وضعیت خطرناک جدید خاورمیانه

سوزان مالونی پژوهشگر ارشد مرکز بروکینگز ۱۰ دسامبر در فارن افرز نوشت: اسرائیل در همکاری با ایالات متحده و شرکای عربش برای کاهش این حملات وارد عمل شد. سپس به انتقام‌‌‌گیری از ایران و متحدانش اقدام کرد. امروز سقوط دولت بشار اسد رئیس جمهور سوریه، احتمالا منجر به تقویت  مواضع اسرائیل در منطقه خواهد شد. با این حال، تاریخ نشان می‌‌‌دهد که بعید است جمهوری اسلامی ایران عقب بنشیند. عادی شدن درگیری نظامی مستقیم بین ایران و اسرائیل، یک تغییر قابل توجه است که تعادلی عمیقا ناپایدار ایجاد می‌‌‌کند. ایران و اسرائیل همیشه دشمن نبودند، اما انقلاب ایران این رابطه را تغییر داد. در همین حال، پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۸، به ایران این ظرفیت را داد تا اسرائیل را به طور جدی به چالش بکشد. رویدادهای دهه بعد، ایران را بیشتر تقویت کرد. مداخلات نظامی ایالات متحده در افغانستان و عراق، دو تن از نزدیک‌‌‌ترین دشمنان تهران، طالبان و صدام را از سلطنت ساقط کرد و به ایران فضای بیشتری برای مانور داد. در پایان دهه ۲۰۱۰، تهران توانایی نمایش قدرت در سراسر خاورمیانه و هماهنگ کردن شبکه متحدان خود را توسعه داد.

اسرائیل با احتیاط شاهد افزایش توانمندی ایران بود. اما سال‌‌‌ها و با وجود تهدیدات با ایران رو در رو نشد. دولت اوباما موفق شد بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل را از حمله به برنامه هسته‌ای ایران در سال ۲۰۱۲ منصرف کند. تهران، واشنگتن و پنج قدرت جهانی دیگر بعدا با وجود لابی قوی اسرائیل، توافقی را برای محدود کردن برنامه هسته‌‌‌ای ایران در سال ۲۰۱۵ امضا کردند. تشدید تنش اسرائیل در ایران و سوریه با اولین دوره ریاست‌جمهوری ترامپ همزمان شد، که در آن واشنگتن مواضع تندتری نسبت به جمهوری اسلامی اتخاذ کرد. ترامپ در سال ۲۰۱۸ آمریکا را از توافق هسته‌‌‌ای ایران خارج کرد و تحریم‌‌‌های اقتصادی «فشار حداکثری» را علیه ایران به امید کسب امتیازات گسترده اعمال کرد.

در سال اول آن تحریم‌‌‌ها، ایران خویشتن‌داری قابل توجهی از خود نشان داد، اما به طور چشمگیری چرخش کردند و یکسری ضدحمله را در خلیج‌فارس آغاز کردند. ایران امیدوار بود که رویارویی ممکن است تحلیل هزینه و فایده واشنگتن را تغییر دهد و فشار حداکثری را متوقف کند. ایران معتقد بود که بهترین دفاع اغلب یک حمله خوب است و اقدامات آن نشان می‌‌‌دهد که تهران مایل است هزینه‌‌‌های واقعی را به بازیگرانی که آن را عقب انداخته‌‌‌اند،  تحمیل کند.

رفت و برگشت حملات ماه‌های گذشته میان ایران و اسرائیل منطق مشابهی را نشان می‌‌‌دهد و جنگ بین دو طرف را به قلمرو جدیدی منتقل کرده است. پس از بمباران ساختمان کنسولگری ایران در سوریه توسط اسرائیل در ماه آوریل، ایران حمله مستقیم بی‌سابقه خود را آغاز کرد و بیش از ۳۵۰ موشک بالستیک و کروز و پهپاد را مستقیما به سمت دشمن شلیک کرد. این حمله نیز مانند حملات گذشته، حساب شده و به وضوح برای ارسال پیام طراحی شده بود.  اسرائیل به لطف کمک کشورهای عربی توانست حملات ایران را رهگیری کند.

در ماه اوت، تنها ساعاتی پس از دیدار اسماعیل هنیه، رهبر حماس برای شرکت در مراسم تحلیف مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور جدید این کشور، اسرائیل رهبر سیاسی حماس را در مهمانخانه رسمی ایران در تهران ترور کرد. کمتر از دو ماه بعد، اسرائیل حملاتش در لبنان را تشدید کرد. اسرائیل از طریق کنترل از راه دور، مواد منفجره کوچکی را که مخفیانه در هزاران پیجر مورد استفاده عوامل حزب‌الله کار گذاشته بود، منفجر کرد و فرماندهی و کنترل حزب‌الله را مختل کرد. سپس اسرائیل بسیاری از رهبران و مقامات رده‌‌‌بالای حزب‌‌‌الله، از جمله رهبر آن، سید حسن نصرالله را ترور کرد.

