چرا با وجود عملکرد ضعیف، چاوزیسم برنده انتخابات شد؟
دوگانگی اقتصادی- سیاسی
این شرایط حامیان «نظام دموکراتیک» را نگران کرده است؛ چرا که انتظار نمیرود دولتی که اقتصاد را به مرز سقوط رسانده دوباره از صافی آرای عمومی بگذرد. به همین دلیل یکی از مهمترین سوالهای حال حاضر اقتصاد ونزوئلا که میتواند برای سایر کشورها آموزنده باشد، پاسخ به این سوال است که چرا دولت مادورو با وجود عملکرد زیانبار، دوباره از صافی آرای عمومی عبور کرد؟ بررسی شرایط سیاسی و اقتصادی حاکم بر اقتصاد ونزوئلا نشان میدهد دو مجموعه عامل باعث موفقیت دولت چپگرای مادورو در ماراتن انتخابات شد. دولت چپگرا ابتدا با استفاده از سه ابزار «پیشنهاد رفاه آتی»، «پالایش آرای عمومی» و «پیشنهاد رفاه فعلی و اغواکننده» آینده اقتصاد را در اذهان اقشار متوسط و ضعیف جامعه با ثبات جلوه میداد و بعد از آن با استفاده از استراتژی «انتشار هراس تروماتیک» فضای انتخابات را برای حزب مقابل تنگ میکرد.
دوگانگی در ونزوئلا
این روزها سقوط اقتصادی-سیاسی ونزوئلا به یکی از داغترین سوژههای خبری در سطح جهان تبدیل شده است. سقوطی که نه تنها جامعه درونی ونزوئلا را به دو گروه موافق و مخالف تبدیل کرده، بلکه در بیرون از ونزوئلا، قدرتهای جهانی نیز به دو طیف مخالف و موافق برچیدهشدن دولت چپگرای فعلی تبدیل شدهاند. در درون ونزوئلا، بازیگران قدرت و جامعه را میتوان به دو گروه مختلف تقسیم کرد که هر کدام مختصات فعلی اقتصادی-سیاسی ونزوئلا را با ابزار و شیوههای مخصوص به خود تحلیل میکنند. گروه موافق بقای دولت فعلی، به تئوری «بزرگنمایی مشکلات و دستهای مداخلهگر بیرونی» ارجاع میدهند و معتقدند بیشتر از شرایط رفاهی داخلی، این قدرتهای بیرونی هستند که انگیزه «تغییر رژیم» را در جامعه ایجاد کردهاند. به عقیده این گروه، قدرتهای بیرونی متغیرهای اثرگذاری مانند «نرخ مهاجرت»، «شرایط رفاهی جامعه»، «فساد» و «ناکارآیی سیاستگذاری» را به نحوی جلوه میدهند تا اقتصاد سیاسی داخلی به سمت نظام مطلوب آنها حرکت کند. در سوی مقابل، گروه مخالف با رهبری «خوان گوایدو» که رئیس جدید «شورای ملی» ونزوئلاست، روی ضعف سیاسی و اقتصادی ونزوئلا متمرکز شده و به دنبال حرکت به سمت نظام لیبرالیسم اقتصادی هستند. این گروه از یک طرف ریشه سقوط اقتصاد ونزوئلا را به «سیاستگذاری حزب چپ» چه در دوره چاوز و چه در دوره مادورو نسبت میدهند و از طرف دیگر انتخابات ۲۰۱۸ ونزوئلا را که منجر به نشستن مجدد مادورو بر صندلی قدرت شد مهندسی شده و معیوب میدانند.
تقابل پوپولیسم و نظام دموکراتیک
فارغ از اینکه پرچم قدرت را چه کسی در دست میگیرد و آینده شهروندان ونزوئلا چطور رقم میخورد، یک نکته حائز اهمیت در تحلیلهای اقتصادی-سیاسی ونزوئلا مغفول مانده است. این نکته نگاه عقبگرد به دلایل و ریشههای بقای قدرت «نیکلاس مادورو» است. مادورو در حالی در سال میلادی گذشته صاحب اکثریت آرا در انتخابات شد که اقتصاد این کشور مسیر سقوط را از سال ۲۰۱۲ شروع کرده است. در اقتصاد سیاسی، با این فرض که جامعه از یک بینش سیاسی حداقلی برخوردار باشد، مهمترین ابزار دستیابی به رفاه بیشینه در بلندمدت، انتخاب صاحبان قدرت از طریق انتخابات آزاد است. به این معنی که در یک نگاه «کلی یا Aggregate» شهروند رایدهنده کارنامه سیاسیون بالقوه را بررسی و ارزیابی کرده و در نهایت شخصی را انتخاب میکنند که نتیجه انتخاب آنها برد اجتماعی باشد. اگر چه منافع شخصی و نگاه حزبی در فرآیند انتخاب نیز بخشی از انگیزههای انتخاب را در بر میگیرد، اما انتظار نمیرود دولتی که در دوره فعلی اقتصاد را تا مرز سقوط پیشبرده، خروجی آرای عمومی در دوره آتی باشد، که اگر اینطور باشد نتیجه آن ضعف تئوری «ارجحیت نظام دموکراتیک» در تعیین قدرت است. البته در ۴ دهه اخیر که مساله «پوپولیسم» در فضای اقتصاد سیاسی مطرح شده، اقتصاددانان همواره هشدارهای لازم را به جامعه رایدهنده دادهاند. از نظر اقتصاددانان، مهمترین مقولهای که میتواند مسیر بهبود اجتماعی را در فضای انتخابات آزاد منحرف کند، سیاستهای پوپولیستی است. به عبارت دیگر، سیاستهای پوپولیستی مانند نیروی متقابل «اثرگذاری آرای عمومی» عمل کرده و تصمیم رایدهندگان را به سمتی حرکت میدهند که نتیجه آن با خواست اجتماعی بلندمدت در تناقض است. بررسی گزارشهای منتشر شده از مراکز بینالمللی نشر داده نشان میدهد در ۶ سالی که مادورو در مسند قدرت بود اقتصاد این کشور همواره با رشد اقتصادی منفی قابل توجه مواجه بوده که نتیجه آن سقوط رفاه اجتماعی در ونزوئلا بوده است. قبل از انتخابات ۲۰۱۸، بسیاری از تحلیلگران اقتصادی-سیاسی دنیا روند نزولی اقتصاد ونزوئلا را در دوره قدرت مادورو ارزیابی کرده و سناریوی شکست قطعی مادورو در انتخابات اخیر ونزوئلا را پشبینی میکردند. اقتصاد ونزوئلا از زمان نشستن مادورو بر مسند قدرت حدود ۴۰ درصد کوچکتر شده بود؛ به این معنی که اگر اقتصاد این کشور در سال ابتدایی قدرت مادورو ۱۰۰ واحد ارزش افزوده تولید میکرد در پایان سال جاری تنها حدود ۶۰ واحد تولید میکرده است. نتیجه این اتفاق بدون شک سقوط رفاه جامعه است. با این حال، انتخابات ۲۰۱۸ برگزار شد و مادورو در عین ناباوری برای دومین بار از صافی آرای عمومی گذشت. بنابراین با فرض پذیرش تئوری مخالفان، پذیرش صحت گزارشهای رسمی از اقتصاد ونزوئلا و همچنین فرض صحت انتخابات در سال گذشته، این سوال کلیدی باز میماند که چه نیرویی باعث شده تا دولت چپگرای مادورو با وجود سقوط مداوم شاخصهای اقتصادی، در انتخابات ۲۰۱۸ از صافی قضاوت اجتماعی در یک فضای دموکراتیک عبور کند؟
پالایش رایدهندهها یا مهندسی انتخابات
پاسخ به این سوال را میتوان از ۳ وجه بررسی کرد. وجه اول رابطه بین سیاستهای پوپولیستی و جهتدهی افکار عمومی به منظور جذب آرا است. در یک اقتصاد فقیر، بخش قابل توجهی از رایدهندگان در طبقات متوسط و پایین جامعه قرار دارند. از طرفی، هر چه در توزیع جمعیت، یال پایین درآمدی جامعه ضخیمتر باشد، حامیان تئوری پوپولیستی بخت بیشتری برای پیروزی در انتخابات دارند؛ چراکه در چنین شرایطی عمده جامعه به انتخابات از منظر یک مقوله رفاهی کوتاهمدت نگاه میکنند و در مقابل سیاستهای پیشنهادی پوپولیستی و رفاهمحور، مقاومت به خرج نمیدهند. در سوی مقابل، در جامعهای که یال بالای درآمدی ضخیمتر است، سیاستهای بلندمدت و توسعهمحور دولت بر سیاستهای رفاهی کوتاهمدت چیره میشود و نتیجه انتخابات همسو با برد اجتماعی بلندمدت است. انتخاب صاحبان قدرت در دهههای ۶۰ تا ۹۰ آمریکای لاتین راوی مناسبی برای رابطه بین تئوری پوپولیسم و سیطره آن بر اثرگذاری فضای دموکراتیک است. در این دههها خروجی همفکری اجتماعی در دل انتخابات، صاحبان تئوری پوپولیسمی بودند که با دادن وعدههای رفاهی آرای عمومی را جلب میکردند. وجه دوم در توجیه پیروزی مادورو در انتخابات ۲۰۱۸، به میزان مشارکت جامعه در انتخابات برمیگردد. «نیکولاس مادورو» در حالی در انتخابات سال گذشته ونزوئلا نظر ۶۸ درصد از آرای عمومی را جلب کرد که میزان مشارکت مردمی در انتخابات این سال به پایینترین حد خود از دهه ۱۹۴۰ رسیده بود. در این انتخابات تنها ۴۸ درصد از افراد واجد شرایط در انتخابات، به پای صندوق رای رفتند. با فرض پذیرش صحت میزان مشارکت در انتخابات اخیر، تئوری «پوپولیسم» کمی کمرنگ شده و ایده مدافعان «پالایش جامعه» پررنگتر میشود و بهعنوان یک اهرم از ضعفهای «نظام دموکراتیک» محافظت میکند. به عبارت دیگر، در شرایط نارضایتی اجتماعی، همانقدر که اقشار طیف بالای جامعه از مشارکت فعالانه در انتخابات بیانگیزه میشوند، اقشار ضعیف جامعه سعی دارند تا رفاه از دست رفته خود را در آرای خود جستوجو کنند؛ ایده پشت این استدلال قدرت بیشتر اقشار بالای جامعه درخصوص محافظت از داراییهای خود در برهههای بحرانی است.
سومین وجهی که ابهام حاصل از پیروزی چپگرایان ونزوئلا در انتخابات را توضیح میدهد، مهندسی انتخابات چه از طریق کمکهای مالی در چارچوب مجاری قانونی است و چه از طریق استفاده از مجاری شبه موجه است. به عبارت دیگر، گروهی از منتقدان دولت فعلی ونزوئلا معتقدند مادورو بخشی از آرای عمومی را نه از طریق پیشنهاد رفاه آتی، بلکه از طریق کمکهای مالی در دوره انتخابات جلب کرده است. تجربه مهندسی انتخابات و کمکهای رفاهی دمانتخابات، در بسیاری از کشورهای در حال توسعه مشاهده شده است. بهطوری که در این کشورها افراد در معرض آرای عمومی، روی بخش آسیبپذیر جامعه متمرکز شده و با اعطای کمکهای مالی در مقاطع نزدیک انتخابات، نتیجه انتخاب عمومی را به نفع خود رقم میزنند.
رد اعتبار تئوری پوپولیسم
بنابراین در پاسخ به ریشههای بقای دولت چپگرا در ونزوئلا و گذشتن دولت مادورو از صافی آرای عمومی و همچنین دفاع از اثرگذاری نظام دموکراتیک، ۳ تئوری «پیشنهاد رفاه آتی در قالب سیاستهای پوپولیستی»، «پالایش رای دهندگان و مشارکت موثر طیف پایین درآمدی» و «پینشهاد رفاه آتی در قالب مهندسی انتخابات» مطرح میشود.
البته بسیاری از کارشناسان اقتصاد سیاسی، شرایط وخیم اقتصادی حاکم بر اقتصاد ونزوئلا را مورد هدف قرار داده و صحت تئوریهای سهگانه مذکور به ویژه تئوری پوپولیستی را مورد تردید قرار میدهند. این گروه دو استدلال «مقیاس گسترده بحران» و «یادگیری اجتماعی» را در اعتبار تئوری پوپولیسم مطرح میکنند. به عبارت دیگر این گروه اینطور استدلال میکنند که در شرایط ابرتورم سیاستمدار پتانسیل استفاده از ابزار پوپولیستی را ندارد؛ موقع گزینش نمایندگان بالقوه، فرد رایدهنده پیشنهاد رفاهی سیاستمدار را ارزیابی میکند، هزینه-منافع بلندمدت آن را محاسبه میکند و در نهایت تصمیم به انتخاب یا عدم انتخاب میگیرد. در صورتی که پیشنهاد رفاهی سیاستمدار به اندازه کافی وسوسهانگیز باشد، رایدهنده تصمیم به انتخاب او میگیرد اما در صورتی که سیاستمدار پیشنهاد جذابی به رایدهنده ندهد، فرد به سمت عدم انتخاب متمایل میشود. مخالفان تئوری پوپولیسم معتقدند، در شرایط ابرتورم قبل از انتخابات سال گذشته، سیاستمدار ابزار کافی برای یک پیشنهاد جذاب به سیاستگذار را در دست نداشت. به تعبیری دیگر در شرایطی که اقتصاد در دوره ابرتورم و فشار بودجهای نباشد سیاستمدار میتواند از ابزارهای مختلف برای اغوای افکار عمومی استفاده کند، اما در شرایطی که فشار بودجهای به حداکثر رسیده، تورم ماهانه به ۱۰۰ درصد میرسد و شهروندان سقوط رفاهی خود را مشاهده میکنند، دیگر سیاستمدار ابزار کافی برای اغوای افکار عمومی را در دسترس ندارد. افزون براین حتی اگر سیاستمدار ابزار کافی در دست داشته باشد، انتظار میرود جامعه با یک بررسی عقبه، یادگیری لازم را ایجاد کرده باشد. بنابراین با فرض پذیرش ادعای مخالفان تئوری پوپولیسم، لازم است فرآیند جهتدهی به افکار عمومی با جزئیات بیشتری مورد بررسی قرار گیرد و به این سوال پاسخ داد که: در شرایطی که اقتصاد با بحران جدی رفاه و ابرتورم و همچنین فشار بودجهای مواجه است، دولت مادورو از چه ابزاری استفاده کرده که منتج به جلب آرای عمومی ۶۰ درصدی شده است؟
انتشار هراس تروماتیک
بررسیها نشان میدهد یکی از مهمترین دلایلی که زمینه پیروزی چپگرایان به ویژه در دل بحران اقتصادی سال گذشته را فراهم کرد مدیریت افکار عمومی با استفاده از ابزار معکوس است. ابزار معکوس، به این معنی که علاوه بر دادن وعدههای آینده، سیاستمدار بالقوه آینده فرضی دهشتناک را با فرض پیروزی حزب مخالف برای جامعه تشریح و هراس اجتماعی را با هدف جهتدهی به افکار عمومی منتشر میکند. حزب چپگرای ونزوئلا اگر چه در بلندمدت در ونزوئلا بر مسند قدرت بودند، اما همواره با «گروه اپوزیسیون» جدال تنگاتنگ داشتهاند. البته در بسیاری از صحنهها، وجود گروه اپوزیسیون خود زمینه را برای نشستن حزب چپ بر مسند قدرت فراهم کرده است. بهطوری که دولت وقت، در مقاطع انتخابات، سیاستهای گروه اپوزیسیون را بهعنوان ابزاری در راستای جلب آرای عمومی خود به کار میبردند. یکی از معانی «تروماتیک» این است که جامعه را به این باور برساند که «اگر من نباشم و دیگری بر مسند قدرت باشد شرایط بحرانی میشود». یکی از مهمترین برنامههای گروه اپوزیسیون در ونزوئلا در قالب «سازمان ند» بود که مهمترین هدف آن بیثبات کردن دولت و تحریک مردم به اعتراضات خیابانی بود. دولتهای چپ از این برنامهها بهعنوان سند استفاده کرده و تئوری «هراس تروماتیک» را پیش میبردند. البته نیروی هراس تروماتیک به تنهایی باعث بقای چپها در قدرت نبود بلکه آنها همزمان از برنامههای اغواکننده رفاهی فعلی نیز استفاده میکردند. این سیاستها عمدتا در حوزه معیشت و مسکن بودند. بهعنوان مثال طی یکی از برنامههای انتخابانی نماینده حزب چپ، اعطای مسکن به رای دهندگان را منوط به اثبات رای آنها به حزب قرار میدادند. بنابراین به طور کلی میتوان گفت مهمترین دلیلی که دولتهای چپ در عین رساندن اقتصاد ونزوئلا به نقطه سقوط، در انتخابات موفق بودهاند استفاده همزمان از دو نیروی «هراس تروماتیک» و «سیاستهای اغواکننده» بوده است. بهطوری که سیاستمدار از یک طرف، فضای فرضی قدرت گروه رقیب را در اذهان عمومی تیره و هراسآور میکرد و از طرف دیگر همزمان از طریق ۳ ابزار «پیشنهاد رفاه آتی»، «پالایش آرای عمومی» و «پیشنهاد رفاه فعلی و اغواکننده» آرای عمومی را جلب میکرد.
ارسال نظر