اعاده دیپلماسی هسته‌ای

حفاظت از برجام بدون شکل‌‌‌بندی و قالب‌‌‌های مبتنی بر بازدارندگی، انعطاف‌‌‌پذیری، همکاری‌‌‌های چندجانبه و مقابله با سیاست‌های یکجانبه آمریکا حاصل نخواهد شد. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی عمدتا از سازوکارهای موازنه قدرت و بازدارندگی برای حفاظت از دیپلماسی و برجام بهره گرفته است. واقعیت‌‌‌های برجام و سیاست منطقه‌‌‌ای ایران بیانگر آن است که به هر میزان کشوری از قدرت بازدارنده بیشتری برخوردار باشد، در دیپلماسی جهانی آمادگی بیشتری برای چانه‌‌‌زنی خواهد داشت. ارتقای قابلیت بازدارندگی ایران را می‌توان یکی از پشتوانه‌‌‌های اصلی دیپلماسی هسته‌‌‌ای در مذاکرات وین دانست. تحریم‌های اقتصادی آمریکا فضای پرمخاطره و شکننده‌‌‌ای را در حوزه امنیت منطقه‌‌‌ای ایجاد کرده است. بازگشت و اعاده تحریم‌ها را می‌توان در زمره موضوعاتی دانست که موازنه قدرت را تحت‌‌‌تاثیر قرار می‌دهد. تداوم دیپلماسی وین به این دلیل امکان‌‌‌پذیر است که ایران از «سازوکارهای بازتولید موازنه قدرت» به موازات «دیپلماسی چندجانبه» بهره می‌گیرد.

۱- چندجانبه‌‌‌گرایی، مذاکرات تهران و دیپلماسی وین

فرآیند کنش دیپلماتیک ایران در سال‌های گذشته هیچ‌گاه دچار وقفه نشده است. وقفه‌‌‌های شکل‌‌‌گرفته ماهیت مرحله‌‌‌ای داشته و می‌توان از آن به‌‌‌عنوان «تنفس دیپلماتیک» یاد کرد. تمامی واقعیت‌‌‌های موجود بیانگر آن است که دیپلماسی چندجانبه ایران عامل تقویت مذاکرات وین شده  است. به همین دلیل می‌توان تاکید داشت که دیپلماسی وین به گونه اجتناب‌‌‌ناپذیری از ژوئن ۲۰۲۲ اعاده خواهد شد. علت اصلی نقش‌‌‌یابی دیپلماسی وین آن است که قابلیت بازدارنده جمهوری اسلامی از «اعتبار، تکرارپذیری، ارتقا‌‌‌بخشی و تداوم» برخوردار بوده و این امر می‌تواند مانع وقفه دیپلماتیک شود. نقش‌‌‌یابی «جوزپ بورل» کمیساریای سیاست خارجی اتحادیه اروپا در اعاده دیپلماسی برجام اهمیت قابل‌‌‌توجهی دارد. ایران در فضای چندجانبه‌‌‌گرایی دیپلماتیک منطقه‌‌‌ای قرار دارد. همکاری‌‌‌های منطقه‌‌‌ای ایران با کشورهایی مانند عراق، سوریه و قطر می‌تواند زمینه بهینه‌‌‌سازی مذاکرات وین را فراهم آورد. اهمیت مذاکرات وین در همکاری‌‌‌های چندجانبه ایران خواهد بود. ایران تلاش دارد تا موازنه تکنیکی در قابلیت‌‌‌های غنی‌‌‌سازی را فراهم آورده و از این طریق هشدارهای راهبردی را برای نهادهای بین‌المللی و قدرت‌‌‌های اروپایی منعکس ساخته است.

