شادمانی از دست رفته

انسان‌ها از دیرباز به‌دنبال کسب نشاط و شادی بوده‌اند و این امر را می‌توان در همه جوامع سنتی، مدرن و فرامدرن مشاهده کرد. تفاوتی که در این میان وجود دارد فقط در نوع و چگونگی بروز و ظهور شادی است. در جوامع سنتی وجود روابط و تعاملات نزدیک و صمیمی میان افراد، وجود آیین‌ها و رسم‌های گروهی و جمعی و مشارکت همدلانه در این آیین‌ها موجبات همبستگی اجتماعی مردم را فراهم می‌ساخت به‌گونه‌ای‌که به‌عنوان مثال، در یک جشن عروسی خویشاوندان و اقوام عروس و داماد از راه‌های دور و نزدیک دور هم جمع می‌شدند و تدارکات یک مراسم عروسی را آماده می‌کردند و همین گردهمایی خویشان و اقوام و جشن‌های عروسی سنتی فضایی آکنده از شادی و نشاط را به‌وجود می‌آورد و بسیاری از کدورت‌ها و کینه‌ها را از بین می‌برد. از دیگر مصادیق نشاط اجتماعی در جوامع سنتی می‌توان به آیین برداشت محصول و شکرگزاری اشاره کرد که بیشتر در جوامع روستایی نمود داشت. به این معنی که بعد از برداشت محصول، کشاورزان برای ابراز رضایت از به‌ثمر رسیدن تلاش و کوشش یک ساله خود و همچنین برای شکرگزاری از خداوند به‌خاطر ارزانی داشتن نعمت‌هایش به جشن و پایکوبی می‌پرداختند و بخشی از محصول را به کودکان و فقرا می‌دادند. چگونگی ظهور و بروز شادی در جوامع سنتی یادآور مفهوم «همبستگی» امیل دورکیم است. وی همبستگی را پیوند موجود میان تمام افراد جامعه می‌دانست. وی به مقوله انسجام اجتماعی هم علاقه‌مند بود و براین عقیده بود که در جوامع سنتی، انسجام اجتماعی از طریق مشابهت‌ها و همانندی‌ها به‌وجود می‌آمد و همین امر هم موجبات بقای جامعه را فراهم می‌ساخت. در واقع، می‌توان گفت که بسیاری از آیین‌ها، رسم‌ها و سنت‌هایی که در جوامع سنتی وجود داشتند و اکنون از بین رفته‌اند موجد نشاط و شادی اجتماعی برای مردم و مقوم همبستگی و انسجام اجتماعی بوده‌اند.

 در دنیای مدرن که با ظهور و گسترش فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی، تغییر و تحولات فزاینده‌ای در حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی به‌وجود آمده است، آماری شدن جوامع از یکسو و حرص و طمع فزاینده انسان‌ها به مادیات از سوی دیگر، آنها را از گردهمایی‌های خانوادگی و خویشاوندی دور کرده است و به قول دیوید رایزمن «انبوه تنها» از ویژگی‌ها و مشخصه‌های بارز این عصر است. دنیای مدرن به‌رغم فرصت‌ها و انتخاب‌های بی‌شماری که در اختیار انسان گذاشته است، خلائی هم برای وی به‌وجود آورده است. انسان امروز بیش از گذشته از فقدان ارتباطات و تعاملات صمیمی با خویشاوندان و دیگر شهروندان رنج می‌برد و تسلط و سلطه قدرتمند رسانه‌ها و ابزارهای ارتباطی انسان‌ها را به آدم ماشین‌های بی‌تفاوت تبدیل کرده است و همین جاست که «انسان تک‌ساحتی» مارکوزه هم معنا پیدا می‌کند. اگر مثال عروسی را در نظر بگیریم در دنیای امروزی، از آن گردهمایی‌های پر از صفا و صمیمیت خبری نیست زیرا مراسم در سالنی برگزار می‌شود که دارای زمان خاصی است و در همان بازه زمانی هم خاتمه می‌یابد. همان‌گونه که می‌بینیم در دنیای مدرن، زمان ارزش و اهمیت زیادی پیدا کرده است و همه مردم هم در عجله و شتاب هستند. آنچه در این میان به فراموشی سپرده شده است تعاملات بین مردم و صمیمیت ناشی از آن است و همین امر باعث شده است که  روان‌شناسان به‌طور فزاینده از افسردگی و اختلالات روانی انسان‌ها صحبت می‌کنند.

در دنیای پست‌مدرن با توجه به ذات متکثر و چندوجهی بودن پدیده‌ها، شادی هم در بین مردم با پیشینه‌های فرهنگی و اجتماعی مختلف، متفاوت است. به این معنا که باید به سراغ مردم برویم و از آنها در مورد تجربه زیسته‌شان در مورد شادی سوال کنیم و برداشت‌ها و طرز تلقی‌های آنها را در مورد شادی مطالعه کنیم؛ اینجاست که در دنیای فرامدرن از «کارناوالی شدن فرهنگ » صحبت می‌شود که اشاره به برپایی کارناوال در خیابان‌ها و مکان‌های عمومی دارد. کارناوال‌ها و جشنواره‌های خیابانی هم از نمودهای شادی و نشاط در دنیای پست مدرن است.

photo_2020-04-14_11-43-09