در طول بیش از ۴۰ سال گذشته جمهوری اسلامی تلاش کرده است با بهره‌گیری از این دو عامل، امنیت و قدرت خود را در منطقه تقویت کند. بسط نقش و توان منطقه‌ای این امکان را به جمهوری اسلامی می‌دهد تا قدرت خود را به حداکثر رسانده تا امکان به چالش کشیدن تهدیدات آمریکا و چانه‌زنی بر سر مسائل فی‌مابین با رقبای منطقه‌ای و دشمنان را پیدا کند. تهران برای بسط نفوذ خود، سیاست های مختلفی همچون حمایت از: سوریه، بازیگران غیردولتی یا نیمه‌دولتی و جنبش‌هایی همچون حزب‌الله، حماس، جهاد اسلامی، حوثی‌ها و حشدالشعبی؛ را دنبال کرده تا در رسیدن به اهدافش موفق شود.

از طرف دیگر موازنه‌سازی در برابر رقبا و دشمنان، متغیر دیگری است که از مولفه‌های مهم راهبرد کلان سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. این موازنه‌سازی هم داخلی است و هم بین‌المللی. در واقع از آنجا که بازیگران نظام بین‌المللی باید خودیار باشند و دوست امروز شما ممکن است دشمن فردای شما باشد، تهران ابتدا سعی کرده تا از ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های داخلی‌اش برای موازنه‌سازی در برابر رقبا استفاده کند.

شواهد گوناگونی دال بر این ادعا وجود دارد. تمام پیشرفت‌های علمی، تکنولوژیک و نظامی در طول سالیان گذشته می‌توانند شاهد این مدعا باشند. این روند از دوران جنگ تحمیلی صدام علیه ایران آغاز شد. در آن هنگام تهران برای مقابله با تجاوز صدام، نیازمند افزایش توان نظامی و لجستیکی خود بود. با توجه به تحریم‌های تسلیحاتی آمریکا و اکثر قدرت‌های جهانی علیه ایران، امکان دستیابی به تسلیحات در بازار بین‌المللی وجود نداشت.

در نتیجه این روند تهران به این مهم دست یافت که باید بیش از پیش به توان و ظرفیت داخلی خود تکیه کند. به این ترتیب کشور در طول دوران جنگ و به خصوص پس از آن شروع به سرمایه‌‌گذاری در زمینه‌های مختلف علمی- تکنولوژیک و نظامی کرد. روندی که تا به امروز ادامه داشته است. با این حال، اگر بخواهیم به مثال‌هایی روشن از توان موازنه‌سازی ایران اشاره کنیم می‌توانیم از به زمین نشاندن پهپاد پیشرفته آمریکایی ۱۷۰ - RQدر سال ۲۰۱۱ میلادی نام ببریم. یا ساقط کردن پهپاد آمریکایی در سال گذشته که غیرقانونی وارد مرزهای سرزمینی ایران شده بود.

اما مثال مهم دیگر در این زمینه پیشرفت‌هایی است که کشور در طول سالیان گذشته، البته با صرف هزینه‌های بسیار، در زمینه صنعت هسته‌ای داشته است. در واقع هر چند ایران بمب هسته‌ای ندارد اما توان ایران در غنی‌سازی اورانیوم و پیشرفت‌های بومی هسته‌ای سبب شده رقبا و دشمنان ایران این توانمندی تهران را در محاسبات خود منظور دارند. مهم‌تر اینکه جامعه جهانی و در راس آن ابرقدرت‌ها را وا داشته تا با ایران بر سر برنامه هسته‌ای‌اش مذاکره و طرفین امتیازاتی را به یکدیگر بدهند. این امر در ماجرای برجام و تعهداتی که دو طرف بر سر برنامه هسته‌ای ایران پیدا کردند به خوبی مشاهده شد.

اما از سوی دیگر همزمان با استفاده از ظرفیت‌های داخلی خود برای موازنه‌سازی، تهران تلاش می‌کند تا روابط خود را با قدرت‌های بین‌المللی بلوک شرق همچون چین و روسیه گسترش دهد. در واقع به‌دلیل اینکه ایران قدرتی منطقه‌ای محسوب می‌شود و برای اینکه بتواند در برابر بزرگ‌ترین قدرت جهانی یعنی ایالات‌متحده یارای مقابله و موازنه‌سازی داشته باشد، درصدد بوده از ظرفیت کشورهایی همچون چین و روسیه و حتی در مقاطعی اتحادیه اروپا استفاده کند. شاید نمونه اخیر آن تلاش ایران برای بستن پیمان راهبردی ۲۵ ساله با چین و همچنین تحکیم روابط با روسیه و تمدید مراودات راهبردی با این کشور است که در صحبت‌های وزیر امورخارجه محمدجواد ظریف به آن اشاره شد.

