. فاکتورهای دیگری نیز وجود دارد، از جمله یک دشمن استراتژیک منطقه‌ای - اسرائیل - که قصد خود را برای استفاده از گزینه نظامی اعلام و اجماع داخلی در این رابطه را ثابت کرده است. دولت ایالات متحده هم که به‌رغم روابط پرتنش با اسرائیل، حمایت خود را از عملیات ترکیبی علیه ایران کاملا واضح اعلام کرده است. ارتش ایالات‌متحده هم ظرفیت تخریب زیرساخت‌های هسته‌ای ایران را دارد. این تحولات نشان  می‌دهد ایالات متحده وارد مرحله جدید و مملو از خطر می‌شود.  البته باید پرسید که چقدر از این موارد جزئی از یک نمایش است. حمایت ایالات‌متحده می‌تواند بیشتر برای اطمینان‌بخشی به اسرائیل از حضور واشنگتن باشد و در عین حال این پیام را منتقل کند که اسرائیل به تنهایی نمی‌تواند موفق شود.

صحبت از اقدام سخت در تل‌آویو و واشنگتن نیز ممکن است به همان اندازه با تشویق ایران برای بازگشت مجدد به مذاکرات هسته‌ای و به تاخیر انداختن غنی‌سازی تسلیحاتی مرتبط باشد که با سیگنال دادن به یک مواجهه قریب الوقوع ارتباط داشته باشد. چالش‌هایی که دولت ایران را احاطه کرده و محدودیت‌های اعمالی تهران در غنی‌‌‌سازی ممکن است آن را به سوی مصالحه سوق دهد.  هم در مورد ایران و هم در مورد فلسطین، ایالات‌متحده بدون درک روشنی از اینکه دقیقا چه کاری باید انجام دهد، در حال حرکت است. تغییر رویکرد به بازدارندگی قاطعانه‌‌‌تر از طریق تهدید به مواجهه در صورتی که ایران بیش از حد برنامه هسته‌ای خود را جلو ببرد، ممکن است زمان بخرد، اما زمان هم در نهایت تمام می‌شود. از طرفی، حتی اگر بدترین انتظارات از کابینه جدید اسرائیل محقق نشود، تا درگیری اسرائیل و فلسطین و یک انفجار بزرگ، زمان اندکی وقت هست. به طور خلاصه، وضعیتی که بایدن با آن مواجه است، احتمالا قبل از بد شدن، بدتر می‌شود.