ترامپ و دامادش جرد کوشنر در دوره نخست، نقش کلیدی در به نتیجه رساندن توافق‌نامه‌‌‌ ابراهیم ایفا کردند؛ موفقیت اصلی سیاست خارجی دولت او که در این فرآیند، برای خودشان و سازمان ترامپ نیز سودآور بود. هر دو علاقه‌‌‌مند هستند که شاهد تداوم توافقات عادی‌‌‌سازی این بار در روابط اسرائیل و عربستان سعودی باشند. کاری دشوار است، به‌ویژه پس از حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس به اسرائیل و جنگ بعد از آن که به طور چشمگیری منطقه را تغییر داده است؛ و این نیازمند تصمیمات سختی خواهد بود. اما تردید داریم که ترامپ به احتمال زیاد برای این کار تلاش کند.ترامپ علاقه‌‌‌ای به وضعیت‌‌‌های آشفته ندارد، چه برسد به چشم‌‌‌انداز هدر دادن پول خوب برای رسیدن به هدفی بد و از بسیاری جهات، خاورمیانه امروز در یک آشفتگی بزرگ قرار دارد.

پنج کشور عربی در درجات مختلفی از مشکلات و ناکامی قرار دارند- لبنان، سوریه، عراق، یمن و لیبی. درگیری‌‌‌های مداوم در غزه و لبنان، به همراه تنش‌‌‌های فزاینده بین اسرائیل و ایران، در بهترین حالت قابل مدیریت و در بدترین حالت می‌توانند منابع ایالات متحده را بدون چشم‌‌‌انداز بازگشت سرمایه مصرف کنند. دیدگاه ترامپ مبنی بر «اول آمریکا» برای جهان، فضای زیادی برای گسترش تعهدات جدید ایجاد نمی‌‌‌کند. در واقع، عزم او برای خارج کردن نیرو‌‌‌های ایالات متحده از سوریه در دوره اولش نشان می‌دهد که او ترجیح می‌دهد در دوره دوم خود نیز ایالات متحده را از تعدادی از تعهدات خود خارج شود.اما کشور‌‌‌های خلیج فارس متفاوتند. آنها از بهار عربی تقریبا سالم جان به در بردند. ثبات و نوعی از حکومت اقتدارگرایانه که ترامپ آن را تحسین می‌کند، کار با رهبران خلیج فارس را آسان‌‌‌تر کرد؛ و نفوذ یک داماد با حساسیت‌‌‌های عمیق در طرفداری از اسرائیل که هم فرصت‌‌‌های مالی در نزدیکی به اقتدارگرایان عرب خلیج فارس و هم امکان گسترش روابط اسرائیل با دنیای عرب را می‌‌‌دید، معامله را قطعی کرد.

در این بین هر توافق عادی‌‌‌سازی بین اسرائیل و عربستان بر سه رکن اساسی بنا شده است: یک توافق دوجانبه ایالات‌متحده-عربستان، یک توافق دوجانبه اسرائیل-عربستان، و بخش سوم که عادی‌‌‌سازی را به تعهد به راه‌‌‌حل دو دولتی جهت اسکان فلسطینیان پیوند می‌دهد. اینکه چرا ایالات متحده باید چنین بهایی سنگینی برای یک توافق عادی‌‌‌سازی بین اسرائیل و عربستان سعودی بپردازد، سوالی است که به سادگی نمی‌توان به آن پاسخ داد. صرف‌نظر از مانع اضافی تصویب سنای ایالات متحده برای ارائه تضمین امنیتی، دستیابی به توافق میان اسرائیل و عربستان به خودی خود بسیار پیچیده‌‌‌تر از توافق‌نامه‌‌‌های ابراهیم خواهد بود. اما بزرگ‌ترین چالش‌‌‌ها در خود منطقه پیش‌روی ترامپ خواهد بود.گام اول ترامپ باید تضمین کاهش تنش‌‌‌های منطقه‌‌‌ای باشد. بعید است در حالی که جنگ در غزه ادامه دارد و وضعیت انسانی بدتر می‌شود سعودی‌‌‌ها به توافق روی خوش نشان دهند.

