دریابندری، کاشف زبان
کتابهایی که ایشان دست به ترجمهشان میزدند، آثار ارزندهای بودند. مثلا سال ۱۳۵۱ کتاب «چنین کنند بزرگان» با ترجمه ایشان به چاپ رسید. بعد از آن در دوران خدمت هم، فرصتی داشتم تا کتاب «تاریخ فلسفه غرب» را با ترجمه دریابندری بخوانم. از او بسیار آموختم و زبانی که در ترجمه فلسفه به کار میگرفت، گرچه در این زمینه بهصورت تخصصی کار نمیکرد، اما توانسته بود حق مطلب را ادا و مخاطب ایرانی را به خوبی با فلسفه آشنا کند. مثلا در کتاب «متفکران روس» هر چقدر تفحص کنیم، نمیتوان ایرادی از ترجمه دریابندری گرفت. در حوزه ترجمه ادبیات هم رویکرد او در انتخاب یک خط مشخص یعنی ادبیات آمریکای شمالی بود و ویژگیهای مشترک آن نویسندگان، از همینگوی تا دکتروف بسیار به زبان دریابندری نزدیک بود. دریابندری جز آنتیگونه به سمت ترجمه آثار کلاسیک نرفت و در مجموع همه آثار او در حد کمال بودند.
در مورد ترجمه او از اثر ویل کاپی (چنین کنند بزرگان)، تا مدتها گفته میشد که این کار به جای ترجمه، اقتباسی از آن اثر است. در حالی که بعد از دسترسی به متن اصلی اعلام شد ترجمه دریابندری با آن مطابق است. این جزو ذات ترجمه است که مترجم ضمن پایبندی به متن اصلی، به لحاظ زبانی دست خود را باز بگذارد تا آنچه بازگردانی میکند برای مخاطب بهتر قابل فهم باشد. بهخصوص در موضع ترجمه طنز، اصلا کار سادهای نیست که اثر به زبانی دیگر بازگردانی شود و کماکان جنبه طنز خود را حفظ کند؛ چراکه بسیاری از جنبههای طنز، برخلاف تراژدی، محدودیتهای جغرافیایی، فرهنگی و تاریخی دارند. بهعنوان مثال، برای خودم آثار طنزی به زبان انگلیسی برای ترجمه به دستم رسید و وقتی مطالعه میکردم، میدیدم در ترجمه آن به فارسی «طنز» به عمل نمیآید.
دریابندری وجوه مختلفی داشت. هیچ کتابی با ترجمه دریابندری نبود که مقدمهای به قلم خود او نداشته باشد و مقدمهای که مینگاشت، میتوانست مخاطب ایرانی را به خوبی راهبری کند. باید توجه داشت که اگر مترجم با عالم وسیع فرهنگ، آشنایی نداشته باشد، نمیتواند مترجم خوبی باشد و دریابندری انسانی فرهیخته، بامطالعه و اهل کشف بود.