آرایش بازیگران  در «خاورمیانه پسا‌اسد»

 شاید بتوان امیدوار بود، در پی آنچه روی داد، شاهد دوره‌‌‌ای از صلح و ثبات در منطقه باشیم. بااین‌‌‌حال، نتیجه محتمل‌‌‌تر، تشدید رقابت منطقه‌‌‌ای برای پر کردن خلأ ناشی از حضور و جایگاه ایران و متحدانش است. به نظر می‌رسد آنچه برای حزب‌‌‌الله روی داد، موازنه قوا بین ایران و اسرائیل را تغییر داد و سرنگونی بشار اسد، می‌تواند مقاومت را تضعیف کند. اما پیامد گسترده‌‌‌تر، تغییر در موازنه قوا میان ترکیه و سایر بازیگران است.

سقوط سریع دولت اسد، نقطه عطفی برای سوریه است. این شرایط را می‌توان به‌‌‌عنوان نقطه عطف رهایی کشوری از سلطه حکومت ۵۴ ساله خاندان اسد و ۱۴سال سرکوب مخالفان تعریف کرد.

 اکنون روسیه ممکن است پایگاه‌‌‌های نظامی خود را که از آن به‌‌‌عنوان سکوی دسترسی به قاره آفریقا استفاده می‌‌‌کرد از دست بدهد؛ در حالی که سوریه برای ایران به‌‌‌عنوان پل زمینی ارتباط با لبنان عمل می‌کرد.

اما باید گفت، شادی و پایکوبی بعد از سرنگونی حکومت اسد در خیابان‌‌‌های شهرهای مختلف سوریه، بیانگر همه ماجرا نیست. حمله رعدآسا و تصرف دمشق تنها ظرف ۱۲روز توسط شورشیان سوری را نیز می‌توان به‌‌‌عنوان یک بازی ماهرانه از سوی ترکیه تفسیر کرد. آنکارا حامی اصلی نیروی اصلی مخالف اسد، یعنی گروه تحریر‌الشام بوده است و تا حد زیادی عامل موفقیت این گروه در میدان نبرد است. هرچند ترکیه از سرعت فروپاشی رژیم اسد ابراز شگفتی کرده است، اما نتیجه کنونی در واقع همان بود که ترکیه از قبل انتظارش را می‌‌‌کشید. این شرایط، بیانی واضح از توانایی ترکیه در نمایش قدرت از طریق گروه تحریر‌الشام و نیروهای متحدش و گرفتن جای روسیه و ایران به‌‌‌عنوان قدرت خارجی غالب در سوریه است.

با گذشت زمان، دستاوردهای ترکیه در سوریه می‌تواند نفوذ این کشور را در لبنان و عراق نیز گسترش دهد. این واقعیت، توازن قدرت منطقه‌‌‌ای را به اشکال مهمی تغییر می‌دهد.  دستاوردهای ترکیه، پیامدهایی برای سایر بازیگران منطقه‌‌‌ای در پی خواهد داشت. همه آنها احتمالا سیاست‌‌‌های خود را در واکنش به واقعیت جدید تنظیم می‌کنند.

برای ایران، ازدست‌‌‌دادن سوریه می‌تواند تضعیف راهبرد منطقه‌‌‌ای این کشور باشد. اما همان‌طور که واکنش ناظران در میان طیف‌‌‌های سیاسی ایران به سقوط اسد نشان می‌دهد، دستاوردهای ترکیه در سوریه یک نگرانی جدی است.

عجیب آنکه، دشمن اصلی ایران یعنی اسرائیل نیز، دلایلی برای نگرانی از تحولات سوریه دارد.  اما شادمانی اسرائیل به دنبال تضعیف نفوذ ایران از منطقه شامات در پی تحولات اخیر، به دلیل وجود چالش‌‌‌های ذاتی رویارویی با حوزه نفوذ ترکیه در این منطقه دوامی نخواهد یافت. یک دولت تحت رهبری گروه تحریر‌الشام پس از تثبیت قدرت در سوریه، الحاق بلندی‌‌‌های جولان توسط اسرائیل را نخواهد پذیرفت و احتمالا نسبت به مصائب و درد و رنج فلسطینی‌‌‌ها بی‌‌‌تفاوت نخواهد بود. پیوندهای اعضای این گروه با فلسطینی‌‌‌ها اساسی و بنیادی است. تهدید در مرزهای اشغالی اسرائیل اکنون می‌تواند در نظم سیاسی جدید دمشق با حمایت آنکارا نهفته باشد.