در حال حاضر توازن قوا در منطقه تا حدودی برهم خورده است اما همچنان  ایران و اسرائیل یکدیگر را تهدیدی مهم تلقی می‌‌‌کنند. اینکه ایران در این شرایط چه سیاستی را دنبال خواهد کرد، جای بحث دارد؛ در طول ۴۵ سال گذشته، این کشور با چابکی شگفت‌‌‌انگیز بسیاری از بحران‌‌‌های مهم را پشت سر گذاشته است. دو مورد از رازهای موفقیت ایران محاسبه سطح فشار و آمادگی آن برای انجام بازی طولانی است.

کاهش یا چرخش در صورت لزوم، به کارگیری خلاقانه منابع و درگیر شدن در حملات نامتقارن برای دستیابی به اهرم فشار بر دشمنان قدرتمندتر. امروز تهران می‌‌‌تواند دوباره این استراتژی را دنبال کند. همچنان که شاهد بودیم ترور سردار قاسم سلیمانی، توسط آمریکا منجر به عقب‌‌‌نشینی یا کاهش نفوذ ایران نشد. سردار حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران ایران، در نوامبر به اسرائیل اعلام کرد که ایران «به چشمان شما خیره شده است» و «تا آخر با شما خواهد جنگید». وی افزود:«ما به شما اجازه نمی‌‌‌دهیم بر سرنوشت مسلمانان مسلط شوید. ضربات دردناکی دریافت خواهید کرد، منتظر انتقام باشید.»

نشانه دیگری وجود دارد که نشان می‌‌‌دهد ایران ممکن است برای متعادل کردن آسیب‌‌‌پذیری‌‌‌های جدید خود در حال بالا بردن سطح غنی‌سازی خود باشد. برای اولین بار در دو دهه گذشته، صداهای مهم در داخل کشور آشکارا خواستار عبور از گریز هسته‌ای شدند. در گذشته، چندین مقام ارشد ایرانی - از جمله وزیر امور خارجه اشاره کردند که به توانایی تولید سلاح دست یافته‌‌‌اند؛ اما این کار را انجام نداده‌‌‌اند. اگر قواعد اساسی بازی از ۷ اکتبر دگرگون شده باشد، دکترین دفاعی ایران ممکن است دچار تحولی مشابه شود. یک دولت سرسخت ترامپ که از اسرائیل حمایت می‌‌‌کند، می‌‌‌تواند به ویژه، جدول زمانی هسته‌‌‌ای ایران را تسریع کند، چیزی که ایران بارها اعلام کرده بود که به دنبال آن نیست.

دولت دوم ترامپ به سخت‌‌‌گیری در قبال تهران روی خواهد آورد، درست مانند دولت اولش. تیم آینده او قول داده است که فشار اقتصادی بر ایران را افزایش دهد. در همین حال، مایک والتز مشاور امنیت ملی آینده، جو بایدن، رئیس جمهور این کشور را به دلیل اعمال محدودیت بر اسرائیل در پی پیگرد قانونی جنگ خود در غزه، مورد انتقاد قرار داد. بنابراین، برخلاف دولت بایدن، تیم ترامپ ممکن است توجه چندانی به ضربه احتمالی تلاش مستمر برای از بین بردن قابلیت‌‌‌ یمنی‌ها و شبه‌‌‌نظامیان عراقی نداشته باشد. اگر چنین باشد، منطقه ممکن است به سمت تنش‌‌‌های بیشتری پیش رود. اگر اسرائیل یا ایالات متحده در عراق و یمن دخالت کنند، می‌‌‌توانند عراق را بی‌‌‌ثبات کنند و یمنی‌ها را وادار کنند تا شرکای ایالات متحده در خاورمیانه از جمله اردن، عربستان سعودی و امارات متحده عربی را هدف قرار دهند.

این امر می‌‌‌تواند برنامه‌‌‌ریزی برای کاهش تدریجی نیروهای آمریکایی در عراق را پیچیده کند. بنابراین ممکن است عدم اطمینان در مورد آینده لبنان و سوریه وجود داشته باشد. با این حال، سیاست ترامپ ممکن است جزئی‌تر از رویارویی تزلزل ناپذیر باشد. برای شروع، دولت جدید متوجه خواهد شد که ابزارهایی که در اختیار دارد نسبت به زمانی که ترامپ آنها را در دوره اول ریاست جمهوری خود به کار گرفت، کمتر موثر هستند. برای مثال، تحریم‌‌‌های فشار حداکثری او، به لطف همکاری چین، که ممکن است پکن تمایلی به تکرار آن نداشته باشد، نتوانست صادرات و درآمد نفت ایران را خیلی کاهش دهد. شبکه‌‌‌های دور زدن تحریم‌‌‌ها که نفت ایران را به چین می‌‌‌رساند، پیچیده‌‌‌تر شده و مقابله با آن تنها از طریق تحریم‌‌‌ها دشوارتر شده است. هرگونه اجبار اقتصادی جدید و مهم می‌‌‌تواند با باد مخالف هم‌پیمانان حیاتی واشنگتن در خلیج‌فارس مواجه شود که رهبران آنها اکنون ترجیح می‌‌‌دهند به جای مقابله، با تهران همکاری کنند.

