«دنیای اقتصاد» در گزارشی تحلیلی بررسی کرد
رمزگشایی از حضور آمریکا در عربستان
یک هفته پس از حملات پهپادی به تاسیسات پالایش نفت شرکت آرامکو در بقیق و خریص که با غافلگیری مقامات سعودی در چگونگی واکنش متقابل مواجه شده است، رئیسجمهوری آمریکا با اعزام محدود نیروی نظامی آمریکا به خلیجفارس موافقت کرده است. دونالد ترامپ گفته است که اعزام سربازان آمریکایی به درخواست عربستان سعودی و اماراتمتحدهعربی به منظور تقویت توان دفاعی از هوا و پدافند موشکی نیروی نظامی آنها انجام خواهد گرفت. پیشتر و در اواخر تیر ماه ۱۳۹۸ پنتاگون مجوز اعزام ۵۰۰ نظامی و تجهیزات این کشور به پایگاه شاهزاده سلطان بنعبدالعزیز در نزدیکی ریاض را صادر کرده بود که انفجار مجدد تاسیسات آرامکو نشان میدهد این تعداد نیرو جوابگوی حملات وارده به عربستان نبوده و نیاز است تا کمیت و کیفیت حضور و آرایش این نیروها تغییر کند. از زمان اشغال عراق در ۲۰۰۳ که نظامیان آمریکایی عربستان را ترک کردند مجددا این نیروها به عربستان باز میگردند که تحول نظامی نسبتا مهمی در روند همکاریهای ریاض و واشنگتن محسوب میشود. آمریکا پیشتر هم در سال ۱۹۹۱ در زمان حمله صدام به کویت، نیروی نظامی به عربستان اعزام کرده بود که این اقدام با موافقت عبدالعزیز بن باز رئیس وقت علمای ارشد وهابی مواجه شد که در نوع خود تحول بسیار مهمی درخصوص قرائت فقهی از آنچه
«حضور نیروهای کفار در سرزمینهای اسلامی» خوانده میشود، محسوب میشد. در مقطع کنونی آنچه اهمیت اعزام نیروهای آمریکایی به عربستان را دوچندان میسازد، صورتبندی معادلات جدید منطقه در معادله همکاریهای سعودی-آمریکایی است که برای تبیین دقیقتر باید آن را در چند متغیر مهم تحلیل کرد.
افزایش مخاطرات
سطح و دامنه تهدیدات و مخاطرات منطقهای برای عربستان در شرایط کنونی افزایش قابلتوجهی یافته است. این مساله از یکسو بهدلیل فروپاشی نظم پیشین منطقهای است که تحلیلگران نقطه مبنای آن را سقوط صدام و اشغال عراق میدانند که خود را در ظهور بحرانهای چندلایه و درگیر شدن بازیگران دولتی و غیردولتی متعددی جلوهگر ساخته است. از سوی دیگر بخشی از این تهدیدات ناشی از نوع کنش خود عربستان در منطقه است. رفتار تهاجمی سعودی پس از خیزشهای عربی ۲۰۱۱ تا مقطع کنونی باعث شده تا منبع و منشأ تهدیدها افزایش پیدا کند. این مساله بهخصوص در یمن و در ناامن شدن مرزهای عربستان و تغییر معادلات میدانی جنگ بروز یافته که گروههای یمنی را به حملات بیشتر به داخل عربستان ترغیب کرده است.
تحول در استراتژی و تجهیزات رقبا
حملات رخداده به تاسیسات نفت عربستان، فارغ از افزایش سطح تهدیدها، در تحول استراتژی و تجهیزات رقبای سعودی هم جلوهگر شده است. در شرایط بینظمی منطقهای و رفتار تهاجمی عربستان، برداشت مقامات سعودی این بود که میتوانند رقبای منطقهای خود بهویژه ایران و گروههای مقاومت را در شرایط تدافعی قرار دهند و در این فضا زمینه را برای تغییر رفتار رقیب فراهم کنند. اما آنچه در یکسال اخیر نمایان شده است، تغییر معادله از دفاع به حمله و بهدست گرفتن ابتکار عمل و قرار دادن عربستان در فاز دفاعی است. پیشتر نیز حملات موشکی و پهپادی متعددی به خاک عربستان بهخصوص در جنوب این کشور و در مجاورت با مرزهای شمالی یمن وارد شده بود که ضربات قابلتوجهی را بر تاسیسات حیاتی این کشور وارد آورد. این اتفاقات عملا نشانگر تحول در راهبرد رقبای عربستان و رونمایی از توانمندیهای نظامی و تجهیزات جدید در این حوزه است که معادلات نظامی در منطقه را هم در آینده تغییر خواهد داد.