سفر انریکه مورا به تهران از این جهت اهمیت دارد که می‌تواند زمینه جدیدی از دیپلماسی هسته‌‌‌ای را فراهم آورد. ضرورت اعاده مذاکرات وین زمینه لازم برای مذاکرات تهران را اجتناب‌‌‌ناپذیر ساخته است. در روزهای ۱۸، ۱۹ و ۲۰ اردیبهشت دیپلماسی تهران نشانه‌های بروز ابعاد چندجانبه و فراگیری  را آشکار کرده است. سفر بشاراسد به تهران و متعاقب آن سفر امیر قطر را می‌توان به‌‌‌عنوان مقدمه‌‌‌ای برای بازیابی سیاست‌های منطقه‌‌‌ای و راهبردی ایران در فضای اعاده برجام دانست. هم‌‌‌اکنون نشانه‌‌‌هایی از فضای تصمیم‌گیری و تصمیم‌‌‌سازی راهبردی در مذاکرات منطقه‌‌‌ای و سیاست‌های راهبردی جمهوری اسلامی مشاهده می‌شود. ایران‌ درصدد است تا گام دیگری از اعتمادسازی منطقه‌‌‌ای را به آزمون گذارد. مذاکرات تهران به گونه‌‌‌ اجتناب‌‌‌ناپذیر با سیاست‌های منطقه‌‌‌ای و بین‌المللی پیوند یافته است. در چنین فرآیندی طبیعی به نظر می‌رسد که آمریکا نیز در مدار انعطاف‌‌‌پذیری مرحله‌‌‌ای قرار گیرد. اگرچه مجلس سنای آمریکا زمینه تصویب قوانین جدید را برای محدودسازی ایران فراهم آورده، اما چنین سیاستی در فضای دیپلماسی چندجانبه تهران کم‌‌‌اثر خواهد شد.

۲- آمریکا و ضرورت اعاده مذاکرات وین

اگرچه آمریکایی‌‌‌ها همواره تلاش داشته‌‌‌اند تا محدودیت‌هایی برای سیاست منطقه‌‌‌ای و قابلیت‌‌‌های هسته‌‌‌ای ایران به وجود آورند، اما چنین رویکردی نمی‌تواند عامل موثری برای نادیده گرفتن قابلیت‌‌‌های تکنیکی و تاکتیکی ایران شود. آمریکا هم‌‌‌اکنون با نشانه‌‌‌هایی از بحران‌های پی در پی منطقه‌‌‌ای و ژئوپلیتیکی روبه‌‌‌رو شده است. آمریکا نتوانست زمینه به حاشیه راندن  ایران در فضای منطقه‌‌‌ای را به وجود آورد. علت اصلی آن را باید در قابلیت‌‌‌های بازدارنده جمهوری اسلامی جست‌وجو کرد.

بحران اوکراین چالش‌های امنیتی آمریکا در سیاست بین‌الملل را تشدید می‌کند. اگر آمریکا تمایلی به حل و فصل مذاکرات هسته‌‌‌ای وین نداشته باشد، در آن شرایط با نشانه‌‌‌هایی از تصاعد بحران روبه‌‌‌رو خواهد شد. حل و فصل اختلافات موجود در روابط ایران با ایالات‌‌‌متحده و کشورهای اروپایی می‌تواند زمینه شکل‌‌‌گیری «امنیت دوفاکتوی منطقه‌‌‌ای» را به وجود آورد. امنیت دوفاکتوی منطقه‌‌‌ای به مفهوم آن است که روند دیپلماسی وین و مذاکرات هسته‌‌‌ای می‌تواند مراحل متفاوتی را سپری کرده و در هر مرحله بخشی از چالش‌های منطقه‌‌‌ای، اقتصادی و هسته‌‌‌ای ایران و قدرت‌‌‌های بزرگ حل و فصل شود.  ایالات‌‌‌متحده در شرایط تهدیدهای تصاعدیابنده منطقه‌‌‌ای قرار گرفته و به این دلیل نیازمند توافق با ایران در حوزه برنامه جامع اقدام مشترک خواهد بود. افرادی مانند رابرت مالی، بلینکن و جوزف بایدن ناچار هستند تا سیاست‌های آمریکا در ارتباط با ایران را تعدیل کرده و از این طریق زمینه برای تامین نیازهای اقتصادی ایران به وجود آید. هدف اصلی ایران از دیپلماسی وین و مذاکرات هسته‌‌‌ای، پایان یافتن تحریم‌هاست. سفر انریکه مورا بیانگر آن است که ایالات‌‌‌متحده و کشورهای اروپایی ترجیح می‌دهند تا از سازوکارهای همکاری موثر با ایران در ارتباط با موضوعات اقتصادی، امنیتی و هسته‌‌‌ای بهره‌‌‌مند شوند.  مذاکرات انریکه مورا با مقامات ایرانی سه روز به طول می‌‌‌انجامد. در این دوران، آثار مربوط به دیپلماسی منطقه‌‌‌ای ایران با قطر و سوریه می‌تواند چاشنی مذاکرات ایران با نماینده اتحادیه اروپا در فرآیند دیپلماسی هسته‌‌‌ای برجام باشد. نقش‌‌‌یابی ایران از این جهت اهمیت دارد که سیاست منطقه‌‌‌ای خود را با معادله قدرت، انعطاف‌‌‌پذیری و همکاری‌‌‌های متوازن پیوند داده است. در چنین شرایطی، ایالات‌‌‌متحده قدرت کمتری برای اثربخشی منطقه‌‌‌ای خواهد داشت.