دیدگاه‌‌‌های خود ترامپ در مورد ایران هم مطرح است. رئیس جمهور منتخب می‌‌‌گوید که او خواهان یک معامله است. ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی خود در سال ۲۰۲۴ تغییر رژیم را رد و اعلام کرد که می‌‌‌خواهد ایران «کشوری بسیار موفق» باشد. او اخیرا گفته است که اگر در سال ۲۰۲۰ پیروز می‌شد، «در عرض یک هفته پس از انتخابات» با تهران توافق می‌کرد و به نظر می‌‌‌رسد ترامپ این بار به تعامل اولیه با مقامات ایرانی چراغ سبز نشان داده و یکی از نزدیک‌‌‌ترین معتمدان خود، ایلان ماسک، میلیاردر را برای دیدار با سفیر این کشور در سازمان ملل در نوامبر فرستاده است.

دولت جدید مطمئنا رویکردی سهل‌‌‌آمیز در قبال جاه‌‌‌طلبی‌‌‌های اسرائیل اتخاذ خواهد کرد. اما ترامپ همچنین می‌‌‌گوید که می‌‌‌خواهد به جنگ غزه پایان دهد و با اضافه کردن عربستان سعودی، توافق‌‌‌نامه ابراهیم را گسترش دهد. او می‌‌‌خواهد از تعهدات نظامی بیشتر ایالات متحده در عین کاهش قیمت انرژی، ایجاد چین مطیع‌‌‌تر و پایان دادن به برنامه هسته‌‌‌ای ایران اجتناب کند. این اهداف مستلزم مبادلات دشوار است و به استراتژی پیچیده‌تری از حمله صرف به ایران و متحدان آن نیاز دارد.

اگر گذشته مدنظر باشد، رویکرد ترامپ احتمالا بسیار مخرب خواهد بود – به خصوص که برخی از اهداف او با یکدیگر ناسازگار هستند.

یک ارزیابی از چشم‌انداز منطقه‌‌‌ای تا حدودی نشان می‌دهد که ترامپ چگونه می‌تواند ادامه دهد. او ممکن است مانند دوره اول خود از خلیج‌فارس شروع کند. کشورهای خلیج‌‌‌فارس به شدت خواهان پایان دادن به جنگ در غزه هستند که به نفع منافع اقتصادی و امنیتی آنها خواهد بود. کشورهای حاشیه خلیج‌فارس همچنین می‌‌‌توانند به ترامپ برای دستیابی به یک توافق جدید با ایران کمک کنند. هم عربستان سعودی و هم امارات کانال‌‌‌های ارتباطی قوی با تهران دارند که ترامپ می‌‌‌تواند از آنها استفاده کند. جهان عرب مطمئنا از توافقی که از یک جنگ تمام عیار جلوگیری می کند، استقبال خواهند کرد.

این تلاقی منافع برای دستیابی به نتایج مورد نظر ترامپ مفید است اما کافی نیست. اینجاست که نوسانات و غیرقابل پیش‌‌‌بینی‌‌‌ بودن رئیس‌‌‌جمهور منتخب می‌‌‌تواند یک دارایی غیرمنتظره باشد. اگر ترامپ فشار اقتصادی معنی‌‌‌دار را بر ایران بازگرداند و به اسرائیل آزادی عمل بیشتری برای اقدام نظامی بدهد، ممکن است توانایی‌‌‌های ایالات متحده را بهتر نشان دهد. چنین رویکردی احتمالا نسبت به رویکرد دولت بایدن موفق‌تر خواهد بود؛ رویکردی که بر مصالحه‌‌‌ای متکی بود که ایران آن را ضعیف می‌‌‌پنداشت. نتیجه این تغییر می‌‌‌تواند معامله واقعی قرن باشد: کاهش درگیری‌‌‌های چندجانبه در خاورمیانه، افق سیاسی و بازسازی برای فلسطینی‌‌‌ها و لبنانی‌‌‌ها و احتمالا برخی امتیازات از سوی تهران در مورد برنامه هسته‌‌‌ای و نقش‌‌‌آفرینی ‌منطقه‌‌‌ای‌‌‌اش.

دستیابی به این معامله البته دشوار خواهد بود. حتی در صورت تحقق، یک معامله احتمالا برای مدت طولانی دوام نخواهد آورد. ایران تضادهای زیادی با ایالات متحده دارد و سرمایه‌‌‌گذاری این کشور در برنامه هسته‌‌‌ای و شبکه متحدان منطقه‌ای، کلید راهبرد آن بوده است. اما حتی مجموعه‌‌‌ای زودگذر از این ادراک می‌‌‌تواند تشدید تنش‌‌‌ها را در خاورمیانه کاهش دهد. این به نوبه خود، واشنگتن و جهان را قادر می‌سازد تا توجه خود را به چالش‌‌‌‌‌‌های دلهره‌‌‌آورتر به ویژه چین و روسیه معطوف کنند.