مضاف بر این، بازیگران منطقه‌ای و به خصوص گروه‌های شبه‌نظامی منطقه، تهران را در این مسیر کمک و یاری می‌رسانند. به‌عنوان مثال حمله به تاسیسات آرامکو بزرگ‌ترین غول نفتی جهان نشان داد که متحدان ایران توان ضربه زدن به رقبا و دشمنان خود را پیدا کرده‌اند. یا در روندی که به رویارویی مستقیم تهران- واشنگتن نیز منجر شد و در پی ترور سردار قاسم سلیمانی، تهران پایگاه نظامی آمریکا در عراق را مورد هدف قرار داد.

در مجموع باید گفت که در طول چهل سال گذشته به‌‌رغم تمام فشارهای آمریکا، نقش و نفوذ منطقه‌ای و توان موازنه‌سازی ایران در برابر رقبا و دشمنان اگر بیشتر نشده باشد، کمتر نشده است. اما آنچه از نظر نباید دور بماند این است که جمهوری اسلامی چه در دوران مدیریت جریان اصولگرا، یا جریان اصلاح طلب  یا جریان اعتدال‌گرا، در مقاطع مختلف تلاش کرده تا با حسن نیت، به روند تخاصم با آمریکا خاتمه دهد. تلاش‌هایی که تا به امروز نتایج ملموسی در بر نداشته است و هر بار با بد عهدی آمریکا به شکست منتهی شده است. در واقع از همان ابتدای انقلاب و در مقاطع مختلف در طرف ایرانی همواره این اراده وجود داشته تا دشمنی با واشنگتن کاهش یابد اما هر بار با عهدشکنی و خدعه طرف مقابل روبه‌رو شده است.

به‌عنوان مثال هنگام حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، ایران با همراهی درمبارزه با تروریسم، تمام توان خود را برای سرنگونی طالبان به خرج داد. اما این حسن‌نیت ایران با پاسخ منفی آمریکا مواجه شد و جرج دبلیو بوش رئیس‌جمهور وقت آمریکا ایران را محور شرارت نامید. همچنین در آخرین مورد، با روی کار آمدن دونالد‌ترامپ در آمریکا به‌‌رغم تعهد کامل ایران به برجام، واشنگتن سخت‌ترین تحریم‌ها را علیه ایران وضع کرد و دشمنی خود را بیش از پیش آشکار و نمایان ساخت. این امر به بی‌اعتمادی و سوءظن بیشتر رهبران ایران نسبت به آمریکا دامن زده و بهبود روابط دو کشور در آینده را پیچیده و بغرنج ساخته است. چالشی که در کوتاه‌مدت به‌نظر نمی‌رسد قابل حل باشد و نیاز به نقشه راهی گام به گام دارد.

برای رفع خصومت، واشنگتن باید ابتدا به برجام بازگردد تا گفت‌وگوهای چندجانبه با تهران میسر شود. این رویکرد مسیر را برای تعامل بر سر سایر مسائل سیاسی، امنیتی و منطقه‌ای هموار خواهد کرد. برای حل مسائل منطقه‌ای نیاز به ایجاد مکانیزمی است که تمام طرف‌های درگیر را پای میز مذاکره نشاند و راه را برای برگزاری انتخابات آزاد در کشورهایی که درگیر جنگ هستند، باز کند. صلح پایدار در منطقه بر اساس تحقق «پنج اصل منطقه‌ای» دست یافتنی است: ۱- عاری‌سازی منطقه از سلاح‌های کشتار جمعی و اتخاذ ترتیبات جمعی در مورد سلاح‌های متعارف، ۲- ایجاد مکانیزمی برا‌ی حل بحران‌ها و پیشگیری از وقوع، ۳- احترام به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورها، ۴- تعهد کشورها به عدم مداخله و عدم تجاوز  و ۵- ایجاد مکانیزمی برای همکاری جمعی کشورها جهت تامین صلح و ثبات پایدار و کمک‌های انسانی به آوار‌گان و بی‌خانمان‌ها در منطقه.