نتیجه

آمریکا و ایران برای حل مشکلات امنیتی و اقتصادی خود نیازمند توافق در چارچوب برنامه جامع اقدام مشترک خواهند بود. آمریکا در روند بعد از مذاکرات برجام، فشارهای اقتصادی و راهبردی فزاینده‌‌‌ای علیه ایران اعمال کرد. در این دوران تاریخی زمینه برای تصویب قانون کاتسا و صدور دستورالعمل اجرایی ترامپ برای محدودسازی قابلیت ایران در بازتولید قابلیت‌‌‌های خود به وجود آمد. در چنین فرآیندی، آمریکا باید ابتکار عمل لازم  را برای کاهش تحریم‌ها در دستور کار خود قرار دهد.

نکته دوم آن است که سیاست منطقه‌‌‌ای آمریکا نمی‌تواند بدون توافق با ایران، شرایط صلح‌‌‌آمیز و باثباتی را سپری سازد. اگر در فضای موجود امنیت جهانی نشانه‌‌‌هایی از رویارویی منطقه‌‌‌ای با ایران در دستور کار قرار گیرد، قابلیت آمریکا برای محدودسازی نقش و سیاست جهانی روسیه کاهش می‌‌‌یابد. بنابراین ایالات‌‌‌متحده به گونه اجتناب‌‌‌ناپذیری نیازمند انعطاف‌‌‌پذیری سازنده و همکاری‌‌‌های موثر با ایران خواهد بود. اگر تعهدات برجامی آمریکا انجام پذیرد، در آن شرایط ایران می‌تواند پروتکل الحاقی را مورد پذیرش قرار داده، غنی‌‌‌سازی را به حداقل ممکن یعنی بر اساس معیار ۳۷/۳‌درصدی رسانده و فعالیت سانتریفیوژهای نسل جدید برای ارتقای سطح غنی‌‌‌سازی را متوقف سازد.

نتیجه‌‌‌بخش بودن مذاکرات انریکه مورا در تهران مربوط به شرایطی است که سیاست میانه مورد پذیرش قرار گیرد. واقعیت آن است که در سه‌ماه گذشته، نقش اولیانوف به‌‌‌عنوان دیپلمات تسهیل‌‌‌کننده و میانجی کاملا کاهش یافته و در چنین شرایطی طبیعی است که مورا باید از سازوکارهای سیاست سازنده استفاده کند. ایفای چنین نقشی نیازمند آن است که جوزف بورل و انریکه مورا از سازوکارهای اعتمادساز استفاده کنند. محدودسازی تحریم‌های اقتصادی ایران و کاهش میزان اثربخشی دستورالعمل اجرایی ترامپ در مورد سپاه پاسداران و نیروی قدس می‌تواند زمینه شکل‌‌‌گیری توافق جدید را فراهم آورد.