ضعف تسلیحات دفاعی
متغیر بسیار مهم در فرآیند اعزام نیروهای آمریکایی به عربستان و غافلگیری سعودی از حملات آرامکو در ضعف سامانههای دفاع موشکی عربستان نهفته است. بهرغم خریدهای تسلیحاتی سرسامآور عربستان که عمدتا از آمریکا صورت میگیرد و سالانه به حدود ۸۰ میلیارد دلار میرسد، سعودیها در عمل نتوانستهاند در حوزه دفاع از تاسیسات زیربنایی که با حیات اقتصادی و مشروعیت وابسته به تزریق پول به جامعه در ارتباط است، بر ضعفها غلبه کنند. ضعف سامانههای پاتریوت آمریکایی که پیشتر هم در حملات گروههای یمنی به جنوب عربستان نمایانگر شده بود، یکی از عمده نگرانیهای محمد بنسلمان ولیعهد و وزیر دفاع سعودی است که بارها خواستار تحویل سامانه پیشرفته تاد از آمریکا شده و به مقامات کاخ سفید هشدار داده است که اگر این سامانه را تحویل ندهند، به سمت خرید از روسیه و سامانه اس۴۰۰ متمایل خواهد شد. در واقع این مساله نشان میدهد که آمریکا ملاحظاتی را برای ارسال سامانه تاد به ریاض دارد که حفظ امنیت اسرائیل و عدم تغییر موازنه قوای منطقهای یکی از این ملاحظات است.
عدم مشارکت جدی آمریکا
اما متغیر بسیار مهم دیگر در این روند، بیمیلی دولت ترامپ برای بر عهده گرفتن نقش عملیاتی در تامین امنیت عربستان است. ترامپ بارها از هزینههای سرسامآور جنگ در خاورمیانه انتقاد کرده و به متحدان منطقهای و بینالمللی آمریکا هشدار داده که باید برای تامین امنیت خود هم هزینه کنند و هم نقش جدی میدانی پیدا کنند، اما عربستان برعکس خواستار نقش جدیتر واشنگتن در معادلات منطقه بهخصوص کارزار فشار بر ایران است و عملا نشان داده که خود به تنهایی نمیتواند در مقابل ایران به رویارویی مستقیم بپردازد. در این میان مباحث گستردهای در کاخ سفید و در کنگره در جریان است که چگونه بتوان به یک تعادل در این وضعیت رسید. کاخ سفید معتقد است اگرچه سعودی متحد ایدهآلی برای ایالاتمتحده بهشمار نمیرود، اما سناتورهای آمریکایی که خواهان پایان دادن به حمایت واشنگتن از ریاض هستند باید بهدنبال جایگزینی برای استیلای منطقهای ایران باشند.
گذار از معادله نفت- امنیت
تبیین این چهار متغیر بسیار مهم ما را به یک خروجی مهم هدایت میکند و آن گذار از معادله نفت در برابر امنیت است که تقریبا از زمان تاسیس پادشاهی آلسعود در ۱۹۳۲، کشف نفت در اواخر دهه ۴۰ میلادی و دیدار ابنسعود و روزولت در سال ۱۹۴۵ تا اشغال عراق در ۲۰۰۳، بر ساحتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی امنیتی ریاض و واشنگتن غلبه یافته و منجر به در هم تنیده شدن شبکه گسترده همکاریهای عربستان و آمریکا شده بود. اما تغییر اولویتهای منطقهای آمریکا و تمرکز بر چین، کاهش اهمیت نفت خاورمیانه در اقتصاد آمریکا و عدمتمایل واشنگتن برای برعهده گرفتن نقش پلیس جهانی در دوره ترامپ و پیشتر چندجانبهگرایی در دوران اوباما، باعث شده تا اعزام نیروهای آمریکایی به عربستان بیش از آنکه اقدامی استراتژیک و قابلتوجه در رویکرد خاورمیانهای آمریکا و در فرآیند همکاریها با عربستان باشد، اقدامی تاکتیکی، محدود و بازدارنده برای کاهش دادن اثرات شوک وارده باشد و طبیعتا با فروکش کردن این بحران و در یک سطح کلانتر؛ نظمیابی جدید منطقهای، خروج تدریجی آمریکا از منطقه بیش از پیش صورت واقعی به خود خواهد گرفت.
از اینرو خود سعودیها نیز با پذیرش هرچند تلخ این مساله و احساس رهایی استراتژیک، بهدنبال این هستند تا علاوه بر خریدهای تسلیحاتی انبوه برای جبران کاستیهای موجود، واشنگتن را متقاعد کنند که در این دوره انتقال، نقش قابل توجهی را به عربستان واگذار کند که در دوره پساسیاست خاورمیانهای ایالاتمتحده، بتواند منجر به نقشیابی تکمیلی و تحکیمی ریاض در تحولات منطقه و در رقابت بین قدرتهای منطقهای شود.
ارسال نظر