در اسرائیل نیز جلب حمایت عمومی بدون حل بحران گروگان‌‌‌گیری، بعید به نظر می‌‌‌رسد. به طور همزمان، لازم است که هرگونه آتش‌‌‌بس بین اسرائیل و حزب‌‌‌الله پایدار باشد. حتی مهم‌تر از آن، تنش‌‌‌های بین اسرائیل و ایران باید مدیریت شود. عربستان، با وجود کاهش تدریجی تنش‌‌‌ها با ایران، هنوز ممکن است ایران را به عنوان تهدیدی وجودی ببیند. در عین حال، محمد بن‌سلمان قصد ندارد رهبری یک ائتلاف سنی علیه ایران را بر عهده بگیرد و از رویارویی بزرگ بین اسرائیل و ایران که به راحتی می‌تواند به حملاتی علیه عربستان منجر شود، استقبال نمی‌‌‌کند.با توجه به مخالفت تهران، در صورت نزدیک شدن ریاض به یک توافق اسرائیلی-سعودی مشخص نیست که عربستان و ایران چگونه رابطه خود را مدیریت خواهند کرد، همان‌طور که محمد بن‌سلمان امیدوار است تجارت، رشد و گردشگری را به عربستان بیاورد، از تشدید تنش‌‌‌های منطقه‌‌‌ای بیم دارد و هر کاری که بتواند برای جلوگیری از قرار گرفتن ریاض در خط آتش کشور‌‌‌های دیگر انجام خواهد داد.

دولت ترامپ مجبور به گرفتن تصمیمات دشوار در قبال ایران خواهد شد، اما هرگونه امید به توافق بین اسرائیل و عربستان نیاز به کاهش تنش‌‌‌ها بین ایران و اسرائیل دارد. قابل پیش‌بینی نیست که آیا ترامپ سعی خواهد کرد به نوعی توافق دیپلماتیک با ایران در مساله هسته‌‌‌ای دست یابد یا خیر.پیچیده‌‌‌ترین بخش پازل اسرائیلی-سعودی و بزرگ‌ترین مانع برای عادی‌‌‌سازی، مسأله فلسطین است. حتی قبل از ۷ اکتبر و با وجود تمایل محمد بن‌سلمان به کنار گذاشتن فلسطینی‌‌‌ها سعودی‌‌‌ها سخت می‌توانستند بدون هیچ‌گونه ارتباط معناداری با تشکیل دولت فلسطینی، به اسرائیلی‌‌‌ها نزدیک شوند. او هنوز پادشاه نشده، و پدرش، ملک سلمان دیدگاه سنتی‌‌‌تری نسبت به حمایت از قضیه فلسطین دارد.

حتی اگر بتوان به نحو هوشمندانه‌‌‌ای راهی برای ایجاد مسیری قابل‌توجه به سوی تشکیل دولت فلسطینی پیدا کرد، احتمال پذیرش آن توسط دولت فعلی اسرائیل بسیار کم است.هنوز معلوم نیست که ترامپ چگونه خواهد توانست موضوع دولت فلسطین را با مواضع متناقض عربستان سعودی و اسرائیل سازگار سازد. به عنوان کسی که خود را «بزرگ‌ترین مذاکره‌‌‌کننده آزادی گروگان‌‌‌ها» می‌‌‌داند، می‌توان تصور کرد که ترامپ به برنامه «صلح برای رفاه» سال ۲۰۲۰ خود بازگردد، که آن را در کاخ سفید در کنار نتانیاهو ارائه کرد. هرچند این برنامه با نظرات فلسطینی‌‌‌ها همخوانی نداشت.می‌توان پیش‌بینی کرد که دولت ترامپ بار دیگر تلاش خواهد کرد که از این طرح استفاده کند تا اسرائیلی‌‌‌ها و فلسطینی‌‌‌ها را ترغیب به ارائه برنامه‌‌‌های خود کند. اما به احتمال زیاد، این طرح از همان ابتدا با شکست مواجه خواهد شد.

رویکرد بهتر، اما بسیار بعیدتر، می‌تواند دولتی باشد که دیدگاهی را بیان کند که به جای خیالات خام، به واقعیت‌‌‌های ناخوشایند متکی باشد. چنین دیدگاهی ممکن است به تشکیل دولت معنادار به عنوان یک آرزو اشاره کند، اما مسیر‌‌‌هایی عملی را در طول زمان پیشنهاد دهد که اعتماد و اطمینان بین اسرائیلی‌‌‌ها و فلسطینی‌‌‌ها را بازسازی کرده و توسط کشور‌‌‌های کلیدی عرب و جامعه بین‌المللی تقویت شود.