ریچارد هاس در فایننشال تایمز تحلیل کرد
جانشین بولتون وآینده تنش ایران و آمریکا
ترامپ نیز به شدت میکوشد تا یک نشست عالیرتبه میان خود و حسن روحانی، همتای ایرانیاش برگزار کند، اما پرسش آن است که برای نیل به چه هدفی؟ و البته این موضوع که ترامپ حاضر است برای وادار ساختن ایرانیها برای این دیدار تا چه حد پیش برود و چه امتیازاتی را به تهران بدهد.
در این زمینه نیز جایگزین بولتون میتواند ترامپ را قانع به کاهش تحریمها علیه ایران و بازگشتن تهران به تعهدات هستهای خود در برجام کند.
به گزارش گروه اقتصاد بینالملل روزنامه «دنیای اقتصاد»، سرانجام دونالد ترامپ در توییتر اعلام کرد که دیگر نیازی به جان بولتون، مشاور امنیتملی خود در کاخسفید ندارد چراکه براساس گزارشهای مکرر، او و رئیسجمهور در رابطه با موضوعات متعددی در سیاستخارجی آمریکا نظیر بحث ایران و کرهشمالی دارای اختلافات اساسی بودهاند.
بولتون دیپلماسی در افغانستان را نوعی تله میدانست و خواستار سیاستهای تقابلگرایانه در برابر مسکو بود.
بولتون همچنین میکوشید تا در راستای خصومت با چین، روابط با تایوان را تقویت کند. دونالد ترامپ، فردی که با سر دادن شعارهای ضدجنگافروزی آمریکا در خاورمیانه توانست در سال ۲۰۱۶ وارد کاخسفید شود، همواره آماده است تا دیگران را به جنگ تهدید کند اما در عمل چنین اقدامی انجام نمیدهد. او بهدنبال روابط با روسیه بود درحالیکه تقابل با چین را تنها در حالتی میخواهد که در زمینه اقتصادی انجام شود.
اما از پرداختن به آمال بر باد رفته بولتون که بگذریم بحث گزینه جانشینی او طی این روزها به موضوعی داغ بدل شده است. هرفردی که قرار است جایگزین بولتون شود نباید این نکته را فراموش کند که جهت کلی سیاستخارجی آمریکا را دونالد ترامپ تعیین میکند و او تنها میتواند وارد جزئیات آن شود.
دو چالش پست مشاور امنیت ملی
پست مشاور امنیتملی در کاخسفید دو وظیفه را با خود به همراه داشته و دارد. اول اینکه فردی که بر این کرسی تکیه میزند باید بهترین مشاوره را به رئیسجمهور آمریکا ارائه کند.
وظیفه دوم و اما مهمتر آن است که مشاور امنیتملی نقش یک واسطه را برای رئیسجمهور در مناسبات سیاسی و بینالمللی ایفا میکند.
این فرد باید اطمینان حاصل کند که رئیسجمهور تمامی نظرات و سناریوهای ممکن را پیش از انجام هر اقدامی بررسی کرده باشد و بعد از آن نیز همواره بر نحوه انجام اینگونه تصمیمات مهم نظارت کند.
چالشی که پیشروی هر مشاور امنیتملی در کاخسفید قرار داشته و دارد آن است که اجازه ندهد تا نظرات و سلایق شخصی او در روند تصمیمگیریها ورود پیدا کند. البته برخی از این افراد مانند بولتون نتوانستهاند موازنه درستی را در این باره اجرا کنند.
در صورت نبود یک روند دقیق برای تصمیمگیری که مشاور امنیتملی وظیفه ایجاد آن را دارد ممکن است همه اطلاعات درنظر گرفته نشوند و این امر خود ریسک تصمیمگیری بدون محاسبه فایده و زیان آن را افزایش میدهد. بحران جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ یکی از همین مواردی است که بدون اندیشیدن به تمهیدات لازم و هزینههای متعاقب آن کلید خورد.
ضعفهای بولتون
شاید عادلانه باشد اگر بگوییم که جان بولتون نه از بینش لازم برای این شغل برخوردار بود و نه طاقت آن را داشت. اما تصور اینکه فرد دیگری نیز بتواند در فضایی که رئیسجمهور به جامعه اطلاعاتی خود اعتماد ندارد و تصمیماتش را ناگهانی یا در توییتر اعلام میکند این وظایف یاد شده را عملی کند، اندکی دشوار است.
از سوی دیگر خانواده ترامپ نیز خود دارای سهمی مهم در تعیین سیاستهای اتاق بیضی هستند. در چنین شرایطی عقلانی بهنظر میرسد مشاور امنیتملی جدید آمریکا توجه خود را معطوف به جزئیات کند.
برای نمونه در رابطه با کرهشمالی آنچه که در عمل رخ داد دیدارهای ترامپ و رهبر این کشور پس از تهدیدات توخالی علیه یکدیگر بود و درحالیکه دو طرف خواستار کاهش تنشها و رفع اختلافات شدهاند در عمل پیونگیانگ فعالیتهای هستهای خود را توسعه داده است.
برای نمونه مشاور جدید ترامپ میتواند اقدامات لازم را برای امضای یک توافق خلع تسلیحات هستهای در قبال برداشتن تحریمها انجام دهد.
سردرگمی در ارتباط با ایران
در زمینه ایران نیز، دولت ترامپ اگرچه با تمام توان فشارها و تحریمهای اقتصادی را علیه ایران اتخاذ کرده است اما دارای یک هدف مشخص نیست. تغییر رژیم در ایران که مورد نظر بولتون نیز بود به هیچوجه موضوعیت و امکان ندارد.
ترامپ نیز خود به شدت میکوشد تا یک نشست عالیرتبه میان خود و حسن روحانی، همتای ایرانی او برگزار شود، اما پرسش آن است که برای نیل به چه هدفی؟ و البته این موضوع که ترامپ حاضر است برای وادار ساختن ایرانیها برای این دیدار تا چه حد پیش برود و چه امتیازاتی را به تهران بدهد.
بهتر است که او هرچه سریعتر تصمیم خود را در این باره اتخاذ کند چراکه همچنان سایه جنگ میان دو کشور وجود دارد، مقولهای که ترامپ مخالفت خود با آن را از زمان کمپین انتخاباتی اعلام کرده است.
در این زمینه نیز جانشین بولتون میتواند ترامپ را قانع به کاهش تحریمها علیه ایران و بازگشتن تهران به تعهدات هستهای خود در برجام کند.
در رابطه با این چالشها پرسش مهم آن است که آیا ترامپ آمادگی کاهش فاصله بین اهدافش و آنچه برای نیل به آنها میتواند انجام دهد را دارد یا خیر.
ترامپ دو راه بیشتر ندارد، یا باید تلاشهای خود را دوچندان کند یا مجبور است سطح اهدافش را پایینتر بیاورد. اما کاهش توقعات او بیشتر در راستای هدف «آمریکا نخست» ترامپ خواهد بود و در نهایت ممکن است دیپلماسی به نقطه کانونی سیاستهای رئیسجمهوری بدل شود که بهشدت خواستار برگزاری نشستهای رودررو با رهبران است و به تواناییهای خود در مذاکره نیز مطمئن است.
بهزعم نگارنده این مطلب شاید بتوان مناسبترین مشاور امنیتملی آمریکا در دهههای اخیر را ژنرال برنت اسکوکرافت، در دولت جورج بوش پدر دانست، مشاوری که اگرچه دارای عقاید شخصی محکمی بود اما اجازه نمیداد این نظرات وارد روند تصمیمگیری در کاخسفید شوند. البته او و بوش دارای عقاید مشترکی بودند به این ترتیب شاید فرد جایگزین بولتون بهتر باشد پیش از پذیرش این سمت اندکی به شباهتهای خود با ترامپ نیز بیندیشد.
ارسال نظر