برای کشورهای عربی - از مصر و اردن گرفته تا کشورهای عربی خلیج‌‌‌فارس - پیروزی گروه تحریر الشام در سوریه، مانند پژواک خطرناک بهار عربی است که تصور می‌‌‌کردند آن را شکست داده‌‌‌اند. آن قیام‌‌‌ها، نظام‌‌‌های اقتدارگرای جهان عرب را با فراخوان به دموکراسی و حکومت مطلوب به چالش کشیدند.

آنها به‌‌‌سرعت زیر چتر حمایتی احزاب اسلام‌‌‌گرا قرار گرفتند. برخی از آنها، دموکراسی را پذیرفتند و برخی به دنبال دولت‌‌‌های اسلامی سرسخت بودند. رجب طیب اردوغان، رئیس‌‌‌جمهور ترکیه، قیام‌‌‌های عربی را پذیرفت و آینده‌‌‌ای که برای جهان عرب ترسیم کرد، منعکس‌‌‌کننده دیدگاه او از دموکراسی برای مسلمانان بود. در مقابل، بسیاری از احزاب اسلام‌‌‌گرا، ترکیه را به‌‌‌عنوان منبع الهام‌‌‌بخش و حامی خود پذیرفتند.

کشورهای عربی سخت تلاش کردند جنبش‌‌‌های اسلام‌‌‌گرا را در کشورهای خود سرکوب کنند و این امر، آنها را در مقابل ترکیه قرار داد. در نهایت، کشورهای عربی پیروز شدند. اما هیچ‌جا برای ترکیه مانند سوریه پر‌مخاطره و بااهمیت نبود. این کشور، فعالانه از بخشی از مخالفان حکومت که جناح‌‌‌های اسلام‌‌‌گرا را در بر می‌‌‌گرفت، حمایت کرد و از میلیون‌‌‌ها پناهنده که از جنگ داخلی گریختند، استقبال کرد.

 در آن نبرد، این روسیه و ایران بودند که تلاش‌‌‌ها برای سرنگونی اسد را ناکام گذاشتند. کشورهای عربی با نگاه به اسد به‌‌‌عنوان متحد ایران، به او پشت کردند، اما بقای او با هدف آنها برای جلوگیری از قدرت‌‌‌گیری اسلام‌‌‌گرایان تندرو مطابقت داشت. در سال‌های اخیر، آنها گام‌‌‌هایی را برای بهبود و ازسرگیری روابط با حکومت اسد و بازگشت این کشور به اتحادیه عرب برداشتند.

امروز، باگذشت حدود ۱۴ سال از آغاز ناآرامی‌‌‌ها در سوریه، ترکیه سرانجام در نبرد برای سرنگونی اسد و راه‌‌‌یافتن به سوریه پیروز شده است. اما برای کشورهای عربی نگران‌‌‌کننده آن است که این پیروزی، فصلی دیرهنگام از بهار عربی است که در قالب احیای اسلام‌‌‌گرایی به‌‌‌عنوان یک نیروی سیاسی که اداره یک کشور کلیدی در جهان عرب را به دست گرفته روی داده است.

افزایش اقبال به یک قدرت منطقه‌‌‌ای، ناگزیر به یک همسویی مجدد و سپس راهبردهایی برای مهار و معکوس کردن قدرت آن منجر خواهد شد. این تلاش‌‌‌ها از شکاف‌‌‌های داخل سوریه بهره‌‌‌برداری می‌کنند. گروه تحریر‌الشام کنترل دولت سوریه و کریدور بسیار مهم شمال - جنوب از حلب تا دمشق را در اختیار دارد، اما تسلط آن بر سایر نقاط کشور چندان قطعی نیست. نیروهای اسلام‌‌‌گرا و ملی‌‌‌گرای دیگری نیز از جمله نیروهای کرد که کنترل شمال شرق سوریه را در اختیار دارند حاضر هستند.

این نیروها ممکن است دلایل خاص خود را برای به چالش کشیدن نظم جدید در دمشق داشته باشند، و اگر حمایت بازیگران خارجی را که مایل به حمایت از آرمان خود هستند، ببینند، تلاش‌‌‌های آنها جدی‌‌‌تر خواهد شد. با همه این احوال، بهترین نتیجه برای سوریه پس از سال‌ها رنج و درد، شکل‌‌‌گیری یک کشور قوی و باثبات است که روی بازسازی ویرانی‌‌‌های حاصل از جنگ تمرکز کند. بااین‌‌‌حال، اگر سوریه در گرداب رقابت منطقه‌‌‌ای گرفتار شود، ممکن است آینده‌‌‌ای شبیه لیبی در انتظار آن باشد. جایی که رقابت بین قدرت‌‌‌های خارجی، کشور را چندپاره و رنج و محنت مردم را طولانی‌‌‌تر